جعفر صابری

موسسه آشتی

جعفر صابری

موسسه آشتی

جعفر صابری

کار دستی

 روز های کرونایی هنوز ادامه دارد و بیش تر از هر چیز نسلی در حال نابودی است که بطور کلی فراموش شده اند!

اگر روزی متولدین دهه 1360 میگفتند ما نسل سوخته هستیم باید بگوئیم نسل دهه 1380 و 1390 نسل فنا شده هستند چرا که بدلیل مشغله زیاد و گرفتاری های مادی و معنوی والدین این نسل بطور کلی دیده نمیشوند و اگر هم کمی مورد توجه قرار می گیرند آنقدر کم رنگ است که جای هیچ بحثی نمی ماند .

 زنگ خطر مدتها است که به صدا درآمده و بچه ها چنان در گیر گوشی ها شده اند که گویا هیچ کس نمی داند چه بلایی در آینده بر سر ما خواهد آمد .دهها بیماری  جسمی و از همه مهم تر روحی و روانی در پی این نشستن و بازی کردن ها است و متأسفانه کو گوش شنوا!

علاقه مند کردن نوجوانان به بازی های شرط بندی و یا تصویری هم یکی از همین روشها است که بسیار خطر ناک  میباشد سایت هایی که پیشنهاد ساخت و فیلم های بی معنی و قرار دادن در شبکه های اجتماعی  را برای کسب درآمد به افراد، بخصوص نوجوانان میدهند این خطر وقتی جدی میشود که آنها بدون اینکه متوجه باشند ابزار دست تولید کنندگان و شرکت های چند ملیتی شده اند میلیونها دلار سود از راه فروش لوازم جانبی برای تصویر برداری و یا صدابرداری از یک طرف برای این کمپانی ها سود به همراه می آورد و از طرف دیگر سرمایه وقت و عمر این نوجوانان است که صرف دیدن ،ساختن و آپلود کردن این گونه فیلمها در شبکه های مجازی مینمایند .

طوفان نادانی وتقلید بشدت آسیب رسان تر از هر اعتیادی به نسل جوان آینده است نسلی که به خلاقیت و دانش دیگر نمی اندیشد و این موضوع متأسفانه فقط برای کودکان و نوجوانان کشور هایی چون ایران است .

هرگز نسل نوجوان و جوان خودشان را درگیر این گونه موارد نمی کنند مگر آنها که با درآمد بالا از همین راه مشغول انجام ووظیفه هستند .

 دانش اندیشیدن و محاسبه کردن و خلاقیت در بین بچه ها ی ما از بین میرود و انبوه برنامه ها و سرگرمیهای مختلف شبکه های اجتماعی باعث شده که ناخود آگاه ساعت های عمر سپری شود بدون هیچ تقلا و حرکتی این موضوع به تمام اعضاء بدن نوجوان و حتی بزرگسالان آسیب جدی وارد میکند و صد البته هم باز برای درمانش نیاز به خرید می باشد که سود شرکت های داروئی را بالا میبردو.

چاقی ، بلوغ زود رس، خشونت  و دهها بیماری روانی دیگر نتیجه این نشستن ها در سکوت و سرگرم بودن است که به ذهن ما والدین بسیار هم خوب می آید و می اندیشیم خوب چه بهتر از این بچه که در خانه است و کار بدی هم نمیکند حواسمان هم به او هست و ... شما چگونه حواستان به او است وقتی او به سادگی با جهان  ارتباط دارد و دوستان شبکه های مجازی و ...

چه باید کرد؟

 بیش از دو ستم وقت مان را با فرزندانمان بگذرانیم می دانم کار غیر ممکنی است بخصوص برای ما که گرفتاری های اقتصادی هم داریم اما بیایید از بعضی حیوانات  بیاموزیم که چگونه پرورش فرزندانشان را تقسیم می نمایند و هر یک به نوبت در خانه می مانند  .

 فراموش نکنیم  همه تلاش ما برای ساختن آینده بهتر فرزندانمان در گرو همین برنامه ریزی است . اگر به انتظار این هستیم که چیزی در شبکه های اجتماعی و تلویزیون برای پرورش بهتر بچه هایمان بدست بیاوریم باید بگویم زهی خیال باطل .کافیست کمی با دقت به برنامه های تولید  در حوزه کودک و نوجوان توجه کنیم.

 کار دستی ، نقاشی و بخصوص اردوهای یک روزه طبیعت گردی مهمترین راه نجات بچه ها یمان است  فراموش نکنیم :جایی که آنتن موبایل نباشد آرامش و آسایش آنجا است!

