جعفر صابری

موسسه آشتی

جعفر صابری

موسسه آشتی

جعفر صابری/بیو گرافی

بیوگرافی

جعفر صابری

متولد 21/9/13۴۶ حوزه 2 زنجان ، فارغ التحصیل رشته ساختمانی سینما و مدیریت دولتی بعلت شغل پدر که نظامی بود کودکی و نوجوانی را در شهرهای مختلفی به سر برد. سن بلوغ وی که همزمان با انقلاب اسلامی در ایران بود در شهر دامغان سپری شد وی می گوید:

غوره نشده مویز شدیم.

با شروع حرکتهای انقلابی وی فعالیت نوشتاری خود را شروع کرد و در سال 58 اولین مجله خود را تحت عنوان پیام طالقانی به چاپ رساند.

و این شروع آشنایی او با شهید شاه چراغی که بعد ها مدیر روزنامه کیهان شده بود . فعالیت تئاتر وی از سال 56 آغاز شده بود ولی 58 اوج گرفت . و زیر نظر اساتید کانون پر ورش فکری کودکان و نوجوانان رشد یافت .در سال 1362 با عظیمت به تهران گروه هنری میثاق را راه انداخت و با دوستان هم سن وسال خود به کمک کمیته فرهنگی جهاد سازندگی که آن روز ها هنوز وزارت خانه نشده بود راهی مناطق جنگی شد و برای رزمندگان تئاتر و موسیقی اجراء می نمودند. آشنایی او با شهید آوینی و گروه جهاد سازندگی از آن زمان شروع شد.

در سال 1365 فعالیت فرهنگی خود را در سپاه پاسداران ادامه داد وی خیلی زود متوجه شد که با روحیه وی سازگار نیست و بعنوان بسیجی کار فرهنگی را دنبال کرد. پس از جنگ وی تحصیل را دنبال کرد و درآموزش و پرورش هم معلم پرورشی بود. فعالیت های پرورشی و هنری برای کودکان و نوجوانان وی بعنوان مدیر هنرستان چند سالی خدمت کرد و سپس برای تحقیق و مطالعه بیشتر شغل های اداری را ترک کرد.

و تا کنون علی الرغم اینکه با سازمانها و نهاد ها و بیشتر بخشهای دولتی همکاری می نماید اما همچنان آزاد است و خودش می گو ید این گونه بسیار راحت تر هستم !

او خود را محقق –نویسنده- مدرس – روزنامه نگار و فیلمساز می داند . و عاشق عکاسی است به طوری که چندین نمایشگاه عکاسی بصورت جمعی و منفرد بر گزار کرده است.

فعالیت مطبوعاتی وی از سال 1357 آغاز و تاکنون ادامه دارد.

وی در حال حاضر مدیر مسئول هفته نامه همسر می باشد.

همکاری او با روزنامه انقلاب اسلامی ،

روزنامه جمهوری اسلامی ،

روزنامه رسالت،

روزنامه کیهان ،

روزنامه اطلاعات ،

زن روز،

روزنامه رسالت،

روزنامه سلام،

مجله چیستا،

مجله آدینه، و دیگر نشریات بویژه دانشجویی ،

ماهنامه کلام دانشکده سوره ،

ماهنامه اندیشه دانشگاه امیرکبیر و...

وی با نهادها و ادارات دیگر فعالیت فرهنگی داشته و دارد...

جعفر صابری علی الرغم سن و سالش پرونده هنری زیادی دارد.

نمایشنامه های که وی کار کرده عبارتند از:

شهادت 1357

ماهی سیاه کوچولو1358

معجزه 1360

برزخ 1361

توابین1362

عاشقان شهادت 1362

اختلاف انگوری1362

قندیل1364

هتل نیم کت 1365

شغل جدید1365

طلایه قدیم 1366

به روایت تلخک1366

ثارچه1376

همچنین فیلهای مستند زیاد را ساخته از جمله:

عروج ، (سینمایی داستانی)

گشمده در جزیره، (داستان)

طلیعه ،(سینمایی داستانی)

درس نو، (آموزشی)

فردای دیروز،(سیاسی )

مستند جنگ به شهادت تصویر.

تاسوکی (مستند )

بچه های خورشید(مستند)

مری (سینمای بلند)

گنج پنهان( مستند در خصوص موسیقی ایران)

کاتوزیان(مستند)

خاک سرخ(مستندی در باره جزیره هرمز)

وطنم کاری در باره فرهنگ و تمدن ایران که در طول سالها از ایران به کشور های دیگر راه یافته است...

خبرنگار ککار مستندی از مطبوعات ایران در طول سال های اخیر بویژه از سال ۱۳۸۸ تا کنون...

فیلم نامه های نوشته شده:

سر زمین مقدس

قدرت ستاره

انتقام -

خدا بس

تاکسی

وطنم ( در حال ساخت- مستندی از تاریخ و فر هنگ ایران از ابتدا تا کنون در تمام جهان- به دنبال فر هنگ و تمدن ایرانی...)

خاک سرخ ( مستندی -ساخته شده در حال مونتاژ)

کلیپ های ساخته شده:

بوی وطن

محرم

بچه های زندان

15 خرداد

جنگ و صلح

نمایشگاه ها

چندین نمایشگاه عکس و نقاشی بویژه در شهرستان های دامغان- آباده و تهران

کتابهای که به چاپ رسانده :

عشق ممنوع

افسانه محبت

قلموی ملائی

آغازی برای طراحی

ازبازی تا بازی های نمایشی

کتاب صلح

نامه ها

پای صحبت دوست

زمانها در دستور زبان انگلیسی

بچه های شاد

سراب هویت

ورود خانم ها ممنوع

نمایشنامه ها :

توابین

ثارچه

به روایت تلخک

دینامیت

عا شقان شهادت

گزارش

ورود خانم ها ممنوع

سابقه همکاری با نهادهای مختلف :

کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

روابط عمومی جهاد سازندگی

روابط عمومی کمیته انقلاب اسلامی

روابط عمومی سپاه پاسداران

امور تربیتی آموزش و پرورش

روابط عمومی کانون اصلاح و تربیت کودکان (زندان کودکان)

کمک به نگهداری و اسکان کودکان نیاز مند

کمک به نگهداری و اسکان دختران فراری ویاری رساندن برای ساماندهی زندگیشان

طرح اشتغال و کمک به زنان بی سرژرست و بد سرپرست (مراکز خیریه مربوطه)

همکاری با مراکز خیریه مانند مرکز تالسمی و مرکز عقب ماندگان ذهنی و بدنی

روابط عمومی بنیاد جانبازان مرکز ضایعات نخائی

تدریس در دانشگاه های مختلف و مراکز علمی

سازمان داوطلبان هلال احمر

ستاد سامان دهی سازمانهای مردم نهاد شهر تهران

معین ستاد سا مان دهی سازمانهای مردم نهاد شهر تهران در منطقه پنج شهر تهران

مسئول ماهنامه سمن ها

مدیر و مشاور پژوهشهای تعاونی مطبوعات کشور

بازرس هیئت های مذهبی شمال غرب تهران

مسئول رسانه و مطبوعات پیش کسوتان و قهر مانان ورزشی کشور

معاونت فرهنگی و مطبوعات شرقی در کشور و آسیا (انجمن طب سنتی و شرقی )

مدیر پژو هشهای مطبوعات تعاونی مطبوعات کشور

عضو هیئت مدیره تعاونی مطبوعات کشور

عضو هیئت مدیره و موسسه فر هنگی تبلیغاتی اندیشه

وی در حال حاضر مدیریت آموزشگاه سینمایی و مرکز مهارت آشتی را داراست و مدیرعامل موسسه آموزش فرهنگی هنری و انتشاراتی آشتی می باشد و سر پرست گروه کوهنوردی میثاق نیز می باشد .

فعالیت های اقتصادی و تجارتی او بویژه در بخش تولید و صادرات و واردات نیز قابل توجه است و او مدیر عامل شر کت تولیدی کشت و صنعت مائده خجسته نیز می باشد که در بحث کار آفرینی گفتنی است.

خدمات وی در امور خیریه و همکاریش با بیشتر مراکز و موسسات خیریه نیز سالها ادامه داشته و دارد.

وی بعنوان مدیر هیئت مذهبی جواد الائمه(ع) و صندوق قرض الحسنه هم می باشد.

موسسه آشتی از سال 1379 فعالیت خود را در خارج از کشور شروع کرد و این بر نامه اصلی وی بوده . موسسه آشتی در سالهای گذشته در کشور های عمان –امارات متحده عربی – رمانی – تاجیکستان نیز فعالیت داشته که مدیریت اصلی با آقای جعفر صابری بوده و هست.

گفتنی است او در گیر بر گزاری اولین جشنواره فیلم بین المللی به نام دوربین دوم نیز می باشد که در تاریخ سینما جهان برای اولین بار اجرئ می شود.

ایمیل موسسه . ایمیل و تلفن همراه ایشان و سایت موسسه آشتی به شرح زیر می باشد.

پیام گیر شبانه روزی:09391199315

همراه : 09121199415

44608672-021

44608419-021 فکس

ashti_js@yahoo.com

ashti.js@gmail.com

saberi.jafar@gmail.com

jafar-saberi.blogfa.com

http://www.hamsar-magazine.ir

www.ashti.ir

www.2ndcamera.com


موضوعات مرتبط: بیوگرافی دکتر جعفر صابری

جعفر صابری /سربازی...

سربازی

مقام معظم رهبری و فرمانده کل قوا مدظله العالی
خدمت وظیفه عمومی خدمت واقعا مقدسی است که در جنگ و صلح در صف اول نیازهای ملت و کشور قرار دارد. همه ی خانواده ها و همه ی آحاد جوانان باید اهمیت آن را درک کنند و با شوق و علاقه به آن بشتابند
.

اون روز صبح ساعت پنج به همراه ثمره زندگیم فرزند رشیدم راهی یکی از مقدس ترین مکان های زندگی و آینده اش شدیم تا او با گام نهادن در این مکان مقدس نه تنها برگ تازه ای به کتاب زندگیش بیفزاید بلکه نشان دهد که زادگاه مادریش برایش چقدر با ارزش می باشد.

بی شک کم نیستند شیر مردانی چون او که با قامتی استوار و سینه ای ستبر با عشق و بینش در این راه قدم می گذارند و چه چیزی به این زیبائیست که پدر و یا مادری همراه این شیر مردش باشد و او را رهسپار این راه نماید. دورزمانی نیست که از روز های عشق و ایثار می گذرد ،روزهایی که مادران فرندانشان را راهی می کردند و گاه در این راه پدران نیز کنار فرزندانشان بودند. حال هم همان پدران و یا همان پسرها مردی شده اند و فرزندشان را در لباس مقدس خدمت راهی می نمایند...

اما اینکه چطور و چگونه می شود لذت این خدمت را دو چندان نمود خود جای بحث دارد که بد ندیدیم به آن بپردازیم.

زمانی که جوانی تصمیم می گیرد که با افتخار خدمت وظیفه خود را شروع نماید بهترین شرایط است که مسئولین و مدیران بخش های مختلف اجتماعی با ارائه برنامه هایی کار آمد و از پیش تعریف شده ،از توان و نیروی بالای این جوانان به بهترین شکل ممکن بهره مند شوند و در این مدت زمان با ارائه روش های نوین پرورشی و آموزشی نسلی کار آمد و شایسته را برای بازسازی جامعه محیا سازند،این جوانان که غالباً دارای تحصیلات و تجربه های گو نا گونی نیز هستند اگر به شایستگی ارزشیابی و استعداد سنجی شوند می توانند حتی در همان زمان خد مت ،خد مات بسیار ارزشمندی را برای پیشرفت جامعه به یادگار گذارند و از طرف دیگر نیز با توجه به اینکه در این زمان بطور کامل در اختیار سیستم هستند می توان بهترین برنامه های آموزشی را برای پیشرفت کشور با این جوانان به مشارکت گذارد و چه نیکو خواهد بود حتی نیروهای مورد نیاز کشور را در همین روزها وازهمین جوانان شناسایی و تأمین نمود .

جای بسی تأسف خواهد بود که این نیروی ارزشمند بعد از آموزش های فشرده نظامی تنها بعنوان یک سرباز در پادگانها به کار گرفته شوند و به شمارش روزهای تکراری برای پایان خد مت بپردازد.

با عنایت به فرمایشات مقام معظم رهبری در آستانه سال جدید و همین طور سالهای قبل ،مدیران و برنامه ریزان دلسوز و محترم کشور می توانند با دعوت از کارشناسان امور مختلف این برنامه پرورشی و آموزشی را در مسیر کاربردی قرار دهند و چرخ صنعت و پیشرفت کشور را به بهترین شکل ممکن به گردش در بیاورند، این کمترین کاری است که هر وطن پرست ایرانی می تواند برای آبادانی کشورش انجام دهد ، می توان در همین زمان با برنامه ریزی مناسب حتی ایجاد درآمد و اشتغال نیز برای این جوانان برومند نمود طوری که در آینده نیز محتاج کسی نباشند و حرفه ای را آموخته باشند.

تنها کافیست که بیندیشند این نیروی جوان ، فرزند بالیاقت خودشان است که عمر و جوانیش قرار است به مدت 21 ماه پشت دیوار های پادگان های نظامی سپری شود.

خود نظم و آراستگی را به کار بندند و از این پس به خد مت به دیگران بعنوان یک عبادت بنگرند و بسیاری از موارد دیگر...

اگر با واژه هایی مانند پارتی بازی و سفارش و... روبرو شوند ثمره ای جز نفرت و کینه نخواهد داشت . اینکه یک جوان تحصیل کرده با مدرک لیسانس بعنوان خط نگهدار اتوبوسهای واحد در مسیری ساعت ها بکار گرفته شود و وظیفه مهمش این باشد که میله آهنی را برای عبور اتوبوس در مسیر قرار دهد اجهاف در حق جامعه ای است که امکان تحصیل و تلاش را برای این جوان فراهم نموده . این که این کار درست یا غلط است مورد بحث نیست ، اما این کار را می تواند شخص دیگری نیز انجام دهد.شاید گفته شود نیروی کافی نداریم اما باز همان سئوال است چرا سربازی با تحصیلات کمتر در امور ستادی به کار گرفته می شود و سرباز دیگری به این گونه امور...

قطعاً مدیران بهتر تشخیص می دهند. اما آیا همین گونه برخورد ها در دراز مدت باعث نمی شود که جوانان با کم میلی و از روی ناچاری به خدمت نظام وظیفه بیندیشند؟

آن روز صبح من نیز بعنوان یک پدر با فرزندم راهی شدم و کم نبودند والدینی که چون من برای بد رقه فرزندشان آمده بودند. این که ما چه دیدیم و چه شد بماند من ترجیح می دهم شکل بهتر و شایسته تری را ترسیم نمایم:

چه نیکو میشد اگر این جوانان در ساعتی مشخص در مکانی قابل دسترس تر در فضایی شایسته تر و زیبا تر و با برخوردی بهتر، اولین روز خد مت خود را شروع می نمودند.

برای نمونه مکانی زیبا با سردری که با آیات شریفه قرآن مجید در خصوص جهاد ،زینت یافته وارد سالنی با کلیه امکانات و فضایی مناسب که کف پوش سنگ و دیوار هایی که چهره های بشاش و نوشته هایی از وطن پرستی و دین داری سربازان مذین شده باشد ،با امکان نشتن همراهان و پذیرایی مختصر از ایشان، دادن هدیه به سربازان و بخصوص همراهان به نشان قدر دانی از حضور ارزشمندشان و یادگاری اولین روز جدایی از این شیر مردانشان همه و همه انجام می شد.

سربازان قدیمی تر با لباسهایی بسیار زیبا و مناسب و اندازه بر تنشان، پوتین های واکس زده و براق ، لبخند به لب و شاد، با برخوردی شایسته از ایشان، با هم قطاران آینده و خانواده هایشان . وپیشواز درجه داری با روابط عمومی بالا ، خوش سیما و خوش کلام که به سربازان و خانواده ی ایشان خیر مقدم عرض نموده و به خانواده ها نوید این را می دهد که فرزندانشان به بهترین شکل ممکن پرورش و آموزش خواهند یافت و مجدد به آغوش گرم خانواده و جامعه باز می گردند و دادن دلگرمی به جهت اینکه از این پس به مدت 21 ماه فرزندانشان در بهترین شرایط زیر نظر دلسوز ترین افراد که اگر از والدینشان بیشتر نه، کمتر از آنها دلسوز فرزندانشان نخواهند بود آنها را بدرقه نمایند...

قطعاً این اولین روز می تواند خاطره بسیار خوبی در ذهن خانواده ها بوجود بیاورد و از این پس خود ایشان مُبَلغ این باشند که دیگران نیز فرزندشان را با خاطری آرام به خدمت نظام راهی سازند .

جوانان نیز که از آغوش گرم خانواده جدا می شوند با بر خوردی شایسته و مردانه احساس می کنند که بیش از هر جای دیگر به آنها و شخصیتشان احترام گذارده می شود و می توانند از این پس دوستانی به غایت با لیاقت تر در فضایی بهتر یابند.

بی شک این گونه خواهد شد و زان پس جوانان سلحشور ایران زمین بیش ازگذشته به خد مت نظام تمایل نشان خواهند داد.

در پایان بد ندیدم که این سند را به یادگار تقدیم نمایم که صاحب این قلم درست در زمان جنگ نوشته بود که علی رغم آنکه معاف از سربازی بود، به خد مت نظام وظیفه برود.

التماس دعا

جعفر صابری


تاریخ : شنبه بیست و پنجم مرداد 1393 | 11:47 | نویسنده : برگرفته از نوشته های دکتر جعفر صابری | آرشیو نظرات

جعفر صابری/ یزیدیها...

شیطان پرستان!

به مناسبت حمله داعش به مردم بی دفاع ایزدی مجددآً این مقاله را تقدیم می کنم امید وارم هرچه زود تر انسان های بی گنا ه در جای جای جهان از این گونه حرکت های دد منشانه نجات پیدا کنند.

ملک طاوس !

سر مقاله255

هزاران کتاب و جزوه از شناخت حضرت حق نوشته و گفته شده اما از شیطان کمتر گفته و نوشته اند .چرا؟

مگر نه این است که شیطان به نام و جلال و جبروت خدا قسم یاد کرده که دود مان انسان را به باد خواهد داد و جز به فنای او نمی اندیشد . ما کجاییم. بزرگترین دشمن خود را در کنار خود داریم و نمی اندیشیم که او قسم یاد کرده ما را به نابودی بکشاند ... چرا از او غافلیم و یا او را در روش و منش زندگی خود دخیل نمی بینیم. گفتار مان نگاهمان اندیشه مان همه و همه در زیر نظر اوست او حتی در کنار بستر ما حاضر است تا در خواب ما هم حاضر باشد، او در تنفس ما هم هست . هر چقدر اندیشمند تر،آسیب پذیر تر هر چقدر دانا تر شیطان قوی تر و آگاه تر . هر چه به خدا نزدیک تر حضورش بیشتر و چه بگو یم از آنچه در کمین ماست .. داستان مردانی چون برسیسای عابد و یا حتی پیامبرانی که در لحظه ای دچار شک شدند و خدا را هم به آزمایش گرفته اند ... ما چنان آسیب پذیریم که جای بسی تامل دارد . بیندیشیم که چه باید کنیم تا خدای ناخواسته آسیبمان به شخصی نرسد و یا اینکه آسیب شخصی به ما نرسد اینکه ما در رانندگی به کسی نزنیم بسیار شایسته است اما بکار گیری آینه و ترمز و صبر همه و همه وسایلی است که مواظب هم باشیم کسی به ما نزند . این هوشیاری همه و همه نیاز به دقت و حوصله و توکل و تحقیق دارد . بیائیم بیندیشیم که با که دوست هستیم و چه دوستانی داریم چه می خوانیم و چه می خوریم و چه می پوشیم و چگونه می نوشیم و چه وقت می خوابیم . و نفس که می کشیم به چه می اندیشیم . شاید هوشیار تر شویم . امیر المومنین علی (ع) می فر ماید: دوستانی دارید که شما را می خندانند هر گز آنها را از دست مدهید چرا که انسان گاه به لبخند و شادی نیاز دارد اما هستند دوستانی که دست شما را می گیرند و به کار های شایسته و بایسته راهنمایی می کنند آنها بسیار محدود هستند هر گز از دستشان ندهید ... خوب بیندیشید چقدر دوستانی دارید که شما را می خنداند و چقدر راحت دوستانی که دست شما را می گرفتند رها کردید چرا که اوقات شادی با آنها نداشتید! در روز چند پیامک شاد کننده برایتان می آید و در ماه چند پیامک که شما را به اندیشیدن وامی دارد؟ چقدر در ماه چشمانمان تصاویری را می بیند که به یادگار می ماند و حاوی درس و اندرزی است ؟

براستی حتی اگر منکر روز قیامت هم باشیم آیا به آن چه از زندگی خود پشت سر گذارده ایم افتخار می نمائیم؟ آیا در ساخت زندگی خود نقش مهمی داشته ایم، آیا برای فردای بهتر تصمیمی داریم.تا چه اندازه بر روی روند زندگی دیگران نقش داشته ایم . دیگران چه میزان در زندگی ما نقش داشته اند؟ در چه لحظاتی فریب شیطان را خورده ایم و بعد متوجه شده ایم.؟ چقدر حضور شیطان را در وجود دوستان و اطرافیانمان تشخیص داده ایم و برای نجاتشان چه کرده ایم ؟ آیا می دانید که همین شیطان رادر جایی از همین کره خاکی نه تنها لعن نمی کنند بلکه پرستش و مورد احترام نیز قرار می دهند ؟ از جمله این فرقه ها ،فرقه مطرح و قدیمی یزیدی یا شیطان پرست نام دارد که :

کلمه شیطان را به زبان نمی آورند زیرا آن را مقدس می دانند و معتقدند که شیطان رئیس فرشتگان است . آن ها به خدا اعتقاد داشته و برخلاف مسلمانان گوشت خوک را حلال می دانند .

یزیدیها خوردن کاهو را حرام دانسته و عبادتگاه های ویژه آن ها " القب " نام دارد و از سنگ ساخته می شود .

یزیدیها حدود پانصد هزار نفر جمعیت داشته و در منطقه سنجار در حدود پانصد کیلو متری شمال غربی بغداد سکونت دارند اما بر اساس آمارهای دیگر ، مهاجران و یزیدیه هایی که در دیگر کشورها زندگی می کنند جزو این پانصد هزار نفر هستند.

این فرقه ترکیبی از ادیان و مذاهب مختلف مانند یهودیت ، مسیحیت ، اسلام ، مانی و صائبی ها بوده و دارای آئینی خاص هستند . به عنوان مثال ، آن ها به تولید مشروبات الکلی و شیرینی جات شهرت دارند .

گفتنی است ریشه این طایفه به قرن دوازدهم میلادی باز می گردد و موسس آن شیخ عدی بن مصطفی الاموی است که سال 1162 میلادی در دمشق متولد شد و در لالش مرد .

یزیدیها که از پذیرفتن مریدهای جدید خودداری می کنند به شش طبقه تقسیم می شوند : طبقه امرا ، شیوخ ، سناتورها ، وعاظ، پارسایان و مومنین .
مومنین هفتاد درصد پیروان یزیدیه را تشکیل می دهند و ازدواج در میان افراد این طبقات کاملا ممنوع است .
این طایفه در پارلمان عراق در قالب فهرست ائتلاف کردستان عراق یک نماینده ، در مجمع ملی سه نماینده و در پارلمان کردها نیز دو نماینده دارد .


میان فرق مادی می توان به فرقه یزیدیان که عموماً در کردستان عراق می باشند اشاره کرد. مراسم حجی نیز در لالش واقع در کردستان عراق دارند و طبق گفته برخی آیین، خشنی ندارند و حیوانات را در مراسمشان قربانی می کنند. اشاره ی مختصری به این مـراسم خالی از لطف نیست. چه اینکه بدانیم آنها تا چه حد در اعتقادات پوچ خود استوار هستند. و حتی برای تشرف به آن مراسم خاصی دارند.
برخی فرقه «یزیدیان» را به قبل از اسلام نسبت می دهند و البته خود آنها اعتقاد دارند حتی از «زرتشت» هم قدیمی تر است. اما حقیقت، این است که این فرقه مربوط به قرن پنجم هجری می باشد. و مؤسس آن شخصی به نام »شیخ عدی بن مسافر« می باشد.



نام شیطان در این فرقه که البته بسیار هم مورد احترام است «ملک طاووس» است.
«یزیدیان» هم مثل بسیارى از پیروان ادیان باستانى اعتقاد دارند که «جهان و هر چه در او هست» از چهار عنصر اصلى (آب، باد، خاک و آتش) ترکیب یافته است.
«خداوند انسان را از «آب و خاک» آفرید در حالیکه فرشتگان درگاه او همه از جنس «آتش» هستند. و آتش به باور آنها بـر گل برتری و ارجحیت دارد. وقتى خداوند از فرشتـگان درگاهش (از جمله ملک مقرب، طاووس) می خواهد که در مقابل ساخته دست او، (آدم) تعظیـم کنند، ملک طـاووس از این دستور نابجاى خداوندی سـر می پیچد. و از همان زمان سر به شورش می گذارد. شورشى که تا روز محشر ادامه خواهد داشت و یزیدیان آنرا شورشى بر حق و مقدس می شناسند.»

مراسم حج فرقه «یزیدیان»
مـراسم حج یزیدیان هـر ساله در «پرستشگاه لالش» برگزار می گردد. «لالش» روستائى است در مرکز «کردستان» عراق. پرستشگاه لالـش که به آتشکـده‌اى بزرگ شبیه است، در مـرکز این روستـا بر فـراز تپه‌اى بنا شده که خیلى قدیمى است.
مراسم حج در طول سه روز برگزار شده و چندین هزار نفر برای زیارت، آنجا جمع می گردند. نه تنها از کردستان عراق که از سوریه و ایران و حتی اروپا نیز عده ای در این مراسم شرکت می کنند. (ظاهراً تعداد زیادی از پیروان این دین در استانهاى کردستان و کرمانشاه ایران زندگى می کنند).
پرستشگاه لالش از سه قسمت تشکیل می شود: «شبستان، محـوطه حیـاط و صحـن دوزخ» (جـائیکه مـراسم حج در آن برگزار مـی شود). بزرگان فرقه (که به شیخ معروف هستند) دور سالن بزرگ نشسته‌ و نظاره گر مراسم هستند. از جمله موارد دیده شده در مراسم پذیرایی با ماده ای است که در استکان هائى به کوچکى انگشتانه، قهوه‌اى به تیرگى قیر می ریزند که در تلخى نظیر ندارد.


از آداب این مراسم این است همه باید با پای برهنه در دوزخ حاضر گردند.
سردر عمارت مربوطه مثل سردر همه مساجد و کلیساها پر از نقش و نگار است. اما آنچه جلب توجه می کند نام «ملک طاووس» است که به صورت سنگ برجسته بر دیوار نقش بسته است.
و اما دوزخى که در پرستشگاه لالش ساخته شده، تنها چند دخمه غار مانند تار و تیره دارد. با خمره هائى که کنار هم چیده شده اند و رویشان رنگ مشکى ریخته اند تا فضا را ترسناکتر کنند. درهاى دخمه آنقدر کوتاه هستند که باید خمیده از آنان عبور کرد.
بخـش مهـم و تعیـین کننده این مـراسم، جـدا از گـره زدن به پارچه‌هائى که به ستونهائى بسته شده‌اند (مثل دخیل بستن) و طواف کردن دور مقبره‌اى (که گور شیخ عدی و برخی قدیسین یزیدى است)، پرتاب دستمال به سنگ برجسته‌اى است که از دیواره غار بیرون زده است.
اصلى‌ترین مرحله حاجى شدن این است که با چشمان بسته از فاصله هفت مترى دستمال سیاهى را که به بزرگى چارقد زنان کرد است، به طرف آن سنگ پرتاب کنند. اگر در سه بار دستمال به برجستگى سنگ گیر کند، حج‌ آنان قبول شده است. وگرنه باید روز دیگر برگردند و دوباره تلاش کنند. در پایان، بعد از مراسم باید گاوی را قربانی نمایند.

در باب نامگذاری یزیدی مشهور است که منسوب به یزید بن معاویه هستند ولی خود یزیدی ها بر آنند که پسر معاویه موسس و موجد این دین نیست بلکه شریعت آنرا تقویت و ترویج کرده است .
موسس این دین را شاهد بن جراح فرزند منحصر به فرد آدم ! می دانند . می گویند یزید بن معاویه از اسلام برگشت و به این دین گروید از این رو یزید را مظهر دومین ملک از ملائک سبعه خود می شمارند .
در ملل و نحل شهرستانی آمده است که یزیدیه اصحاب یزید بن امینه هستند و این یزید معتقد بود که خدای تعالی از ایران پیغمبری خواهد فرستاد و کتابی که در آسمان نوشته شده است را بر او نازل خواهد کرد و او شریعت محمد را ترک خواهد کرد .
پس آشکار است که انتساب به یزید بن معاویه افسانه عامیانه ای بیش نیست و شاید علت این نسبت کینه مسلمانان باشد که این طایفه منفور و شیطان پرست را به منفورترین خلفا منسوب کرده اند .
از آثار موجود پیداست که این طایفه حافظ یک عقیده خیلی قدیمی هستند که در طی زمان به علت جهل پیشوایان و نداشتن کتب مدون آلوده به روایات و قصص شده که از یادگارهای ادیان عتیق یا دیانات جدیدتر محسوب می گردد . و این عقیده را باید شعبه ای از دین زردشتی یا دین مانوی دانست .
نام این طایفه از زردشتی ایزداست که در اوستایی یزتا و در پهلوی یزد و در فارسی جدید یزدان گفته می شود که همه ی این کلمات به معنای موجود قابل ستایش است .
در روایات یزیدی ملکی ازدا نام مذکور است و یکی از اجداد طایفه خود را ایزدان می نامند از این جهت اسلاف طایفه را ایزدانی خوانند . تعلق این طایفه به دین قدیم ایران از روی عقاید و آداب به جا مانده و فعلی یزیدی ها معلوم می شود .

معتقد به خدایی هستند که آفریدگار جهان است ولی پس از خلق جهان کاری به کار جهان و جهانیان ندارد .
گویند خدا نخستین موجودی را که خلق کرد ملک طاووس بوده است . ذات ملک طاووس با ذات خدا یکی است و پس از ملک طاووس شش ملک دیگر قائلند که رابط بین خدا و خلق هستند ولی ملک طاووس اولین ملک محسوب می شود.
در اینجا عقاید زردشتیان در ذهن متبادر می شود که پس از ذات باری به وجود خرد مقدس یا اسپنتامینو عقیده دارند که اولین موجود است و بعد از او شش امشاسپند دارند و اسپنتامینو گاهی جزو امشاسپندان محسوب می شود و عده آنها به هفت می رسد و گاهی او را به اعتبار لوهیت می نگرند و امشاسپندان شش تا می شوند .
بنا بر رای مستشرقینی مثل هورتن کیش یزیدی نور پرستی است و منشا آن ثنویت ایران قدیم است که به غلبه نور بر ظلمت منتهی می شود .
ملک طاووس اهریمن نیست بلکه تشخص اصل شر است که دنباله خیر محسوب می شود . و به این معنی است که شر از لوازم خیر و مخلوف بالعرض است و جزو نقشه آفرینش است . پس ملک طاووس هم از ارکان آفرینش به شمار می رود .
یزیدی ها شیطان را به عنوان معارض و خصم خدای متعال نمی پرستند بلکه ملک طاووس یا شیطان را ملکی می دانند که هرچند سبب طغیان و سرکشی و مغضوب درگاه الهی شد و به جهنم افتاد ولی 7000 سال در آنجا بگریست چندانکه هفت خم از شک دیدگانش پر شد . آنگاه خدا او را ببخشید .
از این قرار یزیدیها قائل به ابدیت عذاب نیستند و شر را فانی و زایل میدانند .
در این خصوص موافقند با دین زردشت که اهریمن را ابدی نمی دانند و معتقدند که پس از 9000 سال به دست اهورامزدا مغلوب خواهد گشت و جهان از شر پالوده خواهد شد .
بنا بر روایت شرفنامه ، کیش یزیدی در میان بسیاری از طوایف کرد انتشار دارد . مثل طوایف داسنی ، خالدی ، پسیان و قسمتی از عشایر بختی ، محمودی و دنبلی
رئوس اصول عقاید یزیدیان را که از ادیان مختلف مانند زرتشتی و مسیحی و یهودی گرفته شده باتوجه به دو کتاب اساسی آنان به نام «جلوه » و «مصحف رش »، (= قرآن نیاه ) و نامه ای که در سال 1211 ه' . ق.بزرگان این فرقه به دربار عثمانی نوشته اند و کتابی که یکی از امرای یزیدیه سنجار تالیف کرده چنین می توان خلاصه کرد:
1- یزیدیان به هفت فرشته یا آفریدگار معتقدند و گویند خداوند نخست دری سفید و بعد پرنده ای آفرید و آنگاه پیش از خلقت زمین و آسمان آن هفت فرشته را در هفت روز هفته (از یکشنبه تا شنبه ) خلق کرد بدین ترتیب : 1- عزرائیل ، که همان ملک طاووس و رئیس همه فرشته هاست 2- دردائیل 3- اسرافیل 4- میکائیل 5- جبرائیل 6- شمنائیل 7- نورائیل .
2- برای طاووس مقامی والا قائلند (برخلاف بیشتر ادیان ) و آن را واسطه آفریدگار در آفرینش جهان می دانند و خصوصیاتی بر آن قائلندکه با خصوصیات شیطان مطابقت دارد و بیشتر بدین جهت به شیطان پرست ها معروف شده اند.
3- شیخ عدی بن مسافر راشخصیتی بزرگ میدانند و کرامات و معجزات بیشماری بدونسبت می دهند و قبر او را زیارتگاه خود قرار داده اندو گویند هر یزیدی باید مقداری از خاک قبر و لباس اورا همراه داشته باشد. عیدی به نام شیخ عدی یا عید کبیر دارند که به مقبره شیخ می روند و سه روز روزه میگیرند و نیز در عید قربان (همان دهم ذیحجه ) و در عیدبزرگ عمومی اواخر شهریور بر مزار او حاضر می شوند تاگناهانشان پاک گردد. و گویند شیخ عدی نماز و روزه آنها را به عهده گرفته و سرانجام هم آنها را به بهشت خواهد برد.
4- به یزید ستاش و احترام می کنند که سعی شده با یزیدبن معاویه تطبیق شود. و عیدی به نام عیدیزید دارند که معتقدند در روز تولد یزید باید باده گساری کرد و سه روز را روزه گرفت .
5- هر یزیدی باید هنگام طلوع آفتاب رو به مشرق بایستد و آفتاب را ستایش کند.
6- با «اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم » سخت مخالفند.
7- طلاق زن نازا جایز ولی طلاق زن بچه دار نارواست و اگر شوهر به مسافرتی بیش از یکسال برود زنش بر او حرام است .
8- برخی از خوردنی ها را حرام می دانند مانند ماهی ، کدو، کاهو و کلم .
9- به حسین بن منصور حلاج و شیخ عبدالقادر گیلانی و حسن بصری نیز اعتقاد دارند.
10- پیشوایان مذهبی آنان هفت طبقه است که هیچکس حق خروج از طبقه خود و ورود به طبقه دیگررا ندارد و باطبقه عوام کلاً یزیدیان هشت طبقه می شوند بدین ترتیب:
1- امیر شیخان 2- باباشیخ 3- شیخ 4- پیر 5- فقیر 6- سخنور (توان ) 7- کوچکها 8- مرید (طبقه عوام ).
عده یزیدیها را در سال 1370 ه' . ق. در حدود هفتاد هزارتن نوشته اند ولی تعداد آنان بیشتر بوده است .
قسمت اعظم یزیدیها در موصل و در ناحیه شیخان سکونت دارند و شیخ بزرگ آنها در شهر سنجار است .
دولت عثمانی فرقه یزیدیه را مبتدع می شمرد و به رسمیت نمی شناخت ولی پس از تشکیل دولت عراق طبق قانون اساسی آن کشور از آزادی نسبی برخوردار شدند.
رجوع به مجموعه نشریه پژوهشی و علمی دانشسرای عالی شماره 1 ادبیات و علوم انسانی (مقاله خانم کامران مقدم ) و همچنین کرد و پیوستگی تاریخی او تالیف رشید یاسمی و تاریخ یزیدیه و اصل عقیدتی هم تالیف عزاوی و یزیدیها و شیطان پرستان تالیف و ترجمه جعفر غضبان شود.
از فرق شیعه ای که می گفتند فرزندان امام حسین همگی در موقع اقامه نماز مقام امام دارند و تا یکی از ایشان باقی است چه فاجر باشد چه صالح نماز پشت سر غیر ایشان جایزنیست . (خاندان نوبختی ص 267) (از تلبیس ابلیس ص 24).

این اندک نوشتار بدان جهت است تا در این ایام بیش از گذشته به دانش و علم مان افزوده شود و در یک کلام

به قول استاد ادب و شعر جناب آقای محمد خرمشاهی :

به آنی که آبی توان نوش کرد

خدا را نباید فراموش کرد

جعفر صابری


تاریخ : جمعه بیست و چهارم مرداد 1393 | 15:54 | نویسنده : برگرفته از نوشته های دکتر جعفر صابری | آرشیو نظرات

روز خبرنگار

جعفر صابری/عکسی بدون شرح
جعفر صابری/عکسی  بدون شرح دو شنبه 20 مرداد 1393
جعفر صابری : در مراسم روز خبرنگار در برج میلاد من فقط یک عکس گرفتم که فکر میکنم جای حرف زیادی دارد ...این عکس مرا یاد شعری انداخت با نام هویت انداخت که سالها پیش سروده بودم و در یکی از ابیاتش می گفتم:تو تا آنکه یک رنگی
من تا آنک یک رنگم
بدور از هماهنگی
بدرنگی
بی رنگی
بد رنگم
بی رنگم

از این مراسم تصاویر زیادی گرفته شد ،اما تنها سه تصویر من گرفتم که بعنوان یک خبرنگار می توان به آن توجه نمود و مهمترین آن این بود که بانوی عزیز و همکار گرامی ما سرکار خانم جان پناه از روزنامه ایران مطنی بسیار زیبا و شنیدنی را می خواند اما همه ی توجه ها و دوربین ها از چهره تازه وارد به جلسه عکس می گرفت... این که تصویری باید گرفته می شد هیچ جای شکی نیست اما آیا بهتر نبود با دقت بیشتری بعد از حضور مهمان و نشستنش و شنیدن بیانات سخنران این تصاویر گرفته می شد این همان درد مطبوعاتی است که شعور بالای خبرنگاری را به همراه اخلاق این حرفه می طلبد!

جعفر صابری/راه نمای املاء فارسی

راه نمای املاء فارسی

نوشته جعفر صابری

انتشارات آشتی

صفحه 100 صفحه

تیراژ10000

قیمت 10000

شابک 7-18-5534-964-978

راهنمای املای فارسی

موارد نیم غلطی :

اینجا سخن از التزام و باید و نباید ها ست در محدوده ضابطه مقدماتی به شرح زیر :

(همزه) الف: می نویسیم : منشاٌ – راٌس بقای اِنسان و موٌثر .

نمی نویسیم :منشا،راَس (زیرا همزه کسره ،زاید آمده است) بقاءانسان.

(ب) می نویسیم :آیین ، گویی،پاییز

می نویسیم : آئین،پائیز،گوئی(ولی غلط منظور نمی شود)*ان-همان الف) می نویسیم:ان کتاب ،همان روز . نمی نویسم: انکتاب ، همانروز.

استثنا :انجا،انچه(نمینویسم:ان جا،ان چه)ب)می نویسم:فرزانگان ونمینویسم:فرز انه گان)

های بیان حرکت بایدحذف شود.)

ازقلم افتادگی واژه:

الف:اگرواژه از قلم افتادگی تکراری است ودرجای دیگر املا غلط گرفته شود، برای باردوم غلط محسوب نمی شود.

ب:اگر واژه ازقلم افتاده تکراری است ، ولی در جای دیگراملا صحیح نوشته شده باشد :(چه یک غلطی وچه نیم غلطی ، نیم غلط محسوب می شود)

الف مقصوره و الفبای دیگر :

الف) می نویسم:زکات، تورات ، سلیمان وهارون.

نمی نویسم :زکت،تورت،سلیمن وهرون.

استثنا: واژه های زیر به صورت عربی انها نوشته می شود و غیر ان غلط محسوب می شود .

الف:إلیَ ، عَلی،حَتَّی،الالَی،إلهی،اَللَّه.

ب:عیسی، موسی،یحیی،طوبی وکبری و...

ب)می نویسیم : خشنود است،پاک است ،پاک اند و کاری اید ،کاری اند.

نمی نویسیم : خشنودست،پاکست وپاکند.

ج)می نویسم:کاری ام، کاری ای ،کاری است،کاری ایم،کاری اید وکاری اند.

نمی نویسم:کاریم،کاریی،کاریست،کارییم،کاریید وکاریند.

د)می نویسیم:داناست،نیکوست (یا) دانا است، نیکو است ( هر دو شکل صحیح است .)

اختصار نویسی :

در هر املا استفاده از نشانه های اختصاری،در صورت تکرار مجاز است نه بار اول .

بنابراین می نویسیم :

حضرت ابراهیم "علیه السلام " بت شکن تاریخ است .

آن حضرت گفت:.................

نمی نویسم: حضرت ابراهیم (ع) بت شکن تاریخ است

می نویسیم:معلّم،شفقت و متّقی.

نمی نویسیم:معلم،شفقت و متقی.

تبصره:واژه های مختوم به تشدید در موارد زیر الزاماً تشدید دارند و در غیر آنها ضروری نیست.

الف)مضاف بودن:حق مطلب ،ب:موصوف بودن،حق واقعی ،ج:قبل ازو عطف :حق و باطل ،د)قبل از:ام،ای،است،و ام ،ات،اش:بر حقّم،بر حقّی،بر حقّ است.../حقّم ،حقّت و حقّش - مثال برای واژه مختوم به تشدیدی که تشدید آن الزامی نیست.

می نویسیم :سخن حق گفت ، آن خط را پسندیده .

نمی نویسیم :سخن حق گفت ، آن خط را پسندید (ولی غلط محسوب نمی شود.)

تعریف:

به واژه های فارسی (و لاتین و ترکی...)که در زبان عربی تغییر کرده است معراب گویند و این تبدیل و دگرگونی را تعریب نامیده اند .

*اولویت در زبان فارسی با واژه های تعریف نشده است .

می نویسیم :نفت ، بلیت، اتو ،اتاق،تالار ،تاتر،تهماسب ،تهمورث،

استخر ،استهبانات،توس،تهران،اتریش،ایتالیا،امپراتور،تپیدن ،غلتیدن و تپانچه .

نمی نویسیم:طوس،طهران،اطریش،ایطالیا،امپراطور،طپیدن ،غلطیدن و طپانچه .

تبصره:شصت و صد ( عدد های اصلی )استثنا هستند و به همین صورت نوشته می شوند.نوشتن آن ها به شکل هشت و سر هر کدام نیم غلط است .

تبصره :

واژه(توفان)به معنی غرّان در زمان صفّت از (توفیدن)اما واژه

طوفان به معنی باد و باران شدید،اسم است و عربی به همین صورت نوشته می شود.

تنوین:نگذاشتن نشانه ی تنوین غلط محسوب می شود.

می نویسیم:مقسومٌ علیه و مضاف الیهٌ.

نمی نویسیم:مقسوم علیه و مضاف الیه.

نگذاشتن الف برای تنوین نصب نیز غلط محسوب می شود.

می نویسیم:ندرتا"،نسبتا"،عجالتا" وجزئا"

نمی نویسیم:ندرةً،نسبتةً،عجالتةً وجزءً (مورد یک غلطی است )

جمله های عربی در فارسی:

می نویسیم:ان شاء الله،حق تعالی،رحمه اللـه علیه.

نمی نویسیم:انشاء الله،حقتعالی،رحمة اللّـه علیه==>الیه.

چــه:می نویسیم:چه وقت،چه طور،چه سان و چه قدر.

نمی نویسیم:چوقت،چطور،چسان و چقدر.

استثنا:

چرا (چرایی) چگونه(چگونگی) چیست -آنچه -چنانچه -اینچه (جدا نوشتن اینـها غلط محسوب می شود.)

می نویسیم:باغچه،خوانچه و حوضچه.

نمی نویسیم:باغ چه،خوان چه و حوض چه (چه،پسوند تصغیرهمیشه متصل نوشته می شود.)

دندانه حرف:اضافه یا کم کردن دندانه به حروف هر یک از

گروه های سه گانه زیر در تمام املانیز غلط محسوب می شود.

گروه اول:(ب ، پ ، ت ، ث ، ن ، ی و و )

گروه دوم:(س و ش)

گروه سوم:(ص وض)

این گروه بندی ها شباهت دندانه و حروف مد نظر بوده است.

شکسته نویسی:

می نویسیم:تضمین - آن گلزارکه.

نمی نویسیم:

عدد نویسی:می نویسیم:

سال یکهزار و سیصد و هفتاد و چهار،دو هفتم و ده تا ده تا .

نمی نویسیم:سال 1374،--2-- و10تا10تا .

کشیده نویسی: 7

کشیده نوشتن حرف (س و ش)بدون فاصله حرف دیگر در یک واژه غلط محسوب می شود.

می نویسیم:شست-کوشش نمی نویسیم:

کشیده نوشتن س و ش قبل از حروف (ج-چ-ح-خ-ر-ز-ژ-م وی )

غلط محسوب می شود.

می نویسیم:سحر، سر، اسم وشهاب.

نمی نویسیم:

که،می نویسیم : همین که،با آن که،چنان که ،که آسود و که آید .

نمی نویسیم : همینکه،با آنکه،چنانکه ،کاسود و کاید .

استثنا:بلکه،بل که به این صورت نیم غلط محسوب می شود.

هم،می نویسیم:

او هم درس تازه شروع کرد - هم کار می کند و هم بازی.

(هم در هر دو جمله نقش قیدی دارد.)

نمی نویسیم:

او همدرس تازه شروع کرد - همکار می کند و همبازی.

(جدا نوشتن آنها نیم غلط محسوب می شود.)

استثنا:همو،همیدون،همچنین،همچنان،همچون و همین وهمان.

(پیشوند اشتراک همیشه جدا نوشته می شود)

می نویسیم:هم سر نوشت،هم رتبه،هم شغل و هم منزل.

نمی نویسیم:همسرنوشت،همرتبه،همشغل و هممنزل.

اگر کلمه ای به حرف "و" ختم شود و بخواهد به کلمه ای اضافه گردد،چه موقع میان ان دو کلمه "ی" قرار می گیرد؟

پاسخ:اگرکلمه اول صدای "او"بدهد:

آهوی کوهی-نیروی جوان

| |

(صدای او) (صدای او)

اگر کلمه اول صدای " اُ "(بدون اشباع)بدهد،یِِِِ "اضافه نخواهد شد.

صدای او)

|

جوِنارس-دو صد متر -پرتو نیکان-رهرو عشق

| | |

(صدای اُ) (صدای اُ ) (صدای اُ)

هر گاه مصدر فعلی با" أ "شروع شود و بخواهیم با آن مصدر فعلی بسازیم که اول آن فعل،"بـ" یا "مـ" یا "نـ"بیاید،باید" أ "را تبدیل به "یـ" کنیم.

مصدر فعل درست فعل غلط

افکَندن بیفکَند بیا گند

افتادن بیفتاد بیوفتاد

انداختن نینداخت نیانداخت

استثنا:مصدر "ایستادن" از این قاعده پیروی نمی کند (بایستاد)

کلمه هیچ:از کلمه بعد از خودش جدا نوشته می شود:هیچ کس،هیچ وقت،به هیچ وجه و هیچ گاه.

هر گاه عدد "یک" با کلمه بعد از خودش قید یا صفت مستقل بسازد قید یا صفت پیوسته نوشته می شود:یکدست،یکجا،یکدفعه،یکتا،یکدل،یکسو،یکسره ، یکرو و یکدیگر.

هربار کلمه "هم"با کلمه بعد ازخودش قید یا صفت بسازد پیوسته نوشته می شود:همکار ،همسایه ، هماهنگ ، همدستان ، همدست،

همچنان ،همچنین ، همو زن و هم نشین و همگون ، همدل ، همراز ، همراه و همچند.

اجزای کلمه های مرکب ، معمولاً پیوسته نوشته می شود:

دستفروش ، بزرگمهر، صاحبدل ، نگهداری ، همجنس ، دوستدار، پاسبان ، پیشاهنگ ، خوشامدگویی و هماورد.

همزه و قواعد آن:

الف:همزه ساکن در وسط کلمه ،پس از مصوّت کوتاه "ـــَــ" به صورت " اٌَ " نوشته می شود:

رَأس - رَأفت - مَأخذ - مَأمن - مَأنوس - مستََأجر - مَأوا.

ب:در حالت بالا اگر بعد از همزه ، مصوت بلند "ا"داشته باشیم ، همزه بصورت مد ( ) نوشته می شود.

مانند:مَآل - مَآخذ - مُنشَآت.

ج:همزه وسط کلمه پس از مصوت کوتاه ـــُـ بصورت _ؤ_ نوشته می شود.

مانند:سؤال - مؤمن - مؤدّب - مؤیّد - رؤیت - رؤیا - مؤنث - مؤسّس و مؤثّر.

د:همزه پس از مصوت کوتاه (ـــِــ) به صورت ( _ئـ_ )نوشته می شود:ائتلاف - تئـاتر - تب رئه - سئانس -سیّئات - رئالیست - تخطئه - و توطئه.