توصه دیگر تشکیل گروهای خانوادگی و دوستانه است در بین خودتان هر چند خانواده فرزندانمان را به هم نزدیک کنیم و برای آنها برنامه های کتاب خوانی ، مطالعه ، بازی و گردش تعریف نمائیم.

 هر ده خانواده می تواند یک یا دو نفر را حتی اگر شده استخدام نماید ، که بصورت مربی باشد اما اگر خودمان مربی باشیم بسیار عالی تر است .

 مؤسسه آشتی در این خصوص جزوه و کتابهای راهنما را تهیه نموده و در کانال تلویزیونی آشتی نیز برنامه هایی را آماده نموده است ما برآن هستیم تا از خود بچه ها در ساخت برنامه های تلویزیونی بهره مند شویم  اما بدون یاری فرد فرد شما این مهم به سختی اجرا ء خواهد شد.

 یا حق

 جعفر صابری

جعفر صابری

خدا شفات بده


 

دوستی میگفت داخل اتوبوس ایستاده بودم و به این فکر میکردم که با توجه به وجود کرونا چرا آنقدر وسایل عمومی شلوغ هستند و چه کسی باید پاسخ گو باشد که رسیدیم به ایستگاه دانشگاه و چند دانشجو وارد اتوبوس شدند همشون   کوله های بزرگی بر دوش داشتند و در گوششان هم هندزفری بود و لبخند میزدند با هم صحبت میکردند من نمی دانم چطور میتوانند در حالی که هندزفری به گوش دارند صحبت های دوستانشان را هم جواب بدهند !

به این فکر کردم زمان دانشجویی ما یکی دوتا کتاب بود و بیشتر می شنیدیم درس ها درس بود و این بنده ی خدا ها چه حجم عظیمی از کتاب لب تاب و موبایل را باید حمل کنند .

ناگهان احساس کردم که دارم به سمتی کشیده میشوم خوب که دقت کردم دیدم بند کوله یکی از همین جوانان دانشجو افتاده به دستم و داره مرا می کشد...چند بار صدا کردم اما متوجه نشد و ناچار بادست زدم به شانه او با ناراحتی برگشت و گفت چیه ؟

گفتم داری منو با خودت میکشی ته اتوبوس !

با ناراحتی گفت برو بابا خدا شفات بده!

تعدادی که متوجه نشده بودند از سخن این جوان به من خنده شان گرفت .نفس عمیقی کشیدم و بعد از چند دقیقه رفتم به آن جوان دانشجوی  علم و دانش گفتم متشکرم از دعای خیری که برایم نمودی.

 و ایستگاه بعدی پیاده شدم.ترجیح دادم ادامه راه را پیاده بروم و بیندیشم که کی خدا وند به من و امسال من شفا میدهد تا عاقل شویم  انشاءالله.

برای شما نیز همین دعا را میکنم که خدایا مارا شفا ببخش.

آمین

 جعفر صابری

جعفر صابری

شب دامادی کمتر از پادشاهی نیست

تقدیم به هنرمند جوان : حمید صفت (خواننده رپ)

بدون شک این بیت را بسیار شنیده ایم که می گوید:شب دامادی کمتر از پادشاهی نیست به شرط آنکه پدر پسر کند داماد!

البته چند سالی است که کمتر پدری توانایی آن را دارد که فرزندش را آنطور که دوست دارد داماد نمایدو از طرفی نیز بدلایل اقتصادی جامعه جوانان کمتر میتوانند ازدواج نمایند و این موضوع خود نیاز به چندین جلسه کارشناسی دارد .

بسیاری از موارد دست به دست هم داده که نسل جوان ، امروزه کمتر به نظرات والدین خود توجه نمایند و غالباً با پرخاشگری و بی تفاوتی نسبت به نصایح والدین برخورد مینمایند.

نقش مهم تربیت  فرزندان بخصوص تا هفت سالگی بر عهده والدین مخصوصا مادر است و اینجاست که ما میبینم کشورهای پیشرفته بیش از سه سال حقوق به مادران  چه شاغل و چه خانه دار میدهند تا در کنار فرزندانشان باشند آنها میدانند که شخصیت کودک باید درست شکل بگیرد تا آینده کشورشان دچار بحران نشود آنها متوجه هستند اگر این هزینه ها را امروزبرای سلامت جامعه ننمایند . فردا باید چندین برابر بیشتر هزینه نگهداری این فرزندان و همچنین رفع آسیب های اجتماعی بنمایند.