هـ:اگر همزه حرکت (ـــءــ) داشته باشد و حرف قبل ازهمزه هم ساکن باشد ، همزه به صورت " أ "نوشته می شود.مانند:مسأله - جرأت و نشأت.

و:همزه متحرک پیش از مصوت بلند "ـــَــ و "به شکل (ؤ)نوشته می شود : مثنوؤن - روؤس و مسوؤل.

ز:همزه مکسور ، پس از مصوت بلند " ا "در کلمه های رایج در زبان فارسی به صورت "یـ " نوشته می شود:جایز - زایل - عواید - اویل - دایر - فواید - عایق - دایم - طایفه - شرایط - لذایذ- زاید - نایب - دقایق - نایل - قصاید - و بایر.

استثنا:

برخی از کلمه های رایج عربی، از این قاعده مستثنا

می شود.مانند:مسائل - قائم - جائر.

ط:همزه پیش از مصوت بلند "ـــِــ ی"به صورت "ئـ"نوشته

می شود:اسرائیل - فرئی - عزرائیل - اسرائیل - رئیس - لئیم - زئیر - پروتئین - کوکائین و الدئید.

همزه از اول ضمایر و صفات اشاره حذف نمی شود:بنابراین - ازاین - دراو - ازاو.

ها (نشانه جمع) :جدا نوشتن ها از واژه های قبل از خود توصیه می شود.ضمن اولویت دادن جدا نویسی ها و هدایت دانش آموزان

به این شیوه، رعایت نکردن آنها غلط محسوب نمی شود:

نشستها - نشست ها - پاسخ ها -->پاسخها - مکملها -->مکمل ها.

استثنا :

( اینها و آنها ) مستثناست و جدا نوشتن آنها غلط محسوب

می شود.

می نویسیم:زندگان - بندگی - بچگانه - گله مند - علاقه مند - نامه بر و پیله ور.

نمی نویسیم:زنده گان - بنده گی - بچه گانه - گلمند - علاقمند - نامبر و پیلور.

آن حضرت گفت :.......................

ای-می نویسیم :ای خدا !ای مرد !

نمی نویسیم:ایخدا ! ایمرد !

این ، همین- می نویسیم:این کتاب،همین جا

نمی نویسم:اینکتاب-همین+جا=همینجا

استثنا:0(اینجا) همیشه پیوسته نوشته می شود و برای جدا شدن آن

غلط منظور می شود.

به -می نویسیم:به شهر،به سربرد،به سختی راه می رود ودر به در.

نمی نویسم:بشهر،بسربرد،بسختی راه می رود ودربدر.

(به قید همیشه جدا نوشته می شود .)

استثنا:به-در این شش واژه که صفت هستند همیشه پیوسته نوشته می شود وجدا نوشتن آن غلط است.

بنام(نامی)،بهوش(هوشمند)،بخرد(خردمند)،بهنگام(دروقت)،بهنجار(قاعده مند)،بجا(مناسب).

به- همیشه به فعل و صفت(بن مضارع)وقالبهای عربی پیوسته نوشته می شود وجدا نوشتن آن غلط محسوب می شود.

می نویسیم:برفت (رفت)،ماشین برو(رونده)

نمی نویسیم:به رفت وماشین به رو.

بی:می نویسیم:بی بضاعت،بی خانه وبی غم.

نمی نویسیم:بیبضاعت،بیخانه وبیغم.

استثنا:

واژه های بیمار،بیگانه،بیهوده،بیابان،بیراه،بیجا،بیخود،بیداد وبیزار -همیشه پیوسته نوشه می شود وجدا کردن (بی)غلط است.

تبصره:

بی- در واژه های (بیستون و بیدخت )تغییر یافته بغ(بت)است وهمیشه متصل نوشته می شود.

ت-ـة-ة،می نویسیم:ارادت،رحمت،حجّت الااسلام وحشمت الدوله.

نمی نویسیم:ارادة،رحمة،حجّة الااسلام وحشمة الدوله.

تر و ترین:ناب تر،کوچک ترین.نمی نویسم:نابتر،کوچکترین.

استثنا:

تر و ترین:در این پنج مورد همیشه پیوسته نوشته می شود. وجدا نوشتن آن غلط محسوب می شود:(بهتر وبهترین -کمتر و کمترین-مهتر و مهترین-پیشتر و پیشترین-کمتر وکمترین.)

ترکیبهای وصفی:

می نویسیم:شورای عالی،بانک ملّی،شش کتاب وپنج بار.

نمی نویسیم:شورایعالی،بانکملّی،ششکتاب وپنج بار.

ترکیبهای اضافی:آب چاه؛کف دست وتک پا

نمی نویسیم:آبچاه؛کفدست وتکپا.

فعلها و مصدرهای ترکیبی:

جان سپرد،به او دل داد و دم زدن.

نمی نویسیم:جانسپرد،به او دلداد و دمزدن،

مرکبها:دست پخت،هم سرنوشت و روان شناس.

نمی نویسیم:دستپخت،همسرنوشت و روانشناس.

استثنا:واژه های مرکّب جدا نوشته می شود،مگر در پنج مورد زیر:

الف)ترکیبهای نهادی شده مثل:

دانشکده،همکار،پاسدار،بهداشت وبهروز.

ب)ترکیبهای بسیط گونه مثل:

اردیبهشت،آبرو،یخچال،نانوا و بیجا.

ج)ترکیبهای عام واسم خاص مثل:

خرّمدره،(نام محّلی)بزرگمهر(وزیر ساسانی)و ابگرم(نام شهری)

نمی نویسم:خرم درّه،بزرگ مهر و اب گرم.

هـ)ترکیبهای متروک و مهجوز:

می نویسیم:آبدارو،آبسنگ(شکل ضبط شده آن در متون قدیم.)

نمی نویسیم:آب دارووآب سنگ.

تشدید:(-ّ)رعایت نکردن تشدید یا گذاشتن تشدید اضافی یا گذاشتن تشدیدلازم در جای اصلی در هر سه حالت و در تمام املا نیم غلط محسوب می شود.

پایان

تیر 90


تاریخ : دوشنبه بیست و سوم تیر 1393 | 7:14 | نویسنده : برگرفته از نوشته های دکتر جعفر صابری | آرشیو نظرات

جعفر صابری /تقبل الله...

تقبل الله ...

جان مولا حرف حق را گوش کن

شمع بیت المال را خاموش کن

ماه پر فیض و برکت رمضان است و خوشا به حال روزه داران واقعی آنها که روزه میگیرند و همراه گرسنگی و تشنگی جسمشان روحشان را هم صیقل می دهند ،خو شا به حال بندگانی که از دروغ و تهمت و ریا و غیبت در این ماه دوری می ورزند و سعی می کنند سفره ای را هم برای گرسنه ای بگسترانند،خوشا به حال آنان که شک، بین رفتن به کدام مهمانی افطار را ندارند و به نان و خرمایی بسنده می کنند ،خوشا به حال آنان که به جای گستردن سفرهای افطاری چند رنگ برای سران و مسئولین و بزرگان و رؤسا ... قبل از افطار به درب خانه های نیاز مندان آبرو دار رفته نیازشان را بی هیچ منتی بر طرف می کنند،خوشا به حال سحر خیزانی که با چند نوع سحری نه ،که با یک دعا و نماز عاشقانه روحشان را آماده روزه داری یک روز می سازند، خوشا به حال آنکه با زبان روزه، گره از کار مردم می گشاید ، خوشا به حال آنکه با لب تشنه سیراب می سازد نیاز مندانی را که به سراغش می آیند،خو شا به حال روزه داری که از استراحتش می کاهد تا کار مردم را رواج دهد حتی با خواندن و نوشتن و امضاء ،خوشا به حال روزه داری که با صبر تمام به درد و دل بندگان خدا گوش می دهد، خوشا به حال روزه داری که زمان تشنگی همان موقع که سر و تن به آب میزند به یاد بی آبی هموطنی باشد که آبی برای نوشیدن هم ندارند. خوشا به حال روزه داری که کلام خدا را این روزها با گوش جان می شنود و در زندگانی خویش به کار می بندد، خوشا به حال شما که می فهمید و می دانید مهمان خدا بودن یعنی چه! و هر چه بود آن عزیز سفر کرده گفت و این شبهای پیش رو شبهای عشق بازی است اگرعاشق باشیم . زیبا دانستیم اگر نامی از شاعر عزیزمان مرحوم آقاسی آوردیم ابیاتی از شعر شیعه وی نیز به یادگار تقدیم نمائیم. التماس دعای فراوان داریم.


یا علی درویش و صوفی نیستم
فاش می گویم که کوفی نیستم
یا علی لعل عقیقی جز تو نیست
هیچ درویشی حقیقی جز تو نیست

شد زمین لبریز مسکین و یتیم
ما گرفتار کدامین هیأتیم
جان مولا حرف حق را گوش کن
شمع بیت المال را خاموش کن
این تجمل ها که بر خوان شماست
زنگ مرگ و قاتل جان شماست

لنگ لنگان طریقت را ببین مردم دور از حقیقت را ببین
خیل درویشان دکان آراستند کام خود را تحت نامت خواستند
خلق را در اشتباه انداختند یوسف مارا به چاه انداختند
کیستند اینان رفیق نیمه راه وقت جانبازی به کنج خانقاه
فصل جنگ آمد تماشاگر شدند صلح آمد لاله پرپر شدند
دل به کشکول و تبرزین بسته اند بهر قتلت تیغ زرین بسته اند
موجها از بس تلاطم کرده اند راه اقیانوس را گم گرده اند
موجها را می شناسی مو به مو شرحی از زلف پریشانت بگو
باز کن دیباچه توحید را تا بجوید ذره ای خورشید را
یا علی بار دگر اعجاز کن مشتهای کوفیان را باز کن

ای جوانمردان جوانمردی چه شد شیوه رندی و شب گردی چه شد
بنده گی تنها نماز و روزه نیست آب تنها در میان کوزه نیست
کوزه را پر کن ز آب معرفت تا در او جوشد شراب معرفت
حرف حق را از محقق گوش کن وز لب قرآن ناطق گوش کن
بعد از آن بشنو ز نظم و امرکم تا شوی آگاه بر اسرار خم
خم ترا سرشار مستی می کند بی نیاز از هر چه هستی می کند
هر چه هستی جان مولا مرد باش گر قلندر نیستی شبگرد باش
یا علی امروز تنها مانده ایم در هجوم اهرمانها مانده ایم
یاعلی شام غریبان را ببین مردم سر در گریبان را ببین
شیعه یعنی شرح منظوم طلب از حجاز و کوفه تا شام حلب
شیعه یعنی یک بیابان بی کسی غربت صدساله بی دلواپسی


تاریخ : چهارشنبه هجدهم تیر 1393 | 14:3 | نویسنده : برگرفته از نوشته های دکتر جعفر صابری | آرشیو نظرات

جعفر صابری؟آب ،باد ،خاک ، آتش

سر مقاله

۳۴۸

جعفر صابری

آب ،باد ،خاک،آتش

این عناصر وجودی کره خاکی ماست که از همه مهمترش آب و بعد خاک است...چراکه بیشتر کره ما را آب و بعد خاک گرفته...محیط زیست ما انسانها در مقابل بزرگی کهکشان و جهان هستی به قدری کوچک و نا چیزه که بهتره بهش فکر نکنیم ... اما نکته قابل تامل و درد ناک این است که ما بطور کل فراموش کردیم کجا هستیم و چطور باید زندگی کنیم ...

اگه ساده بخواهیم صحبت کنیم شما در نظر بگیرید در یک بادکنک بزرگ که هواش محدوده و گنجایشش هم کمه ما بخواهیم سالها زندگی کنیم تعداد مون زیاد بشه جامون کم می شه هوا کم می شه زباله درست کنیم باز جا و هوا کم میشه ...چیزی بخوریم و یا بیاشامیم باز از منابع ما کم میشه و خلاصه حتی اگه بتونیم مدام منابع طبیعی را زیاد کنیم در واقع جا و هوا را کم کردیم و خلاصه همه چی رو به اتمام هست... حالا فکر کنید چقدر هر کدام از ما با تولید زباله و یا آلوده سازی محیط زیست داریم فرصت زندگی را از خودمون و بچه هایمان کم می کنیم؟

بیشتر وسایلی که بشر برای راحتی و ارزونی خودش ساخته ترکیباتش تشکیل شده از چند ماده و عنصر دیگه مثل پلاستیک که سالها طول میکشه تا به حالت اولیه خودش برگرده ،بیشتر آلودگی های اطراف بشر از صدا گرفته تا زباله ها سالها طول میکشه تا به چرخه طبیعت برگردن و هر روز فضای زندگی در این بادکنک کم و کم تر می شود بی شک هزارانبار این مطالب را شنیده اید و حتی به اندازه یک کارشناس با موضوع آشنا هستید ولی با عرض پوزش هیچ دغدغه ای ندارید و این خیلی درد ناک است... شاید فکر می کنید آن خطر در زمان حیاط شما شما و خانوادی شما را در بر نمی گیرد که باید عرض کنم این طور نیست هر لحضه خطر به ما نزدیکتر می شود و شاید همین امروز بلای طبیعی بر سر ما نازل شود و چه بلایی بالا تر از این که بیشتر کره خاکی ما را آب گرفته اما کشور ما با بی آبی دست به گریبان است... تا حالا فکرش را کردید چرا در کشوری که دارای چهار فصل طبیعت است و فلات قاره ای است با همه نوع آب و هوا باید حتی گوشت خوراکی خود را وارد کند و چیزی به نام صنعت دامداری در چنین کشوری وجود ندارد... آیا به فاجعه ورود میوه به کشور و یا حتی مرغ فکر کرده اید چند در صد دولت مردان مقصر هستند و اگر انصاف داشته باشیم می فهمیم الگوی درست مصرف آب و توجه به حفظ محیت زیست همان فر هنگ مقاومت و توجه به تولید داخلی است وقتی انجمن های مختلف برای حفظ در یاچه ارومیه و یا دلسوزی برای رود زیبای سی و سه پل و محیط زیست جانوران دل می سوزانیم آیا در مصرف آب هم همین توجه را داریم ... آیا در فر هنگ باستانی و ایرانی این حتی انداختن آب دهان بر روی خاک و یا آب روان گناه است این است فر هنگ مصرف آب و توجه به خاک...چقدر ساده شیر آب را باز می کنیم و آب مصرف می کنیم در حمام چقدر آب به فاضلاب روان می کنیم...آیا واقعاً لازم است که این گو نه مصرف کنیم...

چقدر به باز یافت زباله می اندیشیم و زباله های تولیدی مان را آیا در همان خانه و یا محل کار تفکیک می کنیم؟ آیا کار ساده تفکیک مواد غذایی باز مانده را از مواد خشک مانند کاغذ و یا پلاستیک ها انجام می دهیم ؟آیا قوطی های پلاستیکی نو شابه و یا بطری های شیشه ای و یا آلمیونی را از هم تفکیک می کنیم و ...بله نه برای منافع مالی که حتی اگر این هم باشد ارزشمند است و در پایان ماه رقم قابل توجه ای خواهد شد بلکه برای بهتر زیستن خود و خانواده مان این کار را انجام دهیم . منابع تامین مواد اولیه برای زندگی بشر بسیار ناچیز است برای همین شایسته است مواد به بازیافت و به چرخه تولید باز گر دانده شود و این کمال انسانیت است ...داستان نبود آن پیر مردی که نهالی را می کاشت و می گفت دیگران کاشتند تا ما بخوریم ما می کاریم تا دیگران بخورند ... همانظور که عرض شد مواد شیمیایی تولید بشر غالباً بیشترین زیان را به چرخه طبیعت وارد می سازد مگر اینکه خود بشر به نوعی به جبران آفت های بوجود آمده بپردازد البسه و حتی لوازمی الکترونیکی آسیب غیر قابل برگشتی به طبیعت وارد می سازد شاید باورتان نشود اما یک خازن سوخته وسیله الکترونیکی دورانداخته شده و یا لامپ کم مصرف سوخته چنان به پیکر محیط زیست ما آسیب می رساند که سالها طول میکشد تا چرخه طبیعی طبیعت آن را جبران نماید ... می دانید آلودگی صوتی موجود در اطراف ما تا چه اندازه به فضای محیط زیست ما آسیب می رساند و این آسیب کمترینش همان نازک شدن لایه اوزن اطراف کره خاکی ما است... هر آزمایش صلح نظامی و یا کار خانه های تولید اصلح و همچنین مواد شیمیایی هر لحضه فضای بادکنک زیست گاه ما را بیشتر نابود می سازد ... حال تنها با یک سئوال رو برو هستیم و آن این است که چه باید کرد ؟

هر کس در این جهان به اندازه خودش باید مامور محیط زیست باشد و بدون توجه به رفتار های نا بجای دیگران سرگرم درست زیستن خود شود و این گونه فر هنگ حفظ محیط زیست را به دیگران انتقال دهد... امید است باهم بتوانیم کاری برای خاک زیستگاه و زاد گاه مان بنمائیم...موسسه آشتی از سال 2010 جمعیت بین المللی را با نام ارتشی صلح گرد آورده که یکی از مهمترین بر نامه های این جمعیت حفظ محیت زیست است خرسند می شویم با ما همراه شوید و به موضوع مهم محیط زیست تنها در یک روز و یک هفته توجه ننماییم بلکه این مهم را در زندگی خود نهادینه نموده و هر ثانیه به آن مانند نفس کشیدن بیندیشیم....

ارادتمند

جعفر صابری


تاریخ : شنبه هفتم تیر 1393 | 14:25 | نویسنده : برگرفته از نوشته های دکتر جعفر صابری | آرشیو نظرات

جعفر صابری/اسمش علی بود

سر مقاله ۳۴۷

جعفر صابری

اسمش علی بود...

تو دنیای که بیشتر از شصت سال پیش همه نوشتن که حقوق بشر باید رعایت بشه و دین هر کس محترمه و رنگ پوست بدنش نباید براش مشکل بوجود بیاره و... هر روز چند خبر می شنویم که این حقوق اولیه بشریت توست دولت ها و گاه حتی ملت ها پایمال میشه...اگه یکی جونش در خطر باشه و دست خالی بره تو یه سرزمین دیگه چقدر ازاون پذیرایی میشه...و الا آخر...هر سال چند تا پناهنده و یا رنگین پوست به خاطر رنگشون و یا حتی دینشون جونشونو از دست میدن...تو همین آسیا و آفریقا و استرالیا چند هزار نفر نسل کشی شدند...از یهودیا که بگذریم ارامنه که یادتونه همین دولت ترکیه بیش از یک و نیم میلیون آدم را کشت...مرحوم علامه استاد جعفری می فرمود وقتی یکی کشته میشه جنایت و وقتی تعداد زیاد میشه فاجعه و بیشتر از خیلی دیگه آمار... ما راحت آمار میدیم ولی من می خوام بگم صد رحمت به آدمای که خودشون و یا زن و بچه شون فقط یک بار کشته میشن ...یه جورای راحت میشن... اما وای به حال زنده ها که در به در خانه بدوش و یا حتی بدتر قربانی همیشگی میشن...

این داستان داستان مثل بیشتر نوشته های صاحب این قلم جز حقیقت نیست و اون این که یه جوون به جرم اینکه اسمش علی هیچ جا جاش نیست حتی تو همین ایران خود مان!

علی دو ساله بود که به همراه خانواده پدر مادر و خواهر ش از ایران مثل خیلی های دیگه کوچ کردند و رفتن سیاسی نبودن هراز چندی هم میان و میرن... تا این که علی تصمیم میگیره بره دوره خلبانی را ببینه که مثل همین ایران خودمون هزینه هاش سر به فلک می کشه علی تابستونای گرم به کشورای حوزه خلیج فارس می آمد ورو جرثقیل کار میکرد تا هزینه تحصیل در رشته خلبانی را در بیاره و بالا خره از بهترین دانشگاه های امریکا گواهینامه خلبانیش را می گیره... بی خبر از اینکه هیچ جا جایی برای علی به عنوان یک خلبان نیست... کشورای مسلمان که دنبال بهترین خلبانای خارجی با ساعت پر واز بالا هستند و پول خوبی هم می دند،کشورای غربی هم که از مسلمون بودن علی و اسمش میترسند که فاجعه به بار نیاره...و اما ایران هم که یه خلبان دو ملیتی که سالها خارج از ایران بوده را قانونن نمیتونه بزاره پشت هواپیما بشینه...تازشم کلی خلبان را چون هواپیما نداریم بازنشسته کرده... البته همه حتی دولت ایران حق دارند و جای هیچ گله ای نیست تنها مشکل اینه که اسم این آدم علی بوده شاید اگه ژوزف یا بیل و یا تام بود حتی همین کشورای مسلمون هم استخدامش می کردن...اینکه علی امروز چه میکنه بماند اما حرف من با علی و علی نام های است که فکر میکنند تو دنیای آزاد امروز جایی براشون خواهد بود ...نه من میگم نه... همیشه یه پله پا ئین تر از چشم آبی ها خواهند بود... حتی اگه متخصص تر هم باشند...

ارادتمند

جعفرصابری

اول مضان ۱۳۹۳


تاریخ : شنبه هفتم تیر 1393 | 14:21 | نویسنده : برگرفته از نوشته های دکتر جعفر صابری | آرشیو نظرات

بنیاد اشتی

Ashti Foundation

Ashti Foundation

Ashti Foundation

Ashti Foundation was established to support help-seekers before finding suitable residences. These include psychological, educational, hygiene, and treatment supports without considering skin color, religion, nationality, etc.

Other efforts of this foundation are execution of painting, photography, handicrafts, and art exhibitions; artistic programs such as local music, theaters, and films, which will be reflected in press and site.

This foundation accepts public and international financial and intellectual aids to spend for its programs.

One of the most important goals of this foundation is acknowledging and supporting philanthropy and environmental services around the world by granting Ashti Citation.

Ashti Foundation was established to support help-seekers before finding suitable residences.

All services of this foundation are free and it seeks helps of help-seekers and other entities.

Another service of this foundation is providing job supports or finding short-term occupations before residence of help-seekers.

Interaction and cooperation with governmental and public organizations in each country to improve lives of help-seekers and their families is another duty of this foundation.

This foundation also supports imprisoned workers that had problems because of unfamiliarity with internal rules and laws and need legal or financial supports.

This foundation merely thinks about philanthropy goals without interference in political or religious problems. This foundation never follows and supports political or diplomatic warfare in government and countries.


تاریخ : چهارشنبه چهارم تیر 1393 | 8:27 | نویسنده : برگرفته از نوشته های دکتر جعفر صابری | آرشیو نظرات

قابل توجه همکاران محترم و مدیران مطبوعات

قابل توجه همکاران محترم و مدیران مطبوعات

طی هماهنگی های به عمل آمده بامؤسسات رسمی و قانونی آموزشی در اروپا به مدیران علاقه مند جهت در یافت

CERTIFICATE

در رشته های زیر گواهی نامه رسمی و کارت مخصوص اعضا ءتقدیم می شود.

رشته ها:

1- خبرنگاری

2- مدیریت مطبوعات

3- کارگردانی

4- طراحی صحنه

5- مدلینگ

6- بازار یابی مطبوعات

7- کارگردانی

8- تصویر برداری

9- عکاسی خبری

10 - مدیریت روابط عمومی

11 - فیلم سازی

12 - طراحی ودکوراسیون

13 - معماری

14 - آشپزی

15 - شیرینی پزی

16 - گریم

17 – چاپ و نشر

18 - ورزش

مدارک مورد نیاز :

1-معرفی نامه رسمی از شرکت تعاونی مطبوعات کشور

2- کپی پاسپورت

3- عکس 4*6(4 قطعه)

4- کپی آخرین مدرک تحصیلی

5- تکمیل فرم مخصوص

معرفی نامه و مدرک تحصیلی باید ترجمه شود ،شما می توانید معرفی نامه و مدرک تحصیلی را ترجمه و یا برای تسریع کار هزینه م

ربوطه را برای ترجمه به تعاونی نقدی بپردازید.

محاسن این مدرک و کارت عضویت:

دارنده این کارت و مدرک در کلیه مراکز معتبر جهانی دارای هویت خواهد بود و مورد تائید کلیه مراکز می باشد.

به عنوان گواهی پایان دوره کارشناسی نیز محسوب می شود.

در صورت تمایل با پرداخت هزینه ترجمه تائیدیه ی های لازم در ایران نیز تقدیم می شود.

هزینه ها بین 170 تا 300 دلار خواهد بود.

جهت کسب اطلاعات بیشتر با شماره تلفن :09307351983تماس حاصل نمائید.

جعفر صابری

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظیمِ


به نام خدا که رحمتش بسیار و مهربانى‏اش همیشگى است،جنبش و نیرویى نیست جز به خداى والاى بزرگ.

فر دا دیر است

فراموش مکن

بزرگ فکر کن

کوچک عمل کن

از همین حالا شروع کن

این بر نامه بر اساس اصول سازمان جهانی بهداشت WHO می باشد و پاسخی به چالشهای فراروی افراد ،بخصوص جوانان برای رشد و بالندگی و رسیدن به آرامش و تعا دل در زندگی فردی و اجتماعی می باشد.

امید واریم با ایمان به خدا وند مهربان و به کار گیری 10 مهارت اصلی ارتقاء مهارتهای زندگی ،مثبت اندیشی و استفاده از توانایی ها و شایستگی های فر دی و گروهی الگوی متمایزی از زندگی یک انسان معنوی ،آگاه ،مسئولیت پذیر . متعهد را در جامعه شاهد باشیم.

در این جلسه ابتدا به پرسشهای پیش رو با دقت بیشتری توجه می کنیم:

چرا بیکار ی؟

شغل و درآمد تازه؟

امروز روز تولد شما است!

شغل دوم و درآمد ی بیشتر؟

لازم نیست برای کسی کار کنی!

چقدر خود مان را می شناسیم؟

میشه زندگی تازه شروع کرد!

از کمترین ساعت هم درآمد بدست بیاوریم!

سئوال اول را شما پاسخ بد هید :(چرا بیکاری)؟.............................................

..............................................................................................

پاسخ به سئوال اول بسیار مهم است ،اگر مطالبی مثل نداشتن سر مایه ، نبود آشنا برای اشتغال در شرکتی و از این دسته پاسخ شماست باید بگوئیم البته حق باشماست اما این دلیل درستی برای بیکاری شما نیست همه ی این موارد ده تا بیست در صد مشکل بیکاری شما را تشکیل می دهد پاسخ درست این است که بیش از 50% خود شما نمی خواهید کار کنید !

بیائیم این طور به جر یان نگاه کنیم تا حالا به شغل و درآمد تازه فکر کرده ایم؟

پاسخ را شما بگوئید:..................................................

چقدر به آنچه فکر کردید ایمان داشتید و چه تلاشی برای رسیدن به آن انجام داده اید ؟

مشکل شما کجا بود ؟

برای حل مشکل چه اقداماتی را انجام دادید؟..................................................

شاید بد نباشد همین ابتدا ی سخن به این موضوع اشاره کنم که بطور کلی به شناخت بهتر این مطالب،می گویند (مهارت های زندگی) که درستش می شود:

ایجاد روابط مناسب و موثر، بین افراد ،انجام فعالیت های اجتماعی ،انجام تصمیم گیری های صحیح،حل تعارض ها و کشمکش ها بدون توسل به اعمالی که به خود و دیگران صدمه می زند.

بر اساس تعریف سازمان جهانی بهداشت ،مهارت های زندگی عبارتست از (توانایی انجام رفتار سازگارانه و مثبت به گونه ای که فر د بتواند با چالش ها و ضروریات زندگی روزمره به بهترین شکل کنار بیاید)

که به بهترین شکلش همانا آموزش مهارت های زندگی است و از اهمیت زیادی بر خوردار می باشد.

ده سال دیگر شما کجا هستید؟

بر نامه ی شما در طول پنج سال آینده چیست؟

بیا ئید یک محور اعداد برای زندگی و آینده خود رسم کنیم :

امروز را نقطه صفر نه ،بلکه منفی انتخاب کنیم عدد فرضی 20 خوب است شما روی عدد 20- هستید و نقطه صفر زندگی شما همان پنج سال یا ده سال آینده است حرکت کنید و این شما هستید که می توانید فاصله امروز را تا نقطه صفر کم و کمتر کنید . این شما هستید که می توانید زود تر به نقطه صفر برسید.

و مهمترین بر نامه برای زندگی بهتر آموزش مهارت های زندگی است که سازمان یونیسف از آگوست 1993 بعنوان مدل برای پیشگیری از آسیب های روانی – اجتماعی به جهانیان معرفی کرده است.که در کشور های زیادی به کار گرفته شده و نتیجه آماری خوبی هم داشته .که به دو محور تقسیم می شود:

افزایش سلامت روانی و جسمانی :

پیشگیری از مشکلات روانی ،رفتاری و اجتماعی شامل پشگیری :

هر کدام از موارد، بحث مستقلی دارد که به وقتش به آن می پر دازیم.

کار شناسان مهارت های زندگی را در چند سطح دسته بندی می کنند :

سطح اول : مهارت های پایه ای و اساسی روانشناختی و اجتماعی هستند .این مهارت ها به شدت متأثر از فر هنگ و ارزشهای اجتماعی هستند نظیر خود آگاهی و همدلی.

سطح دوم :مهارت هایی هستند که تنها در شرایط خاص مورد استفاده قرار میگیرد نظیرمذاکره،رفتار جرأتمندانه و تعارض.

سطح سوم : مهارت های زندگی کار بردی هستند نظیر امتناع از سوء مصرف مواد .

پر واضح است که افرادی موفق تر هستند که از مجموع مهارت های زندگی در بر خورد با مشکلات بتوانند بهر ه مند شوند.

سازمان جهانی بهداشت ده مهارت اساسی را به این شکل مطرح نموده:

مهارت حل مسئله

مهارت تصمیم گیری

مهارت تفکرانتقادی

مهارت تفکر خلاق

مهارت خود آگاهی

مهارت مدیریت احساسات و هیجان

مهارت مقابله با استرس

مهارت بر قراری ارتباط موثر

مهارت ایجاد و حفظ روابط بین فردی سازگارانه

مهارت همدلی

که باید هر کدامشان به طور کلی شناخته و آموزش داده شود. ولی مشکل ما در یک جا متورم شده و آن درست در قسمت اصلی مغزمان است غده ای بزرگ و متورم که متاسفانه هیچ دستگاه پزشکی هم نمی تواند آن را نشان دهد و یا در هیچ آزمایشی اثری از آن دیده نمی شود و آن چیزی نیست جز:

همه چیز را می دانم!

تا زمانی که به این درد دچار باشیم تغییری در زندگیمان حاصل نمی شود. ما باید یاد بگیریم که :

به دنبال کسب اطلاعات و دانش باشیم :

یاد بگیریم که آنچه یاد گرفتیم را به کار ببندیم:

یاد بگیریم که بهتر زندگی کنیم:

یاد بگیریم که در کنار یکدیگر و با هم بهتر زندگی کنیم:

بسیار خوب همانطور که از نام این جلسه مشخص شده (فر دا دیر است )پس سریع می رویم سر اصل مطلب که در واقع سر زدن به جزیره ی وجودمان است و یک تور داخلی خواهیم داشت:توری برای بهتر شناختن و معرفی کردن خودمان:

سئوال ،تا حالا به جلساتی که در آن به موضوعاتی شبیه بحث امروز و یا موفّقیت ، سرمایه گذاری و از این دسته باشد رفته اید ؟ نتیجه چه بوده است؟.....................

آیا موضوع جلسه را دنبال کرده اید و ادامه داده اید ؟............................

چه چیز باعث شد مسیر جلسه را ترک کنید؟

امروز روز تولد شما است چون اینجا هستید که کاری تازه شروع کنیم .این همان معنای واقعی زندگی دوباره است و می شود از همین الان شروع کرد. فردا دیر است، همین نوروزو پیش رو می تواند برای شما سالی خوب باشد و نتیجه خوبی بگیرید اگر از همین حالا شروع کنید شما را نمی دانم ولی من وقت ندارم:

قطره در یاست

اگر با دریاست

ور نه او قطره

در یا ،دریاست

وحدت در مشت است نه در انگشت!

تا حالا در تیمی بوده اید و کار گرو هی مثل _ اجراء سرود – تئاتر- و یا بازی فوتبال یا والیبال را تیمی داشته اید؟از کار تیمی چه حسی و خاطره ای دارید؟

اولین قانون ساده :

هر کاری را طوری انجام دهید که گو ئی آن تنها کار با اهمیت در دنیا ست!

بی نقص عمل کنید.

به نا امیدی ازین در مرو امید اینجاست

فزون تر از عدد قفل ها کلید اینجاست

سنجش افکار هم مهم است

منبع – مخاطب – ابزار – پیام - هدف = عناصر ارتباط

کار گاه آشنایی با مهارت های زندگی

راهی نو

اندیشه ای نو

رفتاری نو

مثبت اندیشی اساس همه موفقیت ها ست و شاد زیستن موجب سلامتی و خوشبختی .

سعادتمند و خوشبخت شدن = ببخش + بپذیر+ دوست بدار

شما می دانید که :

اکثر انسانهای موفق از حد اقل امکانات مادی برخوردار بوده اند .

این ذهن خلاق ماست که زندگی و آینده ما را شکل می دهد .

انسانهای زیرک و آگاه روی توانایی های شخصی خود سرمایه گذاری می کنند.

تصمیم و انگیزه - مدیریت زمان - اعتماد به نفس عالی

آرامش و نشاط - خلاقیت فکری - حذف استرس ها

بخاطر میخی ،نعلی افتاد

بخاطر نعلی ،اسبی افتاد

بخاطر اسبی ، سواری افتاد

بخاطر سواری ،جنگی شکست خورد

بخاطر شکستی ،مملکتی نابود شد

و همه اینها بخاطر کسی بود که میخ را خوب نکوبیده بود !

به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل

که گر مراد نیابم به قد ر وسع بکوشم

دوست دارد یار این آشفتگی

کوشش بیهوده به از این خفتگی

تو پای به ره گذار و از ره مهراس

ره ،خود بگویدت که چون باید رفت

بلا ندیده دعا را شروع باید کرد

علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد

هر که را بهر کاری ساختند

تا ابد حب آن را در دلش انداختند

گاهی بساط عیش خودش جور می شود

گاهی به صد مقدمه نا جور می شود

امروز نه آغاز و نه انجام جهان است

ای بس غم وشادی که پس پرده نهان است

گر مرد رهی غم مخور از دوری و دیری

زیرا که رسیدن هنر گام زمان است

فراموش مکن

بزرگ فکر کن

کوچک عمل کن

از همین حالا شروع کن

چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد

من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک

شب به پایان می رسد

صبح در راه است

خدا کشتی آنجا برد که خواهد

اگر نا خدا بر تن جامع درد

سعدی

برد کشتی آنجا که خواهد خدا

اگر جامه بر تن درد ناخدا

فردوسی

با نام و یاد خدا

سئوالات مربوط به فر دا دیر است 26

این اطلاعات به صورت کاملاً محرمانه و شخصی حفظ می شود و به هیچ عنوان در اختیار کسی و یا سازمانی قرار نمی گیرد و در صورت تمایل به هر یک از پاسخ ها می توانید جواب ندهید.

نام و نام خانوادگی :

نام پدر:

شماره ملی:

تاریخ تولد روز ماه سال :

کد پستی:

آدرس و تلفن ثابت:

تلفن همراه:

مدرک تحصیلی :

شغل قبلی : شغل فعلی : آخرین میزان درامد ماهانه:

به چه شغلی علاقه مند هستید؟

وضعیت مسکن:

وضعیت تأهل:

شما می توانید برای ایجاد یک شغل چه مقدار سر مایه مالی فرا هم کنید؟

چه شغلی را دوست دارید؟

به فعالیت های فر هنگی و هنری مثل : خوانندگی – بازیگری – نویسندگی – کار گردانی –

علاقه مند هستید؟

با فعالیت های ورزشی چقدر آشنا هستید ؟ و چه ورزشی میکنید؟

تیم مورد علاقه شما چه نام دارد ؟

کدام ورزش را دوست دارید ؟

اسم چند ورزشکار مورد علاقه خود ،داخلی و یا خارجی را بنویسید؟

شغل پدر و یا مادرشما چیست؟

آیا سازی می نوازید چه سازی و چه مدتی است ؟

آخرین کتابی که خواندید نامش چه بود و چه کسی آن را نوشته بود ناشرش کدام انتشارات بود و چاپ چه سالی بود؟

از چه رنگی خوشتان می آید ؟

گروه خونی شما چیست؟

سیگار و یا قلیان می کشید؟

چه وسیله ای دارید؟

تا حالا در تیمی بوده اید و کار گرو هی مثل _ اجراء سرود – تئاتر- و یا بازی فوتبال یا والیبال را تیمی داشته اید؟

از کار تیمی چه حسی و خاطره ای دارید؟

آیا مهارتی آموزش دیده اید ؟

بطور کلی چه مهارتهایی را می دانید؟

سابقه کیفری و یا حقوقی داشته اید :

نام و نشانی سه نفر از نزدیکترین دوستانتان را بنویسید:

در صورت تمایل به حضور در جلسه خصوصی و مشاوره برای اشتغال و همکاری بفرمائید تا با شما تماس گرفته شود،شایان ذکر است جهت جلسه حضوری و باید مبلغ 50 هزار تومان برای یک ساعت بپر دازید که زمان مراجعه از شما دریافت می شود.

بدینوسیله اینجانب : در خواست ملاقات حضوری را دارم و ترجیح می دهم در روز های ( فرد یا زوج مشخص شود) باشد.

تاریخ امضاء


تاریخ : شنبه بیست و پنجم بهمن 1393 | 20:54 | نویسنده : برگرفته از نوشته های دکتر جعفر صابری | نظر بدهید

فر دا دیر است !

فر دا دیر است !

سرای محله فر دوس

در راستای اهداف کار آفرینی و ایجاد فضای سالم و اشتغال زائی برگزار می کند.

فر دا دیر است !

چرا بیکاری؟

شغل و درآمد تازه!

امروز روز تولد من است!

شغل دوم و درآمدی بیشتر!

لازم نیست برای کسی کار کنی!

چقدر خود مان را می شناسیم؟

میشه زندگی تازه شروع کرد!

از کمترین ساعت هم در آمد بدست بیاوریم!

با شرکت در این جلسه رایگان راه های جدید اشتغال زائی و کسب درآمد را بشناسید و آینده ای تازه برای خود بسازید.

یکشنبه 26 بهمن ماه سا عت 16 در سرای محله فر دوس فلکه دوم صادقیه ابتدای خیابان طاهریان

در صورت تمایل برای حضور عدد 109 را به شماره10002144608672

پیامک نمائید.

سخنران:

جعفر صابری

مخترع صفحه کلید تست روان شناسی در جهان

محقق ،مدرس ،نویسند و کار گردان

مدیر عامل موسسه فر هنگی هنری آشتی

و صاحب امتیاز هفته نامه بین المللی همسر


تاریخ : یکشنبه نوزدهم بهمن 1393 | 12:26 | نویسنده : برگرفته از نوشته های دکتر جعفر صابری | نظر بدهید

جعفر صابری/وایبر

شبکه های اجتماعی

وایبر

حرف بزنی میگن این رو نگو !خوب من نگم ،اون نگه ،ما نگیم ،پس کی بگه؟ اینکه میز گرد و لوزی و یا بیضی تشکیل بدهیم و در سمینارها و نشست های علمی و تخصصی از روش های کنترل شبکه های اجتماعی حرف بزنیم نتیجه نمی گیریم کنترلی در کار نخواهد بود این یک واقعیت است و لا غیر!

بی شک آنچه امروز بعنوان تلفن همرا ه در اختیار عموم مردم قرار دارد یک فناوری قدیمی و کهنه ی از کار افتاده و دور ریختنی سازمانهای جاسوسی و نظامی جهان بویژه غرب بود که بعد از بیش از سی سال بهره بر داری برای ایجاد درآمد کلان به شرکتهای خصوصی واگذار شده و جالب اینکه اگر هم تا کنون امکانات سنتی مانند تلفن های با سیم هنوز کارایی دارد بجهت کسب درآمد بیشتر همین شرکتها خواهد بود ولا غیر!

اگر کمی هم عاقل باشیم باید بپذیریم که هم اکنون نیز امکانات بسیار پیشرفته و فناوری اطلاع رسانی فوق العاده ای در اختیار همین سازمانهای جاسوسی و نظامی بویژه غرب هست که با این سرعت بالای علمی تا چند سال دیگر دِمُده می شود و وقتی جایش را به فناوری های تازه تر داد آن ها نیز به دست عموم مردم می رسد،انشاءالله!

پس تنها یک راه درست و منطقی می ماند که آموزش نام دارد .فرض کنیم انواع اتومبیل های لوکس سواری وارد کشوری بشود که مردمش از رانندگی سر رشته ندارند اما توانایی خرید این گونه وسایل را دارند و دولت مردان سعی در کنترل سرعت و مصرف از این اتومبیل ها را داشته باشند،و با تشکیل کلاس های آموزش رانندگی و شناخت بهترآن بشدت مخالفت نمایند نتیجه چه میشود ؟همینی که امروز هست و لا غیر!

کافیست به دوستان، خانمها و آقایان بخصوص خانمها عرض شو د،این وایبر یک سند رسمی است که به هیچ عنوان تصویر و نوشته شما از حافظه تاریخیش پاک نمی شود کمی مراقب احوالات خود پس از این باشید!آقای محترم این وسیله اطلاع رسانیست که هزار بار ماندگاریش از کاغذ و نوشتار بیشتر است کمی مراقب بیانات خود باشید!عزیزی که از هر تصویر و نوشته ای برای جلب رضایت دوستان استفاده می کنی، در جریان هستی که چه به روز خود می آوری؟ آیا نمی دانید که ارزش و شخصیت و جایگاه اجتماعی شما به سادگی پس از این می تواند مورد ارزشیابی و کنترل قرار گیرد ؟آیا باور ندارید که همین نوشته های ساده در آینده چه میزان از بزهکاری های اجتماعی را به همرا ه خواهد داشت که بیش از هر کس گریبانگیر خود شما خواهد بود ؟ آیا به یاد ندارید معضل بلوتوث را که با چه فرجام هایی در بین مردم فر هنگ سازی شد! شایسته است قبل از بهره برداری از این امکان شایسته بشری کمی به عواقب آن بیندیشیم و به درستی از آن بهره مند شویم که نزد نسل بشر بسیار ارزشمند است.

و خود را آماده کنیم برای پذیرایی از تکنولوژی که به مراتب قوی تر و بهتر از این رسانه های فعلی خواهد بود و چیزی به عنوان حریم خصوصی و خانواده و اعتقاد و ایمان و مذهب را در بر نمی گیرد و هر چه سازند گانش بخواهند و تعیین کنند همان می شود که باید بشود! داشتن شعور بالا از اهم واجبات استفاده از این گونه رسانه ها می باشد ،اینکه چه پیامی از چه شخصی به چه منظوری به چه دلیلی در چه زمانی و همه و همه از اهمیت بالایی بر خوردار است که بی شک شعور زیادی هم می طلبد و این جز آموزش بخصوص برای نسل کودک و نوجوان ما نیست حال سعی نکنیم که این وسیله را از دست آنها دور نگه داریم مشکل، من و شما نیستیم اساساٌ هدف ،من و شما نیستیم ! دوست گرامی داستان نسل بعدی مااست که ساکت و خاموش ساعت ها در مقابلا پلی استیشن در حال بازی است و به ازای هر جنایتی که می کند جایزه می گیرد . هدف از تولید بازی های جدید برای گوشی های همراه، من یا تو نیستیم جذاب کردن این وسیله برای کودکان و نوجوانان ما است دیگر داشتن تلسکوپ و یا میکروسکوپ برای کودکان جالب نیست واجب داشتن یک تبلت است که بسیار هم ارزان و قابل دسترس می باشد .

نور چشمانم حالا برو با دستان خالی جلو تابش نور خورشید را بگیر و بگو چطور آن را کنترل کنیم.داستان ویدئو و مجازات های داشتن و یا حمل آن در دهه ی 60 یادمان نرفته ،امروز دیگر ویدئو تبدیل به وی سی دی و بعد دی وی دی شده و حتی مراکز فروش آن را در کل کشور داریم.جالب اینکه خودش یک وسیله تبلیغی و رسانه ای شده .

به امید روزی که به نقش آموزش توجه شود و این امریست که فرد فرد مردم باید فرا گیرند.

ارادتمند

جعفر صابری


تاریخ : شنبه یازدهم بهمن 1393 | 21:4 | نویسنده : برگرفته از نوشته های دکتر جعفر صابری | نظر بدهید

جعفر صابری/مواد مخدر

قسمت دوم

مواد مخدر



ادامه مطلب

تاریخ : جمعه دهم بهمن 1393 | 20:11 | نویسنده : برگرفته از نوشته های دکتر جعفر صابری | نظر بدهید

جعفر صابری/مواد مخدر

مواد مخدر

قسمت اول



ادامه مطلب

تاریخ : جمعه دهم بهمن 1393 | 20:10 | نویسنده : برگرفته از نوشته های دکتر جعفر صابری | نظر بدهید

جعفر صابری/ نمک

جعفر صابری /نمک

نمک

نمک

آنها که اهل رفتن به مکانهای مقدسی چون امامزاده ها هستند بی شک گاه دیده اند که کیسه های نمک کوچکی به رسم نظر ،بین مردم تقسیم می شود و یا در ورودی آن مکان گذارده شده تا زوار از آنها بر دارند .

اینکه درست است یا غلط مورد نظر ما نیست اما اعتقادی است برخاسته از درون قلب انسانهایی گرفتار و مستعصل که جز خدای خود برای حل مشکلشان امیدی ندارند و همه چیز برایشان واسطه است ، و عجبا که در بیشتر وقتها هم نتیجه میگیرند و حاجت روا می شوند ،اگر به آن معجزه هم نگوئیم نوعی متافیزیک را باید قبول کنیم و باور داشته باشیم که وقتی تمام انرژی خود را برای گرفتن حاجتی متمرکز می کنیم نتیجه خواهد داشت!

دوستی می گفت:اعتقادات زیادی نداشتم و بعنوان سپاه دانش در روستایی به نام قریه اروند جنب کشف در جاده حسن خرد در همسایگی قند آبکا شهر مشهد که امروزه دیگر در دل شهر مشهد قرار گرفته معلم بودم آن روز ها مستأجر شخصی به نام حاج آقا اسکویان بودم که هم خادم امام هشتم بود و هم تاجری به نام و از افراد صاحب نام خراسان ،در آن زمان حرم مطهر امام هشتم سادگی زیادی داشت درهایش هیچ وقت بسته نبود و شبانه روز به روی زائران باز بود در سرما و گرما همیشه حرم میزبان مهمانان بود و در زمستان ها فرشهای بزرگی جلو در حرم آویزان می کردند تا گرمای حرم بیرون نرود ،اما اطراف حرم قیامتی بود همه جور آدمی پیدا می شد بخصوص افرادی که از سادگی و اعتقادات مردم سوءاستفاده میکردند و کم نبودند جیب بر ها و کلاهبردارانی که به مرور هم به نام و مشهور شده بودند ،در این میان شخصی هم بود که رحم نداشت و هر زائر غریبی به چنگ او می افتاد کارش تمام بود، شبی از شب های سرد زمستان 1345 وقتی این شخص می بیند سرمای بیرون حرم شدید است وکسی هم برای گوش بُری پیدا نمی کند از سر ما به داخل حرم پناه می برد ،آن روز ها برادر مرحوم ذبحی در مسجد گو هر شاد مناجات می خواند و صدای زیبای او در دل شب سرد ،آرامش دلنشینی را برای زوار فراهم می ساخت .مرد خسته و نا امید، از اینکه چیزی تا آن ساعت به دست نیاورده، کنارضریح امام هشتم می نشیند و به آرامی می گوید آقا بیا یه چیزی هم تو به ما بده آدم بشیم سرمایه دستمون کنیم از این کارها دست بر داریم ! که ناگاه یکی از جواهرات ارزشمند چهار گوشه ضریح به دامان مرد می افتد .مرد خوشحال راه خود را در پیش میگیرد که خادمین نمی گذارند و جواهر را که همین آقای اسکویی و شخص دیگری به حرم هدیه کرده از او پس میگیرند ،مرد ناامید می نشیند همانجا و خیره نگاه می کند که چگونه زوار با دقت و حوصله جواهر را دوباره سر جایش محکم تر نصب میکنند،وقتی کار خُدام تمام می شو دو می روند دوباره مرد رو به ضریح کرده می گوید آقا تو دادی اما خُدام گرفتند که ناگهان دوباره همان قطعه از جایش کنده می شود و باز به دامان همان مرد می افتد...این باز خُدام، مرد و قطعه جواهر را نگه میدارند و به سراغ آقای اسکویی می فرستند دوست راوی من می گفت به همراه آقای اسکویی سراسیمه به حرم رفتیم و وقتی از جریان مطلع شدیم آقای اسکویی رو به مرد کرد و گفت این جواهر برازنده حرم امام هشتم است و یکی از چهار قطعه گوشه حرم هست آیا آن را برای رضای خدا به ما می فروشی ؟ مرد هم رقمی را مطرح می کند و فی المجلس آقای اسکویی آن قطعه جواهر را از او می خرد و در جای خودش قرار می دهد ...دوستم می گفت من بعد از شنیدن داستان به اعتقاد و ایمان مردم یقین حاصل کردم و از آن به بعد هرگز به اعتقاد کسی شک ندارم و توهین نمی کنم! اینکه آن مرد امروز یکی از خدام و عاشقان امام هشتم است و بکلی در زندگیش تغییر روش داده ،همه از همان نیت ساده و اعتقاد ش برمی خیزد .