در تربیت دختر مادر و در پرورش شخصیت پسر این پدر ها هستند که باید وقت بگذارند و همیشه بدانند والدین در مقابل فرزندانشان جایگاهشان را حفظ نمایند ،بدترین شکل زندگی این است بحث ها و گفتگو های والدین در مقابل چشم بچه ها اتفاق بیفتد که متأسفانه بدیلیل مشکلات فضای مسکن این موضوع ها اجتناب نا پذیر است.

در یک نگاه کلی به بیشتر زندگی هایمان میبینیم ابتدا عاشقانه آغاز میشود علی رغم تمام مخالفت های بعضی از نزدیکان، بعد همین نظرات دلسوزانه آرام آرام زندگی ها را سرد میکند با تولد فرزند احساس میشود کانون خانواده به استحکام نزدیک شده اما کم نیستند افرادی که در حاشیه زندگی ها خواسته یا ناخواسته از روی دلسوزی یا حسادت شروع به بیان موضوعاتی میکنند که کمتر انسانی توان تحملش را خواهد داشت و بالاخره یک جایی کم می آورد و سردی زندگی با بیان این موضوعات شروع میشود. ابتدا با مقایسه ،بعد با تحقیر،بعد با توهین و سرانجام با بی تفاوتی وبی اعتنایی ،این هم تازه اول ماجرا است جدایی بین زن ومرد در آنچه حق و حقوقشان است و خدا هم آن را حلال نموده و اساساً ارکان خانواده بر همین موضوع  شکل گرفته و مسائل جنسی همسران بسیار مهم است و برای تکمیل کردن خلا های روحی و روانی پایه گذاری شده باعث میشود زندگی به مسیری برود که بیشتر به طلاق ختم می شود.

با همین رفتار ها به مرور حرمت احترام به خودمان را بعنوان والدین از بچه ها میگیریم و آنها یاد میگرند که به ما به یکی از ما بی احترامی کنند و در دراز مدت به هر دو توهین خواهند کرد آنها یاد میگرند که بگویند شما چرا وقتی نمیتوانستید بفهمید مارا بدنیا آوردید؟

در ظاهر بحث بر سر بچه  یا بچه ها در میگیرد و یا نسیب مادر میشود و یا پدرهمان بچه ای که پس از تولدش دیگر حتی مطرح کردن مطالب عاشقانه بین همسران ممنوع میشود تا چه رسد به همخوابی و مطالب زنا شوئی!

در بیشتر مواقع دیر یا زود یک یا هر دو والدین ازدواج میکنند و این گونه میشود که فرزندان بلاتکلیف خواهند شد و در بیشتر مواقع یک جزیره برای خودشان درست میکنند جزیره ای که تنهای تنها هستند و این آغاز آسیب پذیری هر کدام است اول خود زوجین و بعد فرزندانشان .

 کم نیستند افرادی که سودشان در جامعه شکار این گونه در ماندگان است و مواد مخدر، اعتیاد ،سرقت و ...کمترین آسیب ها ی اجتماعی برای افراد میباشد .

در بهترین شرایط به ازدواج مجدد والدین ختم میشود و فرزندان بلاتکلیف دختر بزرگ میشود و خطر نا پدری گاه او را تهدید میکند. پسر بزرگ میشود و خطر نا پدری او را تهدید میکند او نمی تواند شاهد روابط مادرش با دیگری باشد سرخورده میشود لجباز خشن و گاه فاجعه ای پدید می آید همه این ها که به ظاهر ساده است و شاید بتوان گفت هیچ مهم نمی باشد گاه چنان مهم میشود که از پس خود قتلی را هم به دنبال خواهد داشت !

چه باید کرد؟

این نسخه همیشه جواب نمی دهد در واقع بدون یاری شما هرگز جواب نمی دهد .اولین قدم خود خواستن است یعنی شخص باید خودش بخواهد و کمی دور نگر و صبور و با گذشت باشد تا بتواند مسیر زندگی را درست طی کند پس :

دور نگر

 صبور

با گذشت

همانطور که ملاحظه نمودید هیچ نسخه ای برای طرف مقابل نیست و از خودمان باید شروع کنیم و لا غیر اگر خودمان را دوست داریم و آینده خوب را میخواهیم بسازیم راهش همین است اگر میخواهیم ازدواج فرزندانمان و موفقیتشان را ببینیم و اگر میخواهیم شب دامادی پسرمان کنار او باشیم باید صبور باشیم و گاهی وقت ها در مقابل طرف مقابلمان فقط شنونده باشیم همین. برای اینکه شب عروسی دخترمان را ببینیم باید گذشت کنیم برای اینکه نخواهیم حضور شخص دیگری را بعنوان والدین فرزندمان تحمل کنیم باید خیلی جا ها گذشت کنیم .