نه تنها در اسلام، بلکه همه ی ادیان و اعتقادات مذهبی قابل احترام و ارزش هستند ،دید موسی شبانی را به راه که خوب یادمان هست،شاید هزاران داستان ازاین گونه داستان های واقعی را بتوان گفت و نوشت که در ادیان مختلف بویژه مسلمانان پدید آمده ،اعتقاد و ایمان هر فرد محترم است و اگر این ایمان و اعتقاد متعلق به جماعتی باشد .بی شک محترم تر و حال اگر این جماعت بیش از یک چهارم کره خاکی باشد دیگر نمی توان آن را نا دیده گرفت .

توهین به اعتقادات مردم، آزادی بیان و کلام نیست توهین است و بس!متأسفانه کم نیستند افرادی که حتی در همین جامعه مسلمان این توهین را نوعی آزادی می دانند که به واقع کم لطفی و نا بخردی ایشان را نشان می دهد ،اگر منصف باشیم این یک حریم خصوصی و اعتقادی جماعتی به گستردگی نیمی از جهان است !

جای تأسف است که کاغذ و قلم که برای بیان ارزشهای والای انسانی بوجود آمده اند برای خُرد کردن و کوچک شمردن انسانها به کار رود. چیزی که می تواند صلح و دوستی به همراه بیاورد گلوله و خشم را به دلها ی مردم جهان روانه بسازد .

ما در اعتقادات بومی و مردمی خود به ارزش نان بخصوص نمک بسیار معتقدیم و همین ارزش برای نمک است که آن را به سفره ها یمان آورده و با قرار دادن آن در حرم مطهر امامزاده ها آنها را به نمک دلمان سوگند میدهیم که شفاعت ما را نزد خدا بنمایند و هر کس نمک را می بیند و بر میدارد به نوعی شاهد این در خواست ما است به همین سادگی ،اعتقاد و ارزشهای درونی انسانها را اگر هم باور نداریم به خود اجازه ندهیم که به آن توهین کنیم این ازادی بیان و کلام و عقیده است و لا غیر!

التماس دعا

جعفر صابری


تاریخ : جمعه دهم بهمن 1393 | 18:7 | نویسنده : برگرفته از نوشته های دکتر جعفر صابری | نظر بدهید

جعفر صابری /و این گونه بود

/جعفر صابری /و این گونه بود

و این گونه بود

و این گونه بود

کودکی دیده به جهان می گشاید .. اطرافیان دو دسته هستند ...دسته ای ناشاد...

کودک سالم است،اما دختر می باشد ... این سئوال که چرا دختر نه ؟از زمانی کودکی برای من وجود داشت و دارد...

دختر چیست و چه خواهد شد؟شاید کمی غیر منطقی باشد اما اگر چون نودونه درصد مردم چه ایرانی و چه غیر ایرانی به آن نگاه کنیم می بینیم چیز زیاد نامعقولی را دنبال نکرده ایم....

از دیر باز فرزنداناث مشکل بوده و دارنده آن با بی میلی از آنچه دست روزگار بر دامانش نهاده یاد می کند.... اگر دیدگان را بقول فیلم برداران کمی گسترش دهیم و لانگ شاتی از آنچه در اطراف و جوانب امر در جریان است تهیه نماییم به سادگی علت را در می یابیم مهمترین درد یک جامعه فقر چه مادی و چه معنوی است و متاسفانه کشورهای جهان سوم با هر دو آن بویژه نوع دومش دست به گریبان می باشند.

شاید برای اکثر قریب به اتفاق سما دوران تحصیلاتتان این موضوع انشاء مطرح شده باشد که علم بهتر است یا ثروت ...راستش آن روزها کمتر کسی می توانست بنویسد ثروت و بیستر محصلین به هر شکلی می توانست علم را برتر می خواند ، اما امروز با مطرح کردن این سئوال در ذهنیت چون من این مطلب مطرح می شود که آیا خداوندمی تواند سنگی را بسازد که خود قادر به حرکت دادن آن نباشد؟

دوست گرامی لطفا تعمق داشته باشید رشته کلام در دستم می باشد و از اصل مطلب دور نشده ام این یکی از خواص یا به قول دیگر عادات حقیر می باشد که برای بیان یک مطلب به استدلال های گوناگون رجوع کنم....

گفتیم آری خدا می تواند سنگی بسازد که قادر به حرکت آن تکه نباشد ،بلکه چون او قادر و تواناست این نمی تواند پاسخی برای علم بهتر است یا ثروت باشد زیرا آن مکمل یکدیگرند ؟ با این فرق که کمتر اتفاق می افتد و ثروتی در یک مجموعه وجود داشته باشد علاوه بر آنکه مهمترین عامل که هرگز از آن یاد نمی شود وجود نداشته باشد... آن به نظر من ایمان است... امید است،منطق و یقین است.

مطلب را بررسی می کنیم عالمی به علت فشارهای مادی به هر شکلی ممکن تن به برطرف نمودن موانع می سپارد و برای این کار علم خود را سرمایه می فروشد و در اینجا دیگر نمی توان گفت علم بهتر یا بدتر از ثروت است،چرا که عالم بی ایمان نمی تواند منطقی بیاورد و لذا چاره ای جز این نمی بیند نتیجه این می شود که اگر عالمی در جهان سوم و کشورهای این منطقه از اره زمین باشد به علل مختلف تن به بیگانه می سپارد و این می شود که جهان گرسنه ،گرسنه تر می شود...

ضعف فرهنگ و شناخت علت ما باعث می شود که راه علاج را در مادیات جستجو نمایند و هر چیزی که به نحوی مشکل درراه رسیدن به مادیات است مفید بدانند و این دختر و زن یک صداست و براساس همان نظریه ای که عرض کردم باید نابود شود چرا که در کوتاه زمانی بر پایه یک سری رسوم و عادات که بر خواسته ها از همان فرهنگ خود جوش جهان سومی است باید طی مراسمی راهی منزل بخت شود الزامی می باشد که کالاهایی را به عنوان جهیزیه با خود ببرد یا نه کمی به عقب بر گردیم زمانی که جنگی صورت می گرفت و زنان را به کنیزی می بردند ... و این ننگ قبیله مغلوب بود که زنانش به اسارت برود اما اگر مرد بود یک سرباز بشمار می آمد و مدافع قبیله ... یک انسان با عقیده آزاد منطقی به شمار می آید.

راستش زمانی که به دادگاه مدنی خاص سر می زنم انبوه زنانی که ناامیدانه قربانی می شوند مرا به این سئوال وا می دارد چرا آن زمان اینها رادر همان بدو تولد نابود نکردند که حالا باید همراهشان جمعی دیگر به وادی حسرت کشیده شوند ...زن کالا بوده ،هست ،و خواهد بود حقیقتی است تلخ ولی باید قبول کرد چرا که انسان جهان سوم مقصودم نژاد مذکر است او هم باید محکوم شود همه باید فانی شوند تا یک پنجم از انسانهای کره زمین زندگی کنند...

این برنامه ای است که تنظیم شده به ماشین زمان سپرده شده و رباط هائی که از گوشت و استخوان هستند آن را عملی می سازند .. ساخت سلاحهای گوناگون ،دسته بندی های سیاسی اختلافات مذهبی سبک گرائی و غیره .... همه و همه برای آن است که رباط ها بهتر کار خود را انجام دهند...

به خود نگاه کن با مشکلات فراوان پنجه پنجه افکندی بر آنها فارغ شدی و حالا بهعنوان یک الگوی کم و بیش مورد توجه خاص و عام هستی اما آیا حاضری حتی برای یک روز جای آن زن روستائی یا عشایر در کوه و دشت زندگی کنی ..کارهای اورا انجام دهی شلتوک بکاری یا در آب گل آلود فرو برده شنا کنی ؟جواب خیر شما منطقی است چرا که تو تلاش خود رابه نوع دیگری به نمایش گذارده ای ..ولی من می گویم چند درصد از همنوعان شما به درجاتی در حد شما رسیده اند ..در یک حساب سرانگشتی آمار بسیار ناچیزی حاصل می شود،اقلیتی در مقابل اکثریت قابل توجه حالا چه می گوئید آیا این شما نیستید که محکوم به فنا شده اید؟ آیا این شما نیستید که برای القای واقعیت خود حاضر به انجام هر کاری حتی نابودی قشر عظیمی از همنوعان خود هستید؟ حتی جنس مرد که چون شما درگیر این طرز برخوردار است، یک پزشک کمتر رغبتی به کار در یک روستا از خود بروز می دهد چرا که به دنبال آینده روشن تر و بهتر است حتی اگر وجودش در روستا یا شهرستانی نیاز هم باشد ... نیاز را معنی می کنم همان احتیاج در قالب 900 بیمار دیگر که تنها با دستان پزشک جراح ماهری می تواند به زندگی خود حیاتی دوباره ببخشد و با حیاتش نام و توشه فرزندانش را فراهم سازد و فرزندانش هستند که جامعه فردا والی آخر...

حالا احساس می کنم رشته کلام سخن را بهخ دست شما سپرده ام و در گشایش آن با مشکل روبرو شده ایم به یاریتان می آیم تا سر نخ را با بیابیم و بلوزی در خور صحبتمان تهیه و یا به تنش کنیم تا زیبائی خود را دریابد ....

غرض از بیان این سخن تنها گفتن این جمله است که انسان امروز بویژه جهان سوم را اسیر ضد ارزشها ساخته اند ... و هر چیزی که به نوعی تو و مرا می دارد تا از قافله تمدن و علم و دانش وا بمانیم ضد ارزش می باشد...

ارزش یک انسان به اخذ مدارک عالیه تحصیلی نیست والا درجه انسانیت آن زمانیست که سلولهای کوچک خود را دریابی و بدانی که انسانی برای چه آمده ای و برای چه باید زنده باشی در غیر اینصورت همان بهتر که چون گذشتگان زنده بگور شوی بیایید خویشتن را بشناسیم و بفهمیم در کجای این جهان ایستاده ایم ..چه هستیم و چه باید بگوئیم ...

هیچ نسلی به وجود نمی آید یا قدرت و توانایی تو...مرد فردا و اندیشه فردا را تو می سازی .

انگیزه دست یافتن به ناشناخته ها را قوای تو در ذهن نسل فردا جای می دهد..

بیائید زنجیره ها را پاره کنیم به میان خودی ها همنوع هایمان را می گوئیم .....آنها را که چون من و تو آینده ساز هستن ..باید دستشان را این زمان گرفت فردا دیر است زیرا که نسلی به عقب می ماند با اندک غفلت ما ....

آنچه تو و مرا اسیر می کند حجاب نیست بلکه اندیشیدن به آن است غفلت از حقایق اطرافمان و اندیشیدن به اینگونه موضوعات دقیقا آنچه را می سازد که آن را یک پنجم جمعیت جهان می طلبند...پر واضح است هر نگینی زمانی جلوه و ارزش بیشتری نزد خریدار می یابد که در انگشتری و رکابی جا گرفته باشد پوشش که دوام و زیبایی به نگین می بخشد و حجاب مناسب برای زن بی شک همان رکابیست که نگین ارزشمند وجودی او را د رخود محفوظ و با دوام نگاه می دارد.

ارزش هر شخصیتی زمانی گران و قابل است که دست خوش ناملایماتی های روزگار شده اما مقاومت نموده نشکسته باشد ...تنها پوشش چه جسمی و چه معنوی است که می تواند یاری با ارزش در مقابل ناملایمات برای آن شخص باشد ...

پوشش تن که اعتقادات را در بر می گیرد و پوشش ظاهر که جسم را محفوظ می دارد .

زمانی که به تاریخ این اسناد ارزشمند مراجعه می کنیم می بینیم قریب به اتفاق حوادث بر اثر یک جریان ساده رخ داده ای کاش آماری دقیق می وانستیم ارائه بدهیم و از آمار دریابیم که چه تعداد از علل انحرافات اجتماعی ریشه در عدم رعایت همین نکات ساده دارد .

عدم شناخت صحیح از معنای عشق و محبت بلاشک علتی جز در ک ناقص از فرهنگ نیست و این فرهنگ آیا ایرادی دارد؟ تنها درک ما از فرهنگ است که آن را این گونه جلوه گر می سازد ....

اگر چه تمایلی به مطرح کردن دین خاصی ندارم اما تنها چون که مسلمانم این ابیات را می آورم .

آبادی میخانه ز ویرانی ماست

اسلام به ذات خود ندارد عیبی

هر عیب که هست

از مسلمانی ماست ...

اینکه زنان امروز متاسفانه با تن و ابعاد درونی جامعه هنوز بی ارزشتر از مردان به شمار می آیند حقیقتی است غیر قابل انکار اما علت دارد و به قول دیگر هر معلولی را علتی هست و این معلول علتهای مختلفی دارد که چند مورد آن ار به اختصار توضیح دادم.

توصیه می کنم یک بار دیگر مطلب را مطرح بفرمائید ...

بررسی و تشریح شخصیت زن واقعی دارای یک کلیشه واحد نیست زمان در تکامل است ....گرچه شاید به د عقیده بسیاری پوشش را می توان در تمام جهان اواخر قرن بیستم رایج کرد؟

آیا یک برنامه تلویزیونی می تواند برای برقراری صمیمت بیشتر و انعکاس حقایق درون یک خانواده زنی را بهمان حالات و بدون رعایت حجاب وطرح نماید (گرچه گاهی دیده می شود که بله..)؟

اینها سئوالاتی است که با کمی دقت در مطالعه متن حاضر به پاسخ آن دست می یابید//

بیایید خویشتن را بشناسیم و بفهمیم در کجای این جریان ایستاده ایم بیش از هر چیز این نکته مد نظر است که قبول داریم زمان در تغییر است و نمی توان الگوئی را دنبال کرد...

یکی از محاسن دین اسلام در همین جا نهفته شده است که در زمان امام غایب ولی فقیه با درک صحیح از جامعه قوانین شرع را مطرح می کند .

هر شخصیتی قبل از اینکه ساخته شود باید خود ساخته شود و خود را با منطق و استدلالهای واقعی به یقین برساند بعد از آن می تواند برای اطرافیانش و حتی نسل آتی هم الگو باشد و از این گونه شخصیتهای خود ساخته در دین اسلام کم نیست و مطالعه زندگی آنها می تواند گرد و غبار نشسته به شخصیت این نسل را بروبد ...

حقیقت زندگی آن است که بیش از دو سوم انسانها به تخیلات خود می پردازد و آنچه دارند را نادیده می گیرند ... قبول داشته ها و تطابق آن به زنان بلاشک موفقیت را به همراه می آورد و این بحثی خواهد بود که انشاالله در آینده دنبال می نمائیم.


تاریخ : یکشنبه پنجم بهمن 1393 | 21:22 | نویسنده : برگرفته از نوشته های دکتر جعفر صابری | نظر بدهید

جعفر صابری/تربیت

تربیت

تربیت

پدر من نظامی بود و مادرم یه زن ساده روستایی که خانه داری تنها هنر واقعی اون بود.

بچه که بودم پدرم وقتی می خواست من رو تربیت کنه اخم می کرد و یا با یه چیزی که تو دستش بود میزد پشت دستم.

کلاس اول درسم خوب نبود و ریاضیات و بخصوص درس املاء رضایت بخش نبود و برای اینکه یاد بگیرم ،پدرم مداد را بین دو انگشت دستم قرار میداد و با فشار به من می فهماند که اشتباه نوشتم.

البته در مدرسه هم اگه بازی می کردیم و می دویدیم ناظم مدرسه که همیشه یه چوب بلند و کلفت داشت می زد تو پای ما وبا توهین

می گفت: کتاب دست بگیرید و در حیاط راه بروید و درس بخوانید!

بزرگتر که شدم در محل چند تا از بچه محل ها که بزرگ تر از من بودند به خاطر اینکه به من بفهمانند بزرگتر از من هستند و من باید از آنها بترسم و احترام بگذارم یک روز من رو سیر کتک زدند!

علی رغم تلاش پدرم ،کلاس اول دبستان نا چار شدم دوباره یک سال دیگر همان درسها را بخوانم ! وجالب بود در مسابقات دو مدرسه و منطقه مقام آوردم چرا که نمی تونستم مثل بچه آدم کتاب دست بگیرم و در حیاط مدرسه راه بروم ومطالعه کنم!

کمتر پیش می آمد که بچه محل ها حتی بچه های محله های دیگه من را نشناسند چون تک تکشون رو یه جای خلوت به ضرب مشت و لگد و حتی چاقو ادب کرده بودم و از ترسشون به من احترام می گذاشتند.

هنوز هم در درس ریاضی و بخصوص املاء ضعیف هستم چونکه همیشه این دو درس از جمله درسهایی بود که من در آنها تجدید می شدم .کلاس دوم و سوم راهنمایی یه معلم ریاضی داشتیم که با تمسخر و طعنه آدم را کوچک می کرد و در خرد کردن شخصیت آدمها خیلی ماهر بود هیکل گنده ای داشت و نمی شد کاریش کرد بد بختانه با من هم زیاد خوب نبود برای همین سال سوم راهنمایی که مجبور شدم دوسال تمام اون را ببینم بدون گرفتن نتیجه درست درس را ول کردم و با سوم ردی راهی بازار کار شدم...

اولش پادویی تو یه تولیدی لباس نظامی و بعد تولیدی تریکو تو بازار و بعد میکانیکی و تعویض روغنی تو محل و خلاصه کار و کار ...

در مدت خدمت هم چون مدرک درستی نداشتم همه میخواستند منو خرد کنند و کار های چیپ و بی ارزش انجام بدهم از طرف دیگه مد شده بود که آدمها باید تملق یکدیگر را بگویند و این کار در سیستم های اداری بشدت رواج پیدا کرده بود.من از سر بازی با آن آشنا شدم .وقتی فرمانده ام گفت برو از تو ماشین هندوانه بیار بخوریم ...مثل اینکه بهم تو جمع تجاوز شده!

زیر آب زدن نوع دیگری از تربیت بود و این کار رسمی شده ،تو هر اداره ای یه قسمتی بود که مخصوص این کار بود و نه تنها عیب نبود که خیلی هم معمولی و رسمی بود.کافی بود شما برید آنجا با چای از شما پذیرایی می شد و با نوشتن و یا حتی گفتن رفتار و روش زندگی دوست و همکارتون می تونستید اون را حسابی تربیت کنید! به همین سادگی !

من همیشه فکر میکنم چرا باید برای تربیت این همه مقاله و تحقیق نوشت.

هنوز وقتی به انگشتانم نگاه میکنم سوزش آن روز های کودکی و حتی گاه کبودی آنها را نه تنها حس بلکه می بینم.این همان نقش به یاد گار ماندن تربیت است!

البته گرچه من هیچ وقت آن طوری تربیت نشدم و یه جورایی سعی کردم خودم،خودم را تربیت کنم ولی نمی توان نقش سازنده آن تربیت ها را فراموش کرد و از یاد برد.

برای نمونه من در مسابقات ورزشی درخشیدم و در درس نقاشی هم بسیار مورد توجه قرار میگرفتم . همه در مدرسه مرا دوست داشتند آنقدر که بیشتر مواقع با ارفاق به مشکل درسی من توجه می کردند و آن را نا دیده می گرفتند.

نقش محبت از همه نقشهای تربیتی برایم مهمتر بود و تأثیر این نوع تربیت در من جراحتی عمیق و زخمی دوست داشتنی بوجود آورده بود و هنوز هم این زخم را دوست دارم طوری که نه تنها برای درمانش کاری نکردم بلکه نمی خواهم هیچ وقت زخم محبت را از بین ببرم!

برای نمونه هر وقت معلمی داشتم که مرا دوست داشت دوستش داشتم. و برای اینکه قدردانش باشم در آن درس تلاش می کردم .خانم احمدی کلاس دوم دبستان از آن جمله معلم ها بود بعضی از معلم ها را نه تنها اسمشان که حتی قیافه شان را هم فراموش کرده ام.

اما معلم خوب یادم هست،مثل آقای جوانمرد کلاس دوم راهنمایی که یک روز وقتی دید بچه ها به کتش نگاه می کنند گفت آن را در بازار دست دوم فروشی خریده و ...معلم خوبی بود او به من کتابی هدیه داد به نام فریاد بی صدا!

روزهای تحصیل بیشتر از همیشه آدمها می خواهند نقش تربیتی داشته باشند.

معلم ،مدیر،ناظم ، حتی سرایدار مدرسه ...اساساً نقش تربیت کار مهمی است که همه بزرگترها خود را در آن سهیم می دانند و بدون توجه به جایگاه اجتماعیشان تلاش قابل ستایشی در آن دارند .

اما من و خیلی های دیگرحتی خود شما تربیت دیگری انتخاب کردند.تربیتی که محبت، نقش مهمی در آن داشته و دارد .

شور بختانه بیشتر ما علی رغم میل با طنی، همان مسیر غلط تربیت را می رویم که پدرانمان رفته بودند .برای نمونه وقتی می بینیم فرزندمان کاری را بر خلاف میل مان انجام می دهد نظر و شعور او را به هیچ عنوان در نظر نمی گیریم و آنچه برای ما اهمیت دارد نظر و سلیقه خود مان است .جالب اینکه ،اسم این کار را هم می گذاریم دلسوزی والدین.بی شک همین هم هست اما باید پذیرفت که مطالب، خیلی متفاوت هستند و شاید آنچه ما می اندیشیم خوب نیست برای فرزند ما لازم و ضروری باشد. خیلی چیز ها در زندگی ما تغییر کرده و باید اذعان داشت که سرعت آموزش و تکنو لوژی آموزشی بشدت افزایش یافته است و وجود وسایل ارتباط جمعی سرعت این انتقال آموزشی را چندین برابر نموده .اگر به کودکی و وسایل اسباب بازی های خود مان بنگریم قطعاً این واقعیت را خواهیم پذیرفت.

روابط بین جوانان بکلی متفاوت شده و روش های سنتی، دیگر تعریفی ندارد اصرار به ادامه آن هم به جایی نخواهد رسید پس باید با همان سرعت علم ، پیش برویم .و این برای خیلی از والدین غیر ممکن است چرا که در این شرایط دیگر به مسائل زندگی نمی توانند برسند. پس کار را باید به کاردان سپرد واینجا نقش مراکز مشاوره پررنگ می شود و اهمیت این مراکز به شرط آنکه افراد شایسته ای در آن مشغول کار باشند و با دلسوزی به موارد گو نا گون مراجعه شده بپردازند.

اگر کسی در بین دوستان ،اقوام و همسایگی خود می شناسید که مدعی امور تربیتی است ریسک خطر ناکی است که کار تربیت فر زند خود را به او بسپارید .متاسفانه دیگر رسا نه ها کمتر نقش تربیتی را دنبال می کنند و غالباً ابزاری برای تبلیغ و فروش کالا ها شده اند و حتی در مسیر های تعریف شده ای مانند تبلیغ ایدئولوژی و سیاست خاصی گام بر می دارند .

در یک کلام شرایط بسیار خطر ناکی در مقابل روی فرزندانمان قرار گرفته و عزمی راسخ می خواهد تا در آینده دچار مشکل نشویم.

در این میان اندرز های مذهبی و نصایح بزرگان دینی کم نیستند. برای نمونه رسول اسلام می فرماید کودکان خود را قبل از تولد تربیت بفرمائید و یا می فرمایند فرزندان خود را برای نسل خود تربیت کنید. و کم نیستند این گونه اندرز ها و پیام ها...

در پایان بیش از هر چیز نقش تربیت همراه با محبت و رفاقت را پیشنهاد می کنم چرا که از این راه نتیجه بیشتری حاصل خواهد شد انشاءا...

جعفر صابری.



ادامه مطلب

تاریخ : یکشنبه پنجم بهمن 1393 | 21:20 | نویسنده : برگرفته از نوشته های دکتر جعفر صابری | نظر بدهید

جعفر صابری/ الا گلنگ

الا کلنگ

حق با کیست ؟حق چیست؟ کدوم درست میگن ؟ بالاخره چه باید کرد؟طلاق راه آخر نیست!

آمار وحشتناک و نگران کننده طلاق و آسیب های اجتماعی بعد از طلاق همه و همه نگران کننده ترین اخبار موجود در جامعه ما می باشد .قاتلی که به نظر من بیشترین جنایات و بزهکاری های اجتماعی را دیر یا زود باعث می شود همین مسئله ساده اما بسیار پیچیده اجتماعی است چیزی که بطور کلی از یاد برده ایم!

گا هی وقت ها مردم از نا چاری و در ماندگی روح و روان به کلاسهای گونا گون می روند تا یاد بگیرند چگونه آرامش پیدا کنند و کم نیستند افراد دیگری که به سراغ مواد گو نا گون و مختلف می روند تا بعد از مصرفش آرامش مختصری در وجودشان احساس کنند،همه ی اینها سود سر شاری برای سود جویان بوجود می آورد و بیشتر و بیشتر مارا اسیر خود مان و بد بختی هایمان می کند.