 برادر عزیزم که از بابت داشتن دو سهم ارث خوشحالی و اینکه مردی و حق طلاق داری  وچندین حسن دیگر از زنها پس این موارد نیز تو باید بیشتر داشته باشی گذشت  بیشتر، صبر بیشتر، میدانم که خیلی سخت است بخصوص  برای آنها که خیلی مرد تر هستند و ادعای بیشتری دارند مثل خودم!

بگذریم امید وارم اصل مطلب را گرفته باشی رفیق

یا حق

 جعفر صابری


جعفر صابری

توت

اسمش عطا است و آذری زبان .میگفت کم سواد است ولی خیلی زود توانسته بود آژانس املاک دایر کند و بهترین زمینهای منطقه خودشان را بخرد و حسابی کاسب بوده طوری که جزو خیرین شهرشان محسوب میشده و بانکهای شهرشان  بدلیل خوش حسابی نمی گذاشتند چکش برگردد.تا اینکه با تریاک آشنا شد رفیق بد و زغال خوب و پول هم که بود درآمد عالی و زندگی راحت کم کم باعث شد تا عطا بیشتر وقتش را با دوستان بگذراند و همین مسئله به مرور پول نزول و بهره را در زندگیش وارد کرد اولین بار که زندان افتاد چند ماه بیشتر طول نکشید و بعد باز چک بعدی و مشکلات مالی این بار سه سال طول کشید و فرصتی بود تا او با مواد مخدری بنام شیشه آشنا شود و پس از آزادی دیگر آدم گذشته نبود این بار نه تنها در گیر مواد بود بلکه دچار توهم مصرف مواد هم بود طوری که یک هفته احساس می کرد زنبور ها به خانه اش حمله کرده اند و برای همین کل خانه را سم پاشی کرد و با تبر به جان دیوار ها افتاد تا لانه زنبور هارا خراب کند .

 با زنی شریک شد تا کارآژانس مسکن را ادامه دهد اما تأثیر مواد نمی گذاشت فکرش را متمرکز سازد سرانجام راهی کمپ شد اما با بیماری شدید جسمی و روحی فراوان جمجمه اش آسیب شدید خورده بود و قسمتی از آن کاملاً شکسته بود بیش از هشت ماه زندگی در کمپ و نهایت ترک مواد .

حالا او دیگر حتی سیگار هم نمی کشد و مدتها است که زندگی پاکی را در یک مرکز نگهداری این گونه افراد تجربه میکند هنوز دور از خانواده است اما نه برای اعتیاد بلکه بدلیل خجالت از خانواده ،خودش می گفت تصمیم گرفتم دوباره زندگیم را بسازم هیچ سرمایه ای نداشتم حتی  لباس مناسب هم نداشتم یکی از دوستان به من  چهارده هزار تومان داد که آن لحظه به اندازه چهارده میلیارد بود رفتم چند لیوان یک بار مصرف خریدم و از درختی که داخل مرکز نگهداری ما بود میوه های توتش را کندم و شروع به فروختن آدها نمودم اندک اندک صاحب سرمایه شدم و لباس نو خریدم و حالا هم مشغول فروش البسه هستم تی شرت و لباس های مردانه ،شکر سرمایه ام چندیدن برابر شده و این را مدیون همین درخت توت داخل مرکز هستم و لطف خدا باید توکل داشت و گذشته را ساخت نباید نشست و حسرت گذشته را خورد .