اگر کمی منصف باشیم بیشتر پر ونده ها یاطلاق است ،یا مهریه و یا کلاهبرداری هایی که برای بیشتر داشتن و داشتن زندگی بهتر می باشد!

کودک که بودیم ساده ترین آزمایش کتاب های درسی ما آهن ربا ها بودند که یاد می گرفتیم قطب مثبت و منفی هم دیگر را جذب و قطب های موافق هم دیگر را دفع می کنند. به همین سادگی زندگی تعریف می شود.جهان با همه گستردگی که دارد اگر همین مسئله ساده موجود در جهان هستی را درک کنیم برایمان بهشت می شود،اصل خلقت بر پایه مثبت ها و منفی ها می باشد نه اینکه همه ی منفی ها بد باشند و همی مثبت ها خوب نه، بلکه این اختلاف موجود زندگی و زیبایی را می سازد.بازی الا گلنگ، یکی بالا می رود و آن یکی باید پایئن بیاید تا بازی لذت بخش باشد ادامه یابد اگر هر دو هم وزن باشند بازی هیچ لذتی ندارد.اگر همواره یکی بالا و یا یکی پائین باشد هم زندگی لذتی ندارد .گذشت و گذشت این فر صت را می دهد تا یکی برای مدتی بالا برود و بعد آن یکی بالا برود و این یکی پائین ...البته به هیچ وجه لازم نیست صدا را بالا برد.

خیلی جالب است گاهی وقتها آدمها در سنین کهنسالی به شدت تغییر می کنند،مردی که در جوانی و میانسالی پر خاشگر بوده در آن سن زیبا و خوش کلام و پدر بزرگی مهر بان می شود و برعکس مادر بزرگ که در جوانی خونسرد و با گذشت، کم تحمل و نگران و گاهی هم پرخاشگر حتی بر سر پدر بزرگ!این هم همان نکته جالب طبیعت و زندگانی است که زنها بعد از سن یائسگی به این سمت می روند و مرد ها نیز بعد از از دست دادن هورمونهای خود به آن سو...کافیست کمی تحمل داشته باشیم و گذشت ...هرگز همه چیز بر وفق مراد ما نخواهد بود اگه هم چنین باشد زندگی یکنواخت و کسل کننده ای خواهد شد که باعث دلگیری و افسردگی بیشتر ما خواهد بود.

تن به سختی ها دادن، زندگی را زیبا تر می کند و رنگ های بیشتری را برای ما به همرا می آورد. استاد مرحوم علامه طباطبایی صاحب کتاب المیزان در کتابی با عنوان روشهای رئالیسم به زیبایی و تناقض های جهان هستی اشاره می کند و از نظر ایشان جهان با این تفاوت ها زیباست و می سراید به جهان خرم ازآنم ،که جهان خرم از اوست .عاشقم بر همه عالم ،که همه عالم ازاوست.

نگاه به اطرافمان و داشته هایمان زندگی را زیبا می سازد. اینکه کودکمان و یا جوانمان پرخاشی می کند و یا باب میل ما کاری را انجام نمی دهد همان تفاوت ها ی زیبای زندگیست به این بیندیشیم و خدا را شاکر باشیم که هستیم و صاحب فرزندی هستیم که سالم است و سر پا می خندد و راه میرود و غذا می خورد غذایی که به لطف خدا بعد از تلاش ما که ثمره سلامت جسم و جان ما بوده پولش تهیه شده و به خانه که سقفی دارد آورده شده و در سفره ای که نانی هست و آبی گذارده شده تا همگی بخوریم بیندیشیم. این ها همه زیباست و زندگی یعنی همین.

به این فکر کنیم که همسری داریم تا با او در نگرانی و ناراحتی هایمان دردو دل کنیم حتی دعوا کنیم و از خواسته هایمان بگوئیم و گله کنیم و همه و همه ی اینها می شود زندگی، شیر هم که باشی و سلطان جنگل باز هم نیاز به خانه و زندگی داری نیاز به در کنار هم بودن و با هم بودن و همسرت نیز نیاز به این دارد که کنار تو در سایه وجود تو احساس کند که کسی هست در کنارش تا به دور دستها بنگرد و آینده را بهتر ببیند .هرگر نیامده که زود برود هرگز نیامده که تورا ترک کند. تونیز قرار نیست ترکش کنی این تعریف را در زندگی داشته باشیم فریاد و ناسزا توهین و تهمت داشتن دید گاه کوتاه نظرانه همه وهمه را برای همیشه دور بگذارید و با هم بودن را تجربه کنید.اگر هم تا امروز چیزی جز این بوده از امروز به بعد باید تغییر کلی حاصل شود و طوردیگری زندگی کنیم.بچه ها به خواست خودشان نیامده اند که با تصمیم ما زندگیشان به جهنم تبدیل شود. اگر تو وزن خودت را داشته باشی و او نیز وزن خودش را ،بازی زندگی تکراری و یکنواخت میشود.به لحظات شیرینی بیندیشید که کودکتان تازه متولد شده بود و همه شاد بودید و هزاران آرزو برای آینده او داشتید .آن همه آرزو و برنامه ها چه شد؟چرا به آینده او نمی اندیشید؟این همان چیزی است که در بازی زندگی باید بدان بیندیشیم.

به امید با هم بودن و با هم زیستن

جعفر صابری


تاریخ : چهارشنبه بیست و چهارم دی 1393 | 20:33 | نویسنده : برگرفته از نوشته های دکتر جعفر صابری | نظر بدهید

جعفر صابری/بابا،نزن

بابا نزن

هوای سرد و استخوان سوزی بود نمی دونم چرا ولی تمام جونم را سر ما گرفته بود،ترجیح دادم چند قدمی راه بروم ولی قدم هایم هم مرا یاری نمی کرد،اولین اتومبیلی که دیدم دست نگه داشتم تا بایستد و سوار شدم و بعد از سلام، گفتم مستقیم ...مرد راننده که هم سن و سال من بود با صورتی که چند خراش شدید روش بود ، با سر جوابم را داد و با دست روی شیشه جلو ماشین را نشانم داد که بر روی کاغذی نوشته شده بود :لطفاً بلند تر صحبت کنید من کم شنوا هستم.

با صدای بلند گفتم باشه ...بعد ادامه دادم من میخوام چند جا برم دربستی میری ؟گفت بله...ومن آدرس هام را دادم...بعد از اولین مکان کمی سر صحبت را باز کردم و به شوخی گفتم : خوب گوشت کم می شنوه صورتت چرا اینجوری شده؟

خیلی خونسرد گفت :پسرم زده!

عرق سردی رو پیشونیم نشست و ساکت شدم،به هر چیزی فکر می کردم جز اینکه بچه اش زده باشدش.چند دقیقه ای در سکوت گذشت من به مکان بعدی رفتم و بعد از نیم ساعت برگشتم و راهی آدرس بعدی شدیم...در مسیر ساکت بودم و به او فکر می کردم .گویا خودش هم متوجه شده بود،برای همین شروع به درد و دل کرد.بی شرف میگه تو برای من چه کار کردی ؟چه پدری در حقم کردی ؟ مگه بابای ما برای ما چه کار کرد؟ من از 14 سالگی کار کردم نقاشی ساختمان ،برق کاری ،آپاراتی و تعویض روغنی ، تعمیر لوازم منزل، شوفاژ و آب گرمکن ...تو چی ؟فقط گفتی بابا بده و رفتی دانشگاه ارواح بابات داری فوق لیسانس برق می گیری اما نمی تونی یه لامپ را برق کشی کنی این چه دانشگاهی تو میری؟

بیشتر تو فکررفتم چرا که متوجه شدم بچه اش تحصیل کرده هم هست...اینکه بچه ها پر خاشگر شدند و مسائلی از این دسته دلایل زیادی داره ولی من نمی خواستم اون را ناراحت کنم ترجیح دادم باهاش همدردی کنم و بگم راستش چند وقت پیش هم یکی از دوستانم می گفت بین اون و پسر سی و دو ساله اش بحث شده بوده و پسره به باباش گفته من زن می خوام ! باباش هم گفته کار داری زندگی داری چی داری که برات زن بگیرم.

آقای راننده حرف من را قطع کرد وگفت راست می گه زن برای چی؟ فردا دختر مردم زندگی میخواد کدوم خونه کرایه های سر به فلک کشیده، پول پیش و خلاصه گوشت و مرغ و تخم مرغ خدا تومان، چه زنی، چه زندگی ،آقا من تو این ماشین چیزهایی می بینم و می شنوم که شرمم میشه بگم...به کی بگم ؟چی بگم ؟ مگه خودشون نمی دونند ؟ یه روز یه آقایی سوار ماشینم شد گفت در بست .من فهمیدم که کارش سخنرانیه، از اینها که سمینار موفقیت و شاد زیستن برگزار میکنه...بهش گفتم داداش من تو جنگ آسیب دیدم با این ماشین کار میکنم دو تا پسر تحصیل کرده دارم و...تا تونستم از گرفتاری و بد بختی هام گفتم ...می دونی چی گفت ؟گفت باید بیای سر کلاسهای من درست میشی! خنده ام گرفت گفتم داداش من بدبخت اگه بیام سر کلاسهای تو دوتا ضرر می کنم یکی این که یه پولی باید به تو بدم ساعتی هم که سر کلاس تو هستم از نون درآوردن می افتم...

خنده ام گرفت بنده ی خدا راست می گفت.

مرد ادامه داد می دونی گرچه کم نیستند مداح های باخدا و عاشق اهل بیت ولی اینها من را یاد بعضی از مدا ح ها می اندازند که بابت مداحی پاکت های آن چنانی میگیرند. اینها از اشک مردم نون زن وبچه شون رو در میارند. من بدبخت گرفتار میرم تو هیئت گریه می کنم او پولش رو میگیره یه ده سی میلیون پول میگیره این بابا یه سمینار نفری شصت هزار تومان پول میگیره بعد از موفقیت میگه...خدا وکیلی می خوای موفق نباشه...بچه من تو روم وای می ایسته فحشم میده ، کی مقصره ؟اون یکی به باباش میگه من زن میخوام خوب راست میگه کی مقصره؟

حرفهاش همه در نظر اول درست بود و هیچ جوابی نداشت اما می دونستم که یه جای کار ناقصه و برای همین تصمیم گرفتم جوابش رو پیدا کنم ...دو ماه گذشت و در دو مطلب با نام های تکنیک های دوره تحلیل تکنیکال و مغز ثروت سازو ثروت کوانتومی...یه چیز هایی نوشتم که امید وارم به درد جوانترها بخوره .مردم ما بد جوری در گیر پیدا کردن مقصر،هستند که مشکلات را رو دوشش بیاندازند و بگن ما مقصر نیستیم این تفکر غلط که مگه بابای ما برای ما چی گذاشته واز این حرفها ، من را قانع نکرد. دیگران کاشتند ما خوردیم خوبه اما میشه همان دیگران من و تو همین حالا باشیم که می کاریم و باید بکاریم تا نسل بعد از ما بخورند .

بی شک کار آن جوان غلط است اما منصف باشیم ،برای نسل فعلی و بعدی ما چه کردیم و چی بهش دادیم ،چقدر من و تو و ما و مسئولین ما به آینده این نسل فکر کرده این وضعیت فعلی برخواسته از چه بینشی است همه و همه این ها باعث میشه که من دعوت کنم مسئولین هم آن مقاله های مرا مطالعه کنند شاید کمی به فکر بروند .

دیر نیست که در آینده ما شاهد این باشیم که والدین زیادی توسط فر زندانشان کتک می خورند و زیر دست و پای آنها می گویند بابا نزن!

جعفر صابری

برای مطالع مقالات به سایت مراجعه شود.jafar-saberi.ir.www


تاریخ : چهارشنبه بیست و چهارم دی 1393 | 20:32 | نویسنده : برگرفته از نوشته های دکتر جعفر صابری | نظر بدهید

جعفر صابری/بفرمائید

بفر مائید

معلم جدید وارد کلاس درس شد و کودکان به احترام وی از جا برخواستند معلم رو به آنها گفت بنشینید، و دخترکی شروع به اشک ریختن کرد آرام و بی صدا تنها شانه هایش تکان می خورد و دانه های اشک از گونه هایش جاری بود معلم به کنار او آمد و سئوال کرد چه شده مشکل چیست؟ دخترک آهی کشید و گفت دلم گرفت !معلم با تعجب پرسید از چه دلت گرفته ؟ چه کسی تورا آزرده؟

دخترک با همان بغض در گلو گفت :شما !شما مرا رنجاندید !معلم با تعجب بیشتر پرسید چرا من ،چه کردم ؟دخترک گفت ما در منزلمان طوری تربیت شده ایم که همواره در مقابل کار های شایسته به ما می گویند بفرمائید و اگر کار ناشایستی را انجام دهیم.والدینمان بجهت تنبیه به ما می گویند بنشین!ولی من کار بدی نکردم که شما گفتید بنشین !

معلم سکوت می کند و از کلاس درس خارج می شود ،مدیر مدرسه از او سئوال می کند چه شده چرا آشفته هستی و معلم پاسخ می دهد من تا زمانی که تفاوت بفرمائید را با بنشینید نفهمم لیاقت رفتن سر کلاس درس را ندارم!

فرق بین پرواز و پرتاب بسیار است .فرق بین بفر مائید و بنشینید بسیار است .نه تنها معلم آن کلاس بلکه فرد فرد ما باید بدانیم که تفاوت های تربیتی در کجا نهفته شده است .یک انسان وارسته و پرورش یافته در خانواده مؤدب بی شک نمی تواند با بی ادبی و پرخاشگری و شیطنت های کودکانه، خود راهمرنگ دیگران بنماید و به ناحق همواره در کلاس و اجتما ع شخصیت و انسانیتش نا دیده گرفته می شود ،این مهم بر دوش فر هیخته گان جامعه بویژه معلمین گرامی است که بدانند همه ی شاگردان کلاس درسشان، یکسان تربیت نشده اند که یکسان با آنها برخورد شود .نخل وجود یک دانش آموز در دامان والدین به دقت و حوصله پر ورش می یابد و آسیب زدن به روحیه کودک ،صدمات شدیدی بعد ها به پیکره جامعه وارد خواهد نمود.علم و دانش ارزش فوق العاده ای دارد اما اخلاق و پرورش ،مهمترین رکن ساختار سازی جامعه می باشد و این مهم باید در سیستم پرورشی و آموزشی ما دنبال شود.استعداد ویادگیری یک روند بسیار پیچیده دارد، گاهی کودکان در یاد گیری موضوعات دچار مشکل هستند بعضی کودکان استعدادشان در یادگیری فراوان است .بعضی کودکان دیر یاد می گیرند اما از حافظه بلند مدتی برخوردارند و بعضی دیگر زود یاد می گیرند و لی خیلی زود فراموش می کنند باید این فرصت را در اختیارشان قرار داد تا بتوانند خودشان را بهتر نشان دهند و این صحه صبر کار بسیار دشواری است که در وجود معلمین و مربیان گرامی باید افزایش یابد. انشاءا...

جعفر صابری


تاریخ : چهارشنبه بیست و چهارم دی 1393 | 20:30 | نویسنده : برگرفته از نوشته های دکتر جعفر صابری | نظر بدهید

جعفر صابری/مغر ثروت ساز و ثروت کوانتومی...

جعفر صابری

بنام خدا

مغز ثروت سازو ثروت کوانتومی

وقتی به دنیا نگاه می کنید اولین سئوال اینکه چرا من اینجا هستم؟

حالا اینجا میتونه غارها یی که توش هستی باشه ،میتونه کشوری که توش هستی باشه ، می تونه خانواده ای که توش هستی باشه و حتی میتونه همین جایی که الاان نشستی باشه!

اینکه چرا و برای چی توجه تو به این موضوع جلب شده خودش یک چرا باید باشه در ذهنت!

اگر کسی چرا ی آن کار را نداند با تمام قدرت نمی تواند با آن رو برو شود.

همه ی انسانها در زندگی با یک مثلث در ارتباط هستند که نقش مهمی در زندگیشان دارد.

مثلث ارتباطات

اضلاع مثلث ارتباط

زمان

انرژی

کار

اگر بخواهیم درست با موضوع برخورد کنیم باید بگو یم زمان مهم است چرا که ما را به رسیدن به هدف کمک می کند. کی و در چه زمانی با چه مقدار فرصتی که داریم و ...اینها بسیار مهم هستند، اما انرژی یا همان داشته ها هم،مهم هستند شاید سرمایه و امکانات را هم بتوان مهم دانست این همان انرژی است اما کار از همه مهمتر است.شما صاحب سرمایه و انرژی خوبی هستید زمان مناسب را هم دارید اما کار کافی انجام نمی شود و در نتیجه همه چیز به هدر می رود!

اینجا باید برای خود مان یک بر نامه تعریف کنیم بر نامه ای که نبودش در زندگی ما بدون شک لطمات شدیدی به ما وارد می سازد و در واقع این بر نامه، پاسخی به همان چرا ی اولیه است که چرا من اینجا هستم و چرا باید اینجا باشم و ...

برنامه کار را ما تقسیم می کنیم.

کار های مهم و ضروری

کار های مهم و غیر زروری

کار های غیر مهم و ضروری

کار های غیر مهم و غیر ضروری

دو مورد آخر می شود کار فعالیت های فرعی

از بین مهم و ضروری و مهم و غیر ضروری بی شک گزینه اول است که باید دنبال کرد پس یاد گرفتیم که زندگی و بر نامه زندگی خود را بر استناد کار ها طبقه بندی نمائیم و مهمترین آن :

کار های مهم و ضروری است

این قدم نخست و دقیق است در راستای خود شناسی ...

خود شناسی و اصلی است که نه تنها ادیان گونا گون بلکه ایدئولوژی ها ی مختلف نیز به آن پر داخته اند.

حتی اسلام می گو ید خود شناسی همان خدا شناسی است.

ما چقدر خود را می شناسیم، مهمترین مرکز وجودی ما یعنی مغزمان را چقدر می شناسیم و به آن احاطه داریم؟

چه مقدار برای کار های مهم و ضروری اهمیّت قائل هستیم ؟ گر چه می دانیم که مهم و ضروری یعنی زمان اجراء آن بسیار اندک است گاهی وقتها یک صدم ثانیه زندگی ها را تغییر می دهد. گا هی وقتها یک تأمل و یک درنگ ،زندگی ساز می شود و اهمیّتش فوق العاده است.

اینجاست که باید سعی کنیم در زمان کمتر، با انرژی کمتر به نتیجه بیشتر برسیم.

محققین در سال 2003 تا 2005 تحقیقاتی را انجام دادند که در آن سعی داشتند بدانند فلسفه آموزش در دنیا برای چیست و باید در چه مسیری برای آینده قرار بگیرد ، افراد مهمی چون قطعی دوره که صاحب 1000 مدرسه در دنیا است و اصالتاً اهل ترکیه می باشد در این تحقیق گرد هم آمدند . نتیجه مهم خروجی این اجلاس، این بود که :

آماده سازی انسان ها برای آینده

در نگاه اول نتیجه این است که این کار، مهم اما غیر ضروری است اما اینچنین نیست .چرا که نسل آینده با سرعت بالای تکنولوژی و اطلاع رسانی دچار مشکلات فراوانی خواهند شد و اصل آموزش باید برای پر ورش ذهن های برتری باشد که برای آیند بتوانند برنامه ریزی کنند و این ذهنها تنها در یادگیری و حل مسائل گو نا گون است که آماده سازی برای رو برو شدن با بحران ها راخواهند داشت. و اینجا مثلث دیگری را می توان رسم کرد با عنوان مثلث سهم که من و تو و ما و فرزندان ما چه سهمی در آینده خواهیم داشت. قدرت و سر عت حل مسائل، اصلی ترین این سهم خواهد بود :

مفهوم مهم و غیر ضروری دراینجا، این اصل است که ما بدانیم ،در این مثلث اضلاعی با نام های:

علم

تلاش

تبلیغات

وجود دارد.

تا زه بعد از این مثلث ،مثلث دیگری با عنوان مثلث سلطه و پادشاهی پدید می آید .

در جهان امروز و فردا تعریف ثر وت این است :

ثر وت، مدیریت برداشته های نه تنها خودش ،بلکه دیگران می باشد

در بیشتر جوامع این است که انتقاد پذیر نیستند و به دنبال آموزش و یاد گیری نیز نیستند بلکه همواره خود را مطلع از هر چیز می دانند و بد بختانه قبول هم می کنند که اشتباهی دارند و اشکال از خودشان است .

مدیریت ،بر زمان و ماده را دارد ،کاری که همه می توانند انجام بدهند اما دنبال نمی کنند .

در جهان امروز ثر وت واقعی مدیریت متود ،ماشین آلات ، منابه انسانی و در نهایت مالی است !

در جهان امروز سر مایه کم نیست و هیچ کس به دنبال مدرک تحصیلی و مدارک عالی نیست هر چه هست همت و دانش است دانشی که با کمک یاد گیری و آموزش صحیح بوجود می آید. تشخیص درست سره از نا سره.

به واقع باید گفت :

هیچ کس به انسان ظلم نمی کند،هیچ کس هم به او کمک نمی کند !

مگر خودش!

و این خودش در واقع همان مغزش است که تنها در وجود خودش نهفته است و لا غیر!

مغز

موضوع شانس نیست !

زندگی زیباست آنچه نا زیباست تدبیر ماست!

کو دکی می آید به مادرش می گو ید مادر هم کلاسی من کفش گران قیمتی به پا دارد و من هم می خواهم اولین پاسخ و سریعترین پاسخ ممکن پدر او یک دزد است و ما دزد نیستیم!

نتیجه این است که فرزندش و فرزندان دیگر تنها به این بیندیشند که پدر همکلاسیشان یک دزد است و حق و حقوق آنها را دزدیده است.

وقتی خوب نگاه کنیم می بینیم می توانیم با بدست آوردن دانش با موضوعات بهتر رو برو شویم و مدیریت آن امکانپذیر تر می شود .

یک نمونه آمار داریم به نام آمار حیاتی و جد ولی با نام (swot) خوب است که در این جدول ما به موضوعات مهمش بیشتر بیندیشیم :

ضعف ها- قدرت ها – توانمندی ها – فرصت ها

بی شک هر کدام از ما دوستان و نزدیکانی داریم مانند پدر ،مادر،عمو دایی همسر و...هر کدام اینها در جای خودش یک معضل می شود اگر مانع رشد و شکو فایی شما باشند .

مثال جالبی برایتان می آورم:

دانشمندان یک دسته موز را در فاصله ای دور از سه میمون قرار دادند و زمانی که میمون اول به طرف آن موز ها حر کت کرد آب گرمی را رویش ریختند میمون دوم نیز با آب گرم رو برو شد و میمون سوم هم باهمین بلا سرش آمد نتیجه دیگر میمون ها به طرف آن موز ها نرفتند و به زندگی خود ادامه دادند.

مثل خیلی از انسانها که اگر بخواهند تحولی در زندگی داشته باشند. افراد نزدیک به آنها از تجربیات و شکستهایشان می گو یند و در نتیجه اولی ،دومی و نهایت سومی از ادامه راه منصرف می شود .

نکته جالب میمون چهارمی را آوردندکه از جر یان آب گرم بی اطلاع بود اما وقتی که به سمت موزها حرکت کرد هر سه میمون او را به شدت کتک زدند و فریاد می زدند و او متوجه شد که نباید به طرف آن موز ها برود و زندگی ادامه یافت ...

فاجعه اصلی زمانی شروع شد که میمون پنجمی را وارد آزمایش کردند و او وقتی دید هیچ میمونی به طرف آن موز ها نمی رود او نیز فکر رفتن به آن منطقه را در سر خود پر ورش هم نداد!

پدر کار مند، مادر کار مند، دائی و عمو و نزدیکان کار مند ...نتیجه بچه هم کار مند ،یعنی جز این به شغل و کار دیگری فکر نمی کند و دانشش بسته شده به همین ...کافیست سه نسل این گونه زندگی کرده باشند ،

پس پنج نفر اصلی اطراف خود را فراموش کن و از آن ذهنیت خارج شو...

کافیست با در نظر گرفتن :

ضعف ها- قدرت ها – توانمندی ها – فرصت ها

شروع به پیدا کردن قدرت ها ی وجودمان بنمائیم.چیز هایی که در ما وجود دارد در همین مغز مان ...

یک دانشجو سر کلاس، مورد تمسخر دوستانش قرار می گیرد چرا که در مقابل استاد ،تنها توانایی او این مطرح می شود که می تواند شماره تلفن افراد مختلف را سریع پیدا کند و منابع اطلاعاتی خوبی دارد.

او از این توانایی درست بهره مند می شود و وقتی به دندانپزشکی می رود از پزشک سئوال می کند این پودر دندان چند است ؟و آیا در داخل کشور ساخته میشود یا خیر؟ و وقتی متوجه می شود که این امکان وجود دارد که در داخل کشور ساخته شود ولی وارد می شود تصمیم می گیرد با کمک دوستان دیگردانشجوی خود، این پودر را تولید کند و موفق هم می شود اما هیچ کس این تولید او را نمی خرد چراکه او یک دانشجوی ترم سه است:

اینجا بحث مهمی به نام ( triz ) به و جو می آید .