به امید  سلامتی و موفقیت همه مردم با همت و جنم

 یا حق

جعفر صابری


جعفر صابری

 ساعت ها

اوایل انقلاب من و خواهرم  در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شهر دامغان  عضو بودیم ،خوب یادم هست یک روز آقای عبدلی یکی از مربیان کانون کتابی را برداشت و در جمع ما شروع به خواندن کرد با نام ساعت ها .داستان این بود که شخصی کلکسیونی از ساعت های دیواری و رو میزی داشت که همه کوکی بودند آن شخص هر روز فقط  ساعت هارا کوک میکرد  تا کار کنند و گاهی هم که نیاز بود روغن کاری میکردشان ،و از صدای تیک تاک آنها لذت میبرد تا این که یک روز دستی آمد و یکی از ساعت ها را برداشت و این بار کوک زنگ ساعت را هم پر کرد تا در زمان مشخصی به صدا در بیاید.همین اتفاق افتاد و صاحب ساعت ها بسیار عصبی شد آن ساعت را شکست ولی فردای آن روز باز همان دست آمد و این بار دو تا دیگر از ساعت هارا برداشت و زنگ کوکشان را پر کرد و برای ساعت خاصی تنظیمشان نمود و باز همان داستان صاحب ساعت ها با شنیدن صدای زنگ آن دو ساعت باز آنها را شکست و این کار چند بار ادمه یافت  هر بار هم چند ساعت به ساعت هایی که زنگ میزدن افزوده میشد تا اینکه همان دست آمد و این بار همه ساعت ها را برای یک زمان مشخص آماده کرد و همه با هم صدای زنگشان در آمد صاحب ساعت ها این بار از سالنی که ساعت ها را نگه میداشت رفت...

ما باید برداشتمان را از این داستان مینوشتیم من هم این داستان را به انقلاب ایران ربط دادم و گفتم صاحب ساعت ها شاه  ساعت ها ما و دست هم امام بود که  ملت را هوشیار نمود و باعث فرار شاه شد!

سالها از آن تاریخ میگذرد امروز من به زندگی خود و اطرافیانم نگاه میکنم و میبینم بیشتر خانواده ها در بحرانی شدید زندگی می کنند دستهایی هستند که ذهن و اندیشه نه تنها اطرافیان مارا بلکه خودمان را نیز مشغول میکنند درست یا غلطش را کاری ندارم اما روشش این است که صدای ناساز باشد ،شخصاً تفکرات اسلامی را برگزیدم چرا که بشدت به اندیشیدن استوار است و اساس ایدئو لوژی اش بر پایه اندیشیدن است و این خود ما هستیم که باید برویم و تحقیق نمائیم و خوب بیندیشیم اما در این میان باید هوشیار هم باشیم که در چه حوزه ای می اندیشیم و از چه منابعی بهره میگیرم .

اما داستان ساعت ها برایم جذاب است چون بعد ها باساعت های مختلفی آشنا شدم از جمله ساعت های مچی که باطری میخورد ولی هنوز عاشق ساعت های قدیم مچی هستم که به صورت کوکی و یا اتوماتیک کار میکنند .در بین ساعت های کوکی و اتوماتیک هم اتوماتیک هارا بیشتر دوست دارم همین  تازگی هاهم یک نمونه کلاسیک قدیم را خریدم .خوبی این ساعت هاآن است که صاحبش باید مدام آن را در دست داشته باشد و با حرکت دست او در طول روز ساعت کار میکند و اگر برای زمانی حدود ده تا دوازده ساعت آن ساعت را کنار بگذارد بطور اتوماتیک ساعت از کار می افتد و نیاز به تنظیم دوباره خواهد داشت !

تطابق آن با زندگی ما و اطرافیانمان در همین نکته ریز است نمیشود آنها را کوک کرد و به حال خود رها نمود ،نمی شود یک باطری بر رویش گذاشت تا برای خودش کار کند باید مدام در کنار ما باشند تا بتوانند کار کنند و ما باید مدام حواسمان به آنها باشد !

کمپانی های ساعت سازی وقتی دیدند خیلی ها یادشان میرود ساعتشان را کوک کنند به فکر چاره افتادند و در مدت زمانی ساعت های اتوماتیک وارد بازار شد اما باز همین که خیلی ها یادشان میرفت و توجه لازم را به ساعت دستشان نداشتنند باعث شد که ساعت هایی که با باطری کار می کنند به بازار بیاید و مورد استقبال شدید نیز قرار گرفت برای همین امروز کمتر کسی ساعت اتوماتیک و یا حتی کوکی استفاده میکند .

دوست من زندگی ما خلاصه به این نشده که فقط شارژ شود و با کار و درآمد ما اطرافیانمان روز گار بگذرانند بلکه باید مورد توجه قرار گیرند و همیشه در کنارمان باشند این عمومیت دارد چه در زندگی شخصی ما چه در کلان موضوع کشور داری ما نمیشد فقط ساعت هارا کوک کرد و یا باطری انداخت گاه خواب میروند گاه صدای زنگشان در می آید و گاه مارا آزار میدهند و برای همین باید حواسمان به اطرافیانمان آدمهای  کنارمان بخصوص خانواه مان باشد

یا حق

جعفر صابری