و او ناچار باز از همان قدرت و توانمندی دانستن یا فضولی خودش بهره میگیرد و شرکت های سر مایه گذاری بزرگ جهانی را پیدا می کند .شر کت هایی که کارشان ( EPCF) است یعنی سرمایه گذاری و خرید پروژه ها، او یک دختر خانم روستایی از توابع استان خراسان ایران بود که به گفته خودش حتی اجازه تحصیل هم تا پایان ابتدایی نداشت و پدرش به ناچار چون می خواست دخترش را شوهر بدهد او را به مدرسه می فرستاد و با این شرط که برو دانشگاه شوهر پیدا کن آمده بود تهران و اینکه این شماره تلفن و اطلاعات را از دیگران داشت بدان دلیل بود که به دنبال شوهر بود!

او از مغزش یاری جست نه سر مایه پدرش !

مغز همان چیزی که در همه ی ما وجود دارد .

اگر به زبان ساده مغز را تعریف کنیم و ببینیم یک ساختمان سه طبقه است .

طبقه اول همان جایی است که هر چه خوبی است ،درآن نهفته شده.البته به شوخی عرض می شود چرا که خوردن – خوابیدن – نوشیدن – شهوت و ...همه در طبقه اول مغز جای گرفته اند و معروف است به مغز شهوات حیوانی زندگانی.

قسمت دیگر مغز یا همان طبقه میانی و دوم طبقه یاد گیری است، که باز به شوخی عرض می کنم غالباً تعطیل است و یا اجاره داده ایم و کاری به آن نداریم. اما باید چراغش را روشن کنیم و مراقب باشیم خاموش نشود و به توسعه آن نیز کمک کنیم بله طبقه انسانی مغز نام این قسمت است .

اما طبقه سوم که مغز متعالی نام دارد و باید خیلی رویش کار کنیم...بماند تا بعد...

حالا اگر کمی دقت به خرج بدهیم نه تنها خود، بلکه اطرافیانمان را با چند سوال ساده ارزیابی می کنیم که در کدام قسمت از مغزشان زندگی در جریان است!

اگر فرض کنیم به طبقه دوم مغزمان وارد شدیم بد نیست بدانیم در این قسمت از مغز ما صاحب (الیمبیک ) هستیم قسمتی از مغز که کار تقلید و کپی بر داری را بر عهده دارد و زمان و مکان نیز ندارد و با احساس – تکرار – فراوانی و ذات انسان بشدت در رابطه است...

داستان میمون ها و آب گرم را به یاد بیاوریم:

سئوال : اگر در گذشته موفق نشدیم ،نباید در آینده نیز موفق شویم؟

کار باید کنار گذاشته شود؟

آیا مکان – زمان و فاکتور های دیگر در موفقیت ما نقش نمی تواند داشته باشد؟

برای نمونه پیامبر اسلام حضرت محمّد (ص) در مکه مورد رنج و آزار قرار گرفت ولی بعد از هجرت به مدینه امپراتوری اسلام را بنا گذارد و هنوز پا بر جا است!

آیا در کتاب مقدس قر آن ما نمی خوانیم که ای انسان مگر جهان من آنقدر گستر ده نبود که تو هجرت کنی و به جای دیگری بروی ؟

آیا حضرت موسی(ع) از نیل نگذشت و با یارانش هجرت نکرد؟

آیا حضرت عیسی (ع) با یارانش راهی بیت المقدس نشد و هجرت نکرد؟

پروفسور دیمیت در آمریکا موفق نبود و ناچار به ژاپن رفت و امروز امپراتور ژاپن می گوید ما مدیون این شخص هستیم!

اگر با مشکلی رو برو شدیم ،محیط را تغییر بدهیم!

میانگیری شخصیت با پنج نفر ی که با آنها در گیر هستیم را فرا موش نکنیم . با با حقوق بگیر و همه حقوق بگیر نتیجه ؟

این همان نکته مهمی است که دنیای سر مایه داری بشدت به آن متکی است و در واقع از این دیدگاه درآمد حاصل شر کتهای چند ملیتی بزرگ می شود .این همان اندیشه بسته بیشتر انسانها ی جهان است.

القاء این موضوع که هر چی در دنیا می بینی موضوع پیچیده ای است .

اینجا باید به موضوع با نگاه :

آسان کردن – قدرت – لذت – یاد گیری – الگو پذیری ...

برخورد کرد کاری که کشوری مانند هندوستان به آن رسیده و موفق هم شده است.

PFC

قسمت تصمیم گیری مغز انسان است جایی که انسانهای اولیه کمتر از داشته و یا به کار میگرفتند مانند بعضی از انسانهای امروزی!

بیشتر ما همواره به دنبال مقصر هستیم و به خود مان کمتر توجه می کنیم که آیا درست می اندیشیم و درست کار ها و زندگیمان را طبقه بندی کرده ایم ؟

بیشتر وقتها کمتر تمرکز داریم

کار های عقب مانده زیادی داریم

همیشه کار هایمان را برای فردا می گذاریم: و می گو ئیم منتظر بمان.

همین حالا

DO NOT

WAIT FOR

ای مانده در فر دا، دیروز می گفتی فر دا ،فر دا می گو یی فر دا، فردا می گو یی فر دا ...

داستان زیبایی هست از یک پرنده که درب قفسش باز می شود ولی او ترجیح می دهد که آخرین دانه مانده در قفس را هم بخورد و بعد به سوی آزادی پرواز کند اما هرگز این فرصت دیگر پیش نمی آید!

درِ قفس باز بود پرنده می توانست پرواز کند ،حیف برای آنکه آخرین دانه را بخورد شانس پر واز را از دست داد!

من می گو یم من فر یاد می زنم و...

بدانید :

کسی که داد می زند قبلاً آرام حرف زده است.

خیلی ها مسئولیت پذیر نیستند ولی شما می توانید مسئولیت کار هایتان را بپذیرید.

داشتن پول نشان موفقیت نیست.

کم نیستند کو دکانی که در جای جای جهان حتی افغانستان در مدرسه یا به زبان خودشان لیسه در سخت ترین شرایط درس می خوانند بدون پدر و مادر ولی سه یا پنج زبان را می دانند،او ثروت مند است .

بعضی ها آنقدر به درِ بسته نگاه می کنند که در های باز دیگر را نمی بینند.

با ید سعی کنیم PFC مغزمان فعال شودو این کار از راه حل مسئله امکان پذیر است و بهترین راه حل همان ریاضیات است .

چند نمونه سئوال ساده ریاضی:

13×17

15×14

19×11

12×18

این مسئله ساده را می تواند از چند راه حل کرد و هیچ مشکلی نیست اگر از راه های گو نا گون حل شود اما سرعت و درستی مورد نظر است .

گانگلیای قاعده ای

به زبان ساده تر، کمبود رفتاری یا زیادی رفتاری

فزونی رفتار - انرژی کمتر – سرعت - کیفیت و آشنایی

انجام کار های مهم

جالب است عرض شود بیش از 90% از مردم یا کم کاری دارند یا پر کاری...

اینجا باید گفت کاری که زمان ندارد انجام نمی شود.

فرایند (لیبیک)

فر موول:

حرکت – عادت – حالت – ملکه – مقدمه فصل (جدا نشدنی )

که به وراثت انسان

رفتار ما دو جهتی است

فعل که به زمان و مکان متکی است

برای نمونه وقتی می گو ییم کامران دروغ می گو ید با کامران دروغ گو است متفاوت است. در حالت اول کامران دروغ می گو ید ولی در حالت دوم او ذاتاً دروغ گو است !

و متاسفانه در تحقیقاتی که در یک دانشگاه آمریکایی شده به چند فاکتور اصلی در ایرانیان پی برده اند که یکی از این فاکتور ها :

این است که ایرانیان دروغگو هستند!

پس انتظار ایشان از ایرانیان در درجه اول :

دروغ گویی است!

نتیجه این است که

حر کت + احساس = عادت

در اینجا تمپرات (مغز ثانویه) بخش ادراکات به یک پنج ظلعی تقسیم می شود.

سلامت – رفاه - رابطه – امنیت – عادات

همه ی ما می دانیم نوشابه برای سلامتی مضر است اما می نوشیم و یا نوشیده ایم !

این قلب همان طبقه اول مغز ما است که جلو پیشرفت ما را می گیرد و روی موفقیت ما سایه می اندازد.

شعار جالبی که بیشتر فروشند ه های بزرگ می گویند را شنیده اید:

کافیست یک بار از ما خرید بکنید، مشتری ما خواهید شد!

تولیدات مهم مغز :

دو پامین

سروتامین

بتن لیموتن

از موارد اول و دوم که بگذریم مورد سوم همان لیمیگ درست زمانی که درد زیاد می شود مرفین تجویز می شود.

در واقع هر وقت قدرت تحمل درد و رنج را نداریم این اتفاق می افتد و مغز ما نیاز به این ماده خواهد داشت .

سئوال چه کنیم قدرت تحمل رنج و درد را در وجودمان بالا ببریم؟

دانشمندان آزمایش استخر مرگ را مطرح می کنند:

در این آزمایش از موشها استفاده شده است ابتدا بیست موش را در استخر آب می اندازند و در حالت خفگی قرار می دهند بین 15 تا 20 دقیقه طول میکشد که موشها شروع به مردن می کنند اما در آزمایش بعد بیست موش دیگر را در همان زمان 15 دقیقه از مرگ نجات می دهند و بیست روز بعد دوباره در همان شرایط قبلی قرار میدهند.اینجا موشها نه تنها بیش از بیست دقیقه بلکه بیش از بیست روز زنده می مانند.

پاسخ، ساده است موشها امید وار بودند که بزودی دستی برای نجاتشان خواهد آمد .

این همان چیزی است که باید بشر داشته باشد امید و امید...

امید همان شادی و خوشحالی است .اینجا باید افزود لبخند با شادی متفاوت است.

شادی واقعی یک جسارت همراه دارد و این همان امید است .

جالب است حتی در قرآن هم آیات زیادی در این خصوص می باشد :

برای نمونه می گوید : نه سست شوید ، نه غمناک گردید شما پیروزید اگر ایمان (امید ) داشته باشید.

اما باز ما مشکلی به نام همه چیز دانان و همه چیز می دانند داریم که نمی گذارد موفق شویم.

داستان کارخانه داری که پنیر تولید می کرد و شخص دیگری بدون سر مایه تنها با دانش و امید برای فروش کالای این کارخانه دار به کشور های دیگر با او عقد قرارداد می بندد و موفق می شود .مرد کار خانه دار از ابتدا به این موضوع باور و ایمان نداشت که می تواند وارد تجارت بین المللی شود و نشد .

مانند کسی که در انتظار نجات است اما نجات را باور ندارد او از همان اول باید خودش را مرده فرض کند!

در کسب و کار، اول بفروش بعد بخر!

برای پیشرفت و سلامتی شاد زندگی کن و فضا ی زندگی و اطرافت را همراه با لبخند و شادی قرار بده امید وار ایجاد فضایی که از آن لذت ببرید.

برای این کار سعی کنید همه ی قسمت های مغزتان فعال باشد :

چه کنیم که همه قسمت های مغزمان فعال باشد؟

مهمترین کار انجام فعالیت های تیمی است.

حضور در انجمن ها و گروه ها و کمک به آنها

انجمن بسازیم ، شبکه سازی کنیم و تیمی کار کنیم .

همیشه وقتی به یک گروه می رسیم بگو ییم:

من هم می توانم در این کار سهیم باشم.

یک کار گار گرو هی :

از سه مرد و سه زن دعوت می کنیم تا دو گروه را تشکیل بدهند و هر گروه باید کلمه ای را شروع کنند و هر نفر از هر گروه با تکرار کلمه نفر بعد کلمه دیگری به آن بیفزاید به طوری که در پایان کلمات از سه به ده و یا بیست برسند ...برای نمونه:

دارا

دارا-بادا

دارا – بادا – آباد

و...

در پایان این کار گرو هی متوجه می شویم که در عین ناباوری چقدر می توان در یک گروه کلمات تازه را پیدا کنیم البته با توجه و احترام به نظر و کلمه فرد قبلی!

تذکر: مغایرتی هم ندارد که از قلم و کاغذ استفاده شود.

کاری که در یک اتاق فکر انجام می شود ودر سازمانها بسیار لازم است.

کاری که ما کمتر می کنیم و کار مشارکتی را کمتر می شناسیم.

ما باید یاد بگیریم که :

مغزمان را به خوبی بشناسیم،که کلید موفقیت و پایداری است

بررسی قسمت های مختلف مغز (اولیه – ثانویه – متعالی) و شرح وظایف هر بخش

رصد نحوه کار کرد وضع موجود مخاطبان ،منطبق بر آزمایشهای علمی و تستی

مغز و معجزه عادات ( عادی سازی کسب و کار و فعالیت ها) چگونه یک عادت در مغز ایجاد می شود؟

چگونه عادت های جدید و پولسازی ایجاد کنیم؟

چگونه از عادات غلط و باور های فقیرانه جلوگیری کنیم؟

تکنیک:حرکت، عادت ،ملکه ،مقوم فصل(با این تکنیک عادت های مثبت درون خود ایجاد می کنید،و عادات بد را به صورت کامل ازبین می برید با استفاده از ساعت بیولوژیکی بدن)

مغزو معجزه رسیدن به هدف:

رابطه مغزبا پول ابزاری یا پول هدفمند

چگونه اهداف پولسازی ایجاد کنیم؟

تکنیکDO IT NOW

شرح وظایف PFC مغز(پری فرونتال کور تکس ):مرکز تصمیم سازی و تصمیم گیری مغز

تکنیک های برتر تصمیم سازی تصمیم گیری با استفاده از روش های فعال سازی PFC مغز

مغزو راههای تسلط بر پول :

چگونه مهارت خودمان را در کسب درآمد بیشتر افزایش دهیم؟

چگونه پول را کنترل کنیم و از پول به عنوان یک ماشین پول سازی استفاده کنیم؟

راه های جلوگیری از ولخرجی

مغز و چند منبع در آمد:

ایجاد گزینه های مختلف برای کسب پول

عادت دادن مغزبه گزینه های مختلف برای کسب درآمد

استفاده از بخش شیار سینگولیت مغز ثانویه در جهت کسب درآمد از گزینه های مختلف

معجزه مغز جمعی :

مغز انسان و دومینوی تغییر!

چگونه از تغییرات کوچک ،نتایج بزرگ به دست آوریم؟

نقش کار گروهی و حضور در مجامع واثرات محیطی آن بر لیمینک مغز

مغز و زمان:

کار و زمان!!!

نقش گانگلیای قاعده ای بر کنترل سرعت و تحرک بدن

دسته بندی کارها منطبق با زمان

مغز مدیریت زمان

مغز و فروش:

اسرار مغز کووانتومی در جذب ثروت:

چگونه با شناخت دانش مغز،بیشتر بفروشیم؟

قانون اینرسی در چگونگی جذب ثروت

قانون جاذبه و اثرات آن بر مغز کارآفرینان

چگونه با استفاده از فعالسازی تمپورال مغز انسان ها بر فروش بیافزاییم!!؟ تئوری نسبیت انیشتین به زبان ساده

برای نمونه درس کارگاه!



ادامه مطلب

تاریخ : دوشنبه بیست و دوم دی 1393 | 21:39 | نویسنده : برگرفته از نوشته های دکتر جعفر صابری | نظر بدهید

جعفر صابری:دوره تحلیل تکنیکال

به قلم : جعفر صابری

قصمتی از :

دوره تحلیل تکنیکال

در اینجا نگاهی خواهیم داشت به بازار بورس و اینکه چرا بورس ؟

قبل از هر چیز چقدر بورس را می شناسم؟

آیا در بورس شرکت داشته ایم و سهام خریداری کرده ایم؟

آیا در بورس سهام مان شکست خورده است؟

وقتی به جامعه شناسی ملت ها نگاه می کنیم حتی اقلیم شناسی می کنیم می بینیم ملتی مانند مردم ایران اساساً کشاورز بوده اند و اگر هم در مسیر جاده ابریشم قرار گرفته بودند کمی تجارت را آموختند شاید اگر هنوز هم فرزندان نسل های گذشته کمی تجارت را می شناسند به همین دلیل است.

ولی اجب که در هر موضوعی صاحب نظر هستیم و در هر موضوعی دخالت می نمائیم و به قول معروف بدون مهابا در هر سوراخی دست خود را دراز می کنیم .

رنه پسه یکی از بهترین اساتید دانشگاه فرانسه می گوید: (اگر شخصی بدون مطالعه و اطلاعات لازم وارد کاری می شود و شکست می خورد حقش است!)

چرا باید سرمایه گذاری کنیم؟

در ادامه همین مطلب...



ادامه مطلب

تاریخ : چهارشنبه هفدهم دی 1393 | 8:34 | نویسنده : برگرفته از نوشته های دکتر جعفر صابری | نظر بدهید

جعفر صابری/مرا حلال کن...

داستان ...

دستان فریبا در دستان رزا سرد و بی جان شده بود و چشمانش که برنگ آسمان بود خیره به چشمان او دنیائی حرف را در خود داشت. رزا با ناباوری تمام دوباره دستان فریبا را فشار داد و گفت :نه نمی گذارم تو بمیری!

دقیقاً در چنین شرایطی پروانه داخل آمبولانس کیلوترها انطرف تر از اینجا مثل امروز فریبا می رفت تا سفر واقعی و بی بازگشت خود را شروع کند و فریبا با گریه می گفت : نه خواهرم نه نیم گذارم توبمیری اما چند لحظه بعد قبل از ورود به بیمارستان پروانه جان به جان آفرین تسلیم کرده بود.

آنروزها پروانه 21 سال داشت زیبا وشاداب با دنیایی از آرزوهای جوانی ساعتها می خندید و تفریحش رقص بود مثل شمع در محفل دوستان میدرخشید غمخوار دوست و آشنا بود جوان ولی دنیایی از تحربه بود پروانه به چند دلیل از تمام دوستانش بیشتر مسائل اطرافش را در ک می کرد مهمترین آن این بود که او از کودکی یادگرفته بود روی پای خود بایستد .کمتر از کسی خواهش می کرد مگر برای دیگران هرگز چیزی برای خودش طلب می کرد با کمترین ها می ساخت و بیشترین احترام را به دیگران می گذاشت .خدا را از دریچه باورهای خود عبادت می کرد و سخت هم به آن معتقد بود.عشق برایش تعریف خاص خودش را داشت و حتی به یک شاخه گل هم عاشق می شد.اشکهایش همیشه بی صدا بود و تنها لبهای سرخش بود که اورا رسوا میکرد پروانه دنیای خاص خود را داشت ودرتنهایی خود هزاران دوست را جای داده بود تا آنکه به قول خودشفرشته نجاتش را یافته بود ومرد زندگی اش را پیدا کرده بودو میخواست هر قیمتی شده سر بر شانه ای او بگذارد می خواست در لابه لای بازوان مردانه اوبعد از این جا بگیرد می خواست زندگی دیگری داشته باشد

همه آنها که دوستش می داشتند آمدند تا به او کمک کنند و سرانجام همه او را به خانه بخت با لباس سفید فرستادند .

پروانه پر گرفته بود و حالا فریبا بعد از سالها می دید که همان داستان برای نوه جوان رزا تکرار شده کتایون دختر خواهر زاده فریبا هم سرنوشتی چون خاله جوان مرگش را در پیش روگرفته بود اما اینبار فریبا و رزا چون گذشته بلکه به جهت جلوگیری از چنان فاجعه ای جبران گذشته را بنمایند .

رزا باز دست فریبا را فشار داد و گفت :من اینجا هستم کنار تونمی خواهم توبمیری خواهر کوچکم عزیزم فریبا....

فریبا با آ×رین نفسهای مانده در گلو سعی کرد تا کلامی بگوید نتوانست فقط سرش را تکان دا تا به معنای آنکه نه هستم نگران نباشید.

دوباره فریبا به گذشته فکر کرد به آنروزها که چگونه با عشق وعلاقه با پروانه برخورد می کرد نمی خواست باور کند که یک حسادت بود تا عشق خواهر زاده هرگز باورنمی کرد که پروانه آن کوچکترین خواهر بتواند چنین سرمستانه راحلی را انتخاب کند که شاید در آینده به ضررش تما شود بیشتر تحت تاثیر حرف دیگران ویژه اقوام همسرش بود نمی توانست متلکهای همسرش را تحمل کنر برای همین با طعنه و نیش به مادرش و خواهرانش میکرد می کوشید که ه رطور شده پروانه با آن مرد ازدواج نکند گاهی وقتها در خلوت خود به اولین عشق خود فکر می کرد که هرگز به نتیجه نرسید و او به اجبار پدرومادر همسر عباس شده عباس بلند قامت خشن و فوقالعاده معمولی بود هیچ جذابیتی برای فریبای رمانتیک نداشت مثل تمام مردهای دیگر بودتفاوت سنی زیادی بین فریبا و عباس بودباعث می شد خیلی چیزها را فریبا از عباس طلب نکند عباس عاشق ماشین بود و بیشتر وقت خود را با ماشین هایش سر می کرد ساعتها شیشه آن را پاک می کرد و مدام به فکر آن بود که لاستیک مارشال بهتر است یا رینگ اسپرت ،سیلندر مینی بوس چرا صدا می کند و راننده کمکی چرا از دخل کش می رود. هر وقت هم که وقت پیدا می کرد به مادرش و خانواده خودش می رسید فریبا با بچه ا باید خودشان به منزل دوستن و اقوامشان می رفتند فریبا سرزنده و شاداب بود و به ورزش علاقه داشت اما متلک های عباس برایش گران تمام می شد گاهی وقتها از خودش بدش می آمد اما مادرش به او یاد داده بود که در مقابل مردها باید سر فرو داشت این کار را مادرش هم انجام می داد وهروقت پدرش فحش می داد یا کتک می زد مادر فقط می ایستاد و حتی فریاد هم نمی زد که کسی متوجه شود فریبا هم خوب آان را آموخته بود تنها فریادش گاهی وقتها ترک خانه بود آن هم بعلت سردی نگاه پدر خانه نشین و مادر کارگز زیاد طول نمی کشید بیشترین کسی که در این لحظات به فریاد فریبا می رسید پروانه بود که عاشقانه به گرد خواهرش می چرخید فریبا هم دنبال تلافی بودوهیچ وقت فکر نمی کرد با آن وساطت های کودکانه باعث می شد که پروانه را از دست بدهد فریبا می خواست خواهر کوچکشان مثل مادر قربانی نشود و فکر می کرد این طور بهتر است که پروانه با ورد جوانی ازدواج کند که حداقل زن نداشته باشد او نمی خواست رنجی که خودش از ناهماهنگی بین خود و عباس داشت را پروانه تحمل کند او معتقد بود اینطور بهتر است و پروانه نمی فهمد چه چیز برایش بهتر است برای همین با کمک رزا پروانه را از ازدواج با آن مرد منصرف کرددن و به اجبار به دانمارک همان جا که رزا زندگی می کرد فرستاده بودن و خوشحال بودند که همه چیز تمام شده بی خبر از آنکه عشق ودوست داشتن با آنچه او فهمیده بود متفاوت است آن روزها اودچار توهمات خاص خودب ودتوهماتی که امروز متوجه شده بود تنها ی ک خیال واهی بود برای همین تا فهمیده بود که نوه رزا هم می خواهد چنین کاری انجام دهدو رزا نمی گذارد آمده بود تا به او بفهماند که قبلاً چقدر اشتباه کرده ایم.اما رزا حرف او را باورنمی کرد اما فریبا با خواهش به او فهماند که دروغ هایش فقط برای خوشبختی پرونه بود نه سیاه بختی او رزا حنا دخترش را خیلی دوست داشت ولی از همان روزهایی که آمده بودند تا در دانمارک زندگی کنند با خود کنار آمده بود که دیگر صاحب حنا نیست این فرهنگ فرهنگ آنها نیست حنا مثل خود او یا مادر بزرگش نمی ایستد تا شوهرش حرف بزند نمی ایستد که مرد او را کتک بزرنمد و یا زنهای دیگر در مقابل او معاشقه نماید. حنا برای کتایون هیچمحدودیتی قائل نمیشد و از نظر حنا کتایون بزرگ شده بود و م ی توانست هر طور دلش می خواست زندگی کند از نظر حنا کتایون مرد خوبی را انتخاب کرده و همان طور که خودش در ازدواج مختار بود به حرفهای مادرش و خاله هایش توجه نکرده بود .

فریبا حنا را دیده بود و حرفهای او وکتایون را شنیده بود و تازه می فهمید گه پروانه هم حقی برای انتخاب در زندگی داشته آخرین چیزی گه باعث شده بود تا رزا هم به جبهه موافق فریبا بپیوندد که آن ازدواج سر بگیرد تعریف دروغ پول رزا بود فریبا با چرب زبانی فقط بخاطر اینکه رزا هم با او هم کلام شود و از ازدواج آن دو جلوگیری کنند گفته بود که این مرد آنقدر زیرک است که به پول های تو رحم نکرد و با چرب زبانی فقط بهخاطر اینکه هم با او هم کلام واز ازدواج آندو جلوگیری کنندگفته بود این مردیآنقدر زیرک است که جز به پول های و فکر نمی کند و با چرب زبانی پولهای تورا از پروانه گرفته بود و بابدبختی مادر از ان پس گرفته رزا هم ناباورانه قبول کرده بود که چنین انسانی هست. برای همین به شدت با ازدواج آندو مخالف بود.

هنوزفریبا چهره مردانه ولی سرشار از انسانیت ضمیر را فراموش نکرده که در آخرین روز گفت: خانمها من برای خوشبختی پروانه هر چیزی را حاضرم تحمل کنم حتی جدائی از اور ا شرط آنکه اولاً او حتماً خوشبختشود ودوماً هرگز مرا نفرین نکند .

فریبا به یاد آخرین حرفهای رزا افتاد :چرا جریان پول را دروغ گفت:او حقیقت را نگفته بود.

و او گفت: بخداآنروزها من هم نمی دانستم فقط وقتی به روشنک دوستش پول ها را آورد فهمیدم که جریان چه بوده و داستان از چه قرار است و هر گز جعفر در جریان پولها نبوده.

رزا دستان فریبا را فشار داد و گفت: چرا پروانه به مان گفته بود پول ها را داده به دوستش چرا با ما این بازی را کرد؟

جعفر صابری1380


تاریخ : شنبه سیزدهم دی 1393 | 9:58 | نویسنده : برگرفته از نوشته های دکتر جعفر صابری | نظر بدهید

جعفر صابری /آشورا ده

متن فیلم نامه خاک سرخ که در بهار 1391 ساختم و مستندی از جزیره هرمز است و ادامه آن در بندره انزلی بوده... به بهانه 9 آذر ماه... همچنین فیلمی با نام گمشده در جزیره در سال 1375 با بچه های هنرستان شهید اوینی در جزیره آشورا ده

حاشیه نگاری بر تصمیم دولت مردان برای تغییر کاربری «آشوراده»؛


از داستان غرورآفرین حراست از جزایر جنوبی تا حکایت تنها جزیره شمالی
همواره افراد قدرتمند و صاحب نفوذی پشت پرده این ماجرا حضور داشته‌اند و این بار نیز رد پایشان را لابه لای سخنان اخیر مدیر کل محیط زیست گلستان می‌توان دید. آنجایی که وی گفته: «قرار بود آشوراده طی قرار دادی 99 ساله به بخش خصوصی واگذار ( بخوانید برای همیشه فروخته شود!) شود».

خاک سرخ

**

تیتراژ آغاز—کره زمین درحال گردش-لوگوی آشتی- موسیقی محلی بوشهری

نمایی از دریا-متن خاک سرخ- ادامه موسیقی

نمایی از لنج ها و قایق های خالی کنار اسکله- ادامه موسیقی

نمایی از مسافران در حال سوارشدن به لنج قدیمی- ادامه موسیقی

نمایی دیگر از قایق ها و لنج های خالی اطراف- ادامه موسیقی

ناخدای لنج- در حال حرکت فرمان- ادامه موسیقی



ادامه مطلب

تاریخ : جمعه پنجم دی 1393 | 20:13 | نویسنده : برگرفته از نوشته های دکتر جعفر صابری | نظر بدهید

جعفر صابری/ نامه ها و درد دل شما...

نامه ها و درد دل شما

ضمن عرض تشکر از ارسال مطلب و بخصوص انتقاد ها و پیشنهادات شما عزیزان .در خصوص تغییر نوع خط و درشت نمودن مطالب به عرض میرساند به زودی قد و شکل هفته نامه همسر کاملاً تغییر نموده و بی شک خط نوشتاری هفته نامه نیز درشت تر می شود. این دقت و حساسیت شما قابل ستایش می باشد .صر فاٌ جهت پاسخ گویی عرض می کنیم که تلاش ما این است که مطالب دنبا له دار نباشد و ناچار از این نمونه خط برای اینکه کل مطلب در یک و یا نهایت دو شماره به پایان برسد استفاده می شد.

درخصوص ارائه هفته نامه در کیوسک های مطبوعات عرض می شود هفته نامه در بعضی کیوسکهای مناطق تهران و شهرستانها وجود دارد اما از آنجا که حق پخش هفته نامه بیش از سی در صد می شود وهم اکنون نیز ما در حال پرداخت هزینه های زیا دی هستیم مقبول به صرفه نیست که بهای هفته نامه را گرانتر نمائیم ولذا ناچار هستیم از روش اشتراک

بهره مند شویم. و از حمایت های مشترکین و خوانندگان محترم چون گذشته برخوردار شویم.

نظر سنجی:

از آنجا که چاپ آگهی ها بویژه آگهی های دولتی کمک قابل توجهی به نشریات و بخصوص روزنامه ها و هفته نامه ها می باشد مکاتباتی با معاونت محترم مطبوعات کشور صورت گرفت که در نهایت ،بحث لزوم تغییر اندازه هفته نامه مطرح شد ولی بعد از مدتی مشخص گردید جهت تخصیص آگهی های دولتی تعداد صفحات داخلی نیز باید افزایش پیدا کند و این به آن معنا بود که هزینه بیشتری به هفته نامه وارد می شود و لذا امکانش برای ما وجود نداشت که هم اندازه هفته نامه تغییر کند و هم تعداد صفحات بیشتر شود ناچار منصرف شدیم .

اما چنانچه شما خوانندگان محترم تمایل داشته باشید اندازه هفته نامه از حالت فعلی به اندازه دو برابر خواهد شد و در واقع همان مقدار کاغذ ولی با اندازه بزرگ تر تقدیم می شود.البته خواننندگان و مشترکین ما در اینتر نت دچار مشکل زیادی نمیشوند اما بی شک بسیاری از خوانندگان مجله که با این سایز هفته نامه در ده سال گذشته خو گرفته اند شاید برایشان کمی مشکل باشد.

نکته دیگر که نیاز به هماهنگی بیشتر شما دارد رنگی بودن هفته نامه است در حال حاضر ما رو ی جلد و پشت جلد رنگی داریم که همین مسئله در هر شماره مبلغ پانصد هزار تومان به ما تحمیل هزینه دارد . اما زیبائی کار بیشتر دیده می شود. گرچه در بیشتر دنیا خوانندگان به محتوای نشریه توجه دارند ولی در ایران رنگ تأثیر زیادی دارد . ما می توانیم همین رقم را برای اندازه بزرگ تر اما سیاه و سفید داشته باشیم و یا قیمت را دو برابر نموده و اندازه را نیز افزایش دهیم و یا اینکه چون گذشته با همان اندازه و سایز پیش برویم که همانطور که در جریان هستید بعلت کم شدن یارانه مطبوعات ما ناچار هستیم هر از چندی هر دو شماره را یک بار چاپ و تقدیم شما بنمائیم. گر چه سعی نموده ایم به مشترکین مان اجهاف نشود و شمارگان مجله را در اشتراک لحاظ نمی نمائیم بلکه تعداد مجله را مورد نظر می دانیم تا اجهافی به خوانندگان نشود اما در هر صورت کاری غیراز اخلاق حرفه ای صورت می گیرد که ما پیشا پیش متأسف و شرمنده شما هستیم.

همواره این شما خوانندگان محترم بوده اید که مارا در مسیر درست یاری نموده اید و لذا نظر های شما برای ما از هر چیزی مهم تر خواهد بود . پس چون گذشته راهنما و یارو یاور ما باشید .

ارادتمند شما

جعفر صابری


تاریخ : جمعه پنجم دی 1393 | 17:30 | نویسنده : برگرفته از نوشته های دکتر جعفر صابری | نظر بدهید

جعفر صابری/فاحش +ه

فاحش + ه

بی شک این واژه نه تنها شایسته نگارش در چنین نشریه ای نیست بلکه بیانش هم دور از اخلاق می باشد .اما هست و وجود دارد .اگر نبود که این واژه ساخته نمی شد.همیشه همین گونه است واقعیت وجود دارد. هر چند به مذاق عده ای هم خوش نیاید و حتی از بیانش اکراه و یا ترس داشته باشند.

اما فاش بودنش هما نا معنای آن را بیشتر بیان می کند.فاش به معنای آن چیزی که نه تنها وجود دارد بلکه بشدت هم به چشم می خورد، واین معضل اجتماعی یکی از موارد مهم متلاشی نمودن بیشتر ارکان یک خانواده می باشد که بدون شک دهها مورد بزه اجتماعی پس از آن بوجود می آید، که هزینه های برطرف نمودنش سر به فلک خواهد کشید.

علمای علم اخلاق و معرفت بر آن هستند که مرد فاحشه نیز وجود دارد و این ها همه از نگاه ،زبان و در نهایت اندیشه و نیت سرچشمه میگیرد. پرورش درست، نیت و نگاه و زبان هر یک به جای خود به پرورش درست در کودکی و نوجوانی افراد، بر میگردد. اینکه بیاموزد درست ببیند و درست بیندیشد و در نهایت خدا ترس باشد همه و همه به تربیت والدین باز می گردد .کم نیستند افرادی که از تربیت درست والدین هم محروم بوده اند اما پرورش درستی داشته اند و در مقابل بی شمارند افرادی که زیر سایه پدر ومادر درست تربیت و رشد و نمو نداشته اند.

اما آنچه بیش از هر چیز مورد بحث ما می باشد روش درست برخورد با این پدیده می باشد که خواص این زمان و مکان نیست و ریشه در تاریخ بشریت و کل کره خاکی دارد...

اگر زنی به فحشا کشیده می شود ،حضور مر دان پارسا را در جامعه کمرنگ دیده، چرا که مردان درست کار و درست اندیش هم از برای رضای خدا و هم از برای بوجود آوردن بستری سالم برای زیست همسران و فر زندانشان به رفع این معضل اجتماعی بیش از هر چیز منطقی و درست اندیشیده و می اندشند.

به حمد الله در حال حاضر مسئولین بشدت و دقت فراوان به رفع این موضوع کمر همت بسته اند و مراکزی را جهت نگهداری و باز پروری وموارد مورد نظر، فراهم نموده اند اما هما نطور که مستحضر می باشید همواره برطرف نمودن و در مان کاری دو صد چندان پر هزینه تر و مشکل تر از پیشگیری می باشد.

سازمان ها و مراکز مردم نهادی هستند که با حمایت های مستقیم مردمی و دولتی به یاری رساندن این افراد مشغول می باشند. اما با در نظر گرفتن شرایط تعداد جمعیت روز افزون و همچنین موارد عدیده بسیاری که در بوجود آمدن این مورد وجود دارد. باید اذعان داشت که این تلاش های صورت گرفته بسیار کمرنگ می باشد.

اما یکی از راه های مهم بر طرف نمودن این موضوع ،همانا داشتن نگاه درست و سالم مرد مسلمان و پرهیز گار است.وا زآن پس بوجود آوردن بستری برای دور شدن زنان از این منجلاب و بهتر بیان شود همان پیش گیری .

در بر خورد با این گونه موارد نمی شود گفت چرا و چگونه، بدلیل آنکه در هر صورت مواردی برای بوجود آمدن آن همواره وجود دارد اما شاید برای اینکه زنان بد سر پرست و یا بی سرپرست تکیه گاه سالمی داشته باشند تا در سختی های زندگی و معیشتی خود بتوانند به آن تکیه نمایند از اهم واجبات است. یکی از مهمترین این تکیه گا هها داشتن درآمد کافی از راه سالم و با تلاش خودشان است تا سر پناه و خوراک مناسب برایشان از راه حلال بوجود آید .

آن زمان که زنی به هر دلیلی از کانون خانواده جدا می شود متاسفانه از حمایت های لازم والدین نیز دور می شود و نگاه سنگین اطرافیان و اقوام چنان عرصه زندگی را بر وی تنگ می نماید که هر اندیشه ای برای نجاتش درست یا غلط او را به سوی خود می کشد. سئوال این است :حال اگر این فرد دارای تحصیلات عالیه و یا سرمایه کافی و یا هنر و صنعتی هم نباشد بعنوان یک فرد معمولی چه آینده ای پیش رو خواهد داشت؟ شایان ذکر است گاه این افراد،هنر سرمایه و حتی تحصیلات عالیه نیز دارند اما باز راهنما و یا سرمایه کافی برای فعال شدن ندارند و ازهمه مهمتر این گونه افراد بیش ازهر چیز نیاز به حمایت های روحی، روانی و روانشناسی دارند . زنی که سالها با خلق و خوی مرد معتادش زندگی کرده کتک خورده و تحقیر شده به ناگاه وارد جامعه ای می شود که مردان فاحشه، نگاه و زبان زیادی نیز در خود دارند که فاحشه پرور نیز می باشند!نرمی بیان و نگاه این افراد محبت های فراوان و چهره ی انسان نمای ایشان همه و همه می تواند به آلوده سازی بیشتر بستر جامعه منجر شود.

اینجاست که مراکز مردمی افراد خیر و از همه مهم تر سیاستمداران و مدیران اجتماعی باید به بوجود آوردن مراکزی مانند کارگاهها و تولید ی ها و کارخانه ها توجه و همت نمایند طوری که بشود شرایط اولیه یک زندگی سالم را برای زنان بی سرپرست و یا بد سر پرست را که می توان از آلوده شدن دور نمود را یاری رساند.در این گونه مواقع بیش از سود دهی مراکز و کار خانه ها باید به انسانی بودن این مهم توجه داشت و لا غیر...

در بعضی از کشور ها برای نمونه دستمال توالت رایگان بین مردم و خانواده ها تقسیم می شود و یا لوازم بهداشتی مورد نیاز خانواده ها و براین اندیشه هستند که پیشگیری از بوجود آمدن یک بیماری هزینه اش کمتر از در مانهای بعدی می باشد.

امید است هر چه زود تر با درایت و مدیریت مسئولین و خیرین جامعه خدمات این چنینی علی رغم هزینه هایش صورت پذیرد تا نه تنها این گونه موارد نوشته نشود بلکه بیان نیز نگردد.

با پوزش از محضر شما

جعفر صابری


تاریخ : جمعه پنجم دی 1393 | 17:28 | نویسنده : برگرفته از نوشته های دکتر جعفر صابری | نظر بدهید

جعفر صابری/شهر موشها...

شهر موشها...

گاهی وقتها بد نیست تو همین فرهنگ و اخبار خود مون دنبال الگو های اخلاقی باشیم و بدونیم که خیلی چیزا سالها در فرهنگ ما بوده واگه بگردیم ته انباری وجودمون پیداش می کنیم...

مرحوم حاج اسماعیل دولابی،سالها با روش و منش انسانی خودش الگوی خیلی ها بود و آدمای بزرگی از کنار منبر و درس این بزرگوار به جاهای ارزشمندی از انسانیّت رسیدند. اما وقتی از خود ایشون سئوال شد که در طول این مدت چند نفر آدم درست کردی با لبخند گفت یکی و نصفی!و منظورش از یکی مرحوم مرشد چلویی بود و پسرش...

برای نمونه از همان روزهایی که مد شده بود کاسبها بالای سرشون یه تابلو نصب می کردند که از دادن نسیه معذوریم . و یا پول دستی نمی دیم و از این واژه ها، یاد داشت بالای سرمرحوم مرشد چلویی این بود که وجه دستی و نسیه می دهیم اما به قد وسعمون...

اهل بازار قدیم تهران یادشونه که وقتی در دیگ پلو مرشد چلویی باز میشد تا به 14 نفر نیاز مند پلو مجانی نمیداد یک ریال فروش نمی کرد واسه همین بوی پلو حاجی چلوای تمام بازار را بر می داشت...همه ی شاگردان بازار قدیم یادشونه که وقتی برای خرید می رفتند مغازه حاجی، اول به خودشون کمی نهار میداد و میگفت شاید صاحب کارت بخوره و تو هوس کنی!

این بود که بازار حرمت داشت و کسب وکارارزش ! اهل هنر که شهرموشها می سازند و ملتی که با شهر موشها دلخوش هستند هفت، هشت، ده تا ای والله دارند،یعنی خدا وکیلی ما نداریم فرهنگ و آدمایی که بشه معرفی شون کرد از همین سی، چهل سال قبل که با ذوق داستان شهر موشهای دو یا سه می سازیم، دنبال چی هستیم اینجوری می خواهیم فرهنگ سازی کنیم .اینجوری می خواهیم جلوی فرهنگ بیگانه بایستیم و با ماهواره بجنگیم!کدام آدم بااخلاق و منش خودمون را به جامعه معرفی کردیم؟کم داریم معلّم و کسبه ای که سالم باشه ؟ کم داریم کارمندی که با شرافت سالها کار کرده و شکر خدا بچه هاش هم موفق و سربلند شدن؟کم داریم بانوی باعصمتی که کمر همت بسته و بچه هاش رو بزرگ کرده و صاحب نام و شهرته !

کجا هستیم چی میگیم ؟ چکار میکنیم؟ بابا تا کی دنبال اوشین رفتن و یا فاطما گل دیدن؟این فر هنگ دو هزارو پانصد ساله ما،خدا وکیلی کم داریم بازیگر زن که سالهاست نقش آفرین بوده و هست که مردامون زن میشن و نقش زن را بازی میکنند؟ زن قداست داره حرمت داره جایگاه اجتماعی زن کم نیست !زن و مادرهرچی سنش بالاتر میره جایگاهش ارجمند تر میشه.خدا رحمت کنه مرحوم علی حاتمی را که فیلم مادر را ساخت! گاهی وقتها در خلوت به دوستان می گفت :سگ هر محله هم به صاحبش میره...و بالا خره این یکی از دیالوگ های فیلماش شد...

معقول پیش از اینها ما فیلم هایی مثل تنگ سیر- داش اکل و یا پهلوان مفرد،حتی گوزنها ، می ساختیم که ترویج مردی و مردونگی بود.گرچه گاهی هم یه فیلمهای درست خانوادگی، ساخته میشه اما خیلی کمه...

کم نبودند و نیستند افرادی که هنوز هم باید تمام قد ،درمقابل آنها خم شد و نه به آنها بلکه به انسانیّت شان احترام گذاشت و ازشون فیلم ساخت و به مردم دنیا نشون داد... از جمله همین نانواکه تصویرش را می بینید.

بیائیم چشمامون رو باز کنیم و کمی بهتر ببینیم...و به یاد سهراب سپهری عزیز چشم ها را باید شُست ...

یا حق

جعفر صابری

بیشتر در باره مرحوم چلویی بخوانید...



ادامه مطلب

تاریخ : جمعه بیست و هشتم آذر 1393 | 14:39 | نویسنده : برگرفته از نوشته های دکتر جعفر صابری | نظر بدهید

جعفر صابری/ خانه

خانه

وقتی صحبت از خانه می شود مکانی آرام و خلوت برای درنگ و آسایش و...به ذهن انسان خطور می یابد .و بی شک هر یک از اعضای خانه و خانواده حقوقی در آن دارند...اما هر خانه ای نشان از یک اجتماع است که تشکیل شده از چند نفر که اولین و ساده ترینش همان زن و شوهر هستند، بعد به مرور بچه و بچه ها و بعد عروس و داماد و نوه ها وفامیل و... بله این گونه هسته اولیه یک اجتما ع درمکانی به نام خانه شکل می گیرد.اما اینکه امروز ما متأسفانه شاهد از هم پاشیدگی بیشتر خانه و خانواده ها در بدو تشکیل هستیم چیست؟

از مشکلات روز مره واقتصادی ،اجتماعی که بگذریم اعم ازتربیت درست در اجتماع قبلی یا همان خانه پدری باید لحاظ شود.جالب اینکه بیشتر مواقع افراد معتقد هستند آنها در خانه پدری خود مشکلی نداشته اند و مشکل از طرف خانه پدری طرف مقابل است !البته می شود آن را نیز یک دلیل درست دانست چراکه اگر درست تربیت می شدند می دانستند که قرار است فردا در جامعه دیگری نیز زندگی را ادامه دهند و همواره در منزل پدر و مادر با خواهر و یا برادرشان زندگی نمی کنند که آنها نیز به ناچار ایشان را با تمام شرایط روحی و روانی پذیرا باشند.

پرورش درست توسط والدین به فرد، اجتماعی بودن و در کنار دیگران زیستن را می آموزد گرچه فاکتورهایی مانند مدرسه و اجتماع را نباید فراموش کرد. اما همیشه خانواده می تواند الگوی درست پرورشی باشد.و این الگوی درست همان خانه اولیّه است و هسته اولیّه یعنی پدر و مادر،اگر این دو درهمان ابتدا بپذیرند که بعضی موارد، مشترک هستند که اشکالی ندارد مخالف نظریکی شان باشد قوانین منطقی شکل می گیرد و به مرور،خانواده از ثبات واستحکام و دوام برخوردار می شود .احترام به نظر یکدیگر تفاهم در موارد مشترک، احترام به حقوق طرفین ،حفظ حریم خصوصی، رعایت موارد خانوادگی و دوری جستن از گذشته که گذشته ،موارد ساده ،اما کلیدی است که به استحکام خانواده کمک می کند.گاهی وقتها نوع لباس پوشیدن هم دیگر شخصی نیست و نظر طرف مقابل هم بسیار شرط است و احترام به خواسته یکدیگر می تواند از تشنج های بعدی کم نماید. خنده دار نیست که خانواده هایی بر سر بوی عطر و یا تعویض کانل تلویزیون از هم پاشیده شده اند!

خانه، قداست دارد و حرمت بزرگ تر جایگاه خودش را باید داشته باشد و احترام به یکدیگر مواردی هستند که اگر نادیده و یا کمرنگ شوند مشکل زا می شود .همین سلام ساده توسط بانوی خانه هر چند مقصر نباشد فردای صبح یک شب درگیری و ناراحتی گاه همه ی چیزهای ناراحت کننده را از بین می برد.خرید نان تازه و یا اتو کردن لباس و آماده کردن نهار برای همسر و حتی دادن خرجی بیشتر،بله به همین سادگی می توان مشکلات را حل کرد ...

عزیزم خواهرم و برادرم که به سادگی واژه طلاق را به لب می رانی، قبل از طلاق به این فکر کن که فردای بعد از طلاق چه آینده ای را پیش روداری،قدر وحرمت خانه و کاشانه خود را بدان و قبول کن هیچ روانشناس و وکیلی نمی تواند به اندازه خودت به تو و آینده تو کمک کند ناخدای کشتی خانواده تو هستی خود تو! حتی اگر شریک زندگیت هم کمی نا سازگار است عنان زندگی خود را به دست بگیر و امروز را تمام امروز را تو بساز که بیست وچهار ساعت کامل است و تو می توانی به فردا بیندیشی و فردا را ازهمین امروز بساز...خانه ات را آن گونه که بایسته و شایسته است مکان آرامش و آسایش قرار بده همه چیز از همین خانه شروع می شود. این بدان معنانیست که تنها همسرت باید این کار را بنماید، تونیز به خانه فکر کن و فرد فرد افراد این خانه،به بچه هایی که امروز یا فردا دراین خانه بوجود می آیند دیروز روزی بوده که گذشته اگر قرار بود اتفاقی می افتاد افتاده بود. امروزاست که متعلق به توست. دیروزاگر فردی در زندگی تو بود به هر دلیلی، امروز نیست و اگر فردی امروز در زندگی تو پدید آمده، بدان که او نیز روزی چون همین فرد امروزت برایت تکراری می شود و شاید او که امروز به همین سادگی وارد زندگی تو شده به همین سادگی از زندگی تو بخواهد برود...

تو صاحب همه چیز هستی تو صاحب همسر و خانه هستی تو باید آنچه داری را حفظ کنی و ساده از دست ندهی...به آبادانی خانه ات بیندیش ولاغیر...

جعفر صابری


تاریخ : جمعه بیست و هشتم آذر 1393 | 14:38 | نویسنده : برگرفته از نوشته های دکتر جعفر صابری | نظر بدهید

جعفر صابری/ 99

جعفر صابری:

99

این روزها از هر کی بپرسی شما میتونید و یا میدونید، بدون شک هم می تونه و هم میدونه، البته اینکه رسانه های اجتماعی نقش بسزایی در بالا بردن سطح بینش و دانش مردم داشتند، جای شکی نیست ولی داشتن دانش، یک موضوعی هست و تجربه موضوع دیگر، صرف اینکه شخصی دانش موضوعی را داشته باشد، بی شک برای مدیریت و یا بکار گیری اش در یک سیستم کفایت نمی کند، چرا که موارد بسیار مهم دیگری نیز نیاز است که شخصی بتواند مجموعه ای را رهبری نماید .داشتن اطّلاعات اولیّه برای عموم می تواند به بالا بردن فرهنگ اجتماعی فرد و در نهایت جامعه کمک نماید برای نمونه داشتن اطّلاعاتی در خصوص آب مصرفی و یا ترافیک و یا حتی روانشناسی به فرهنگ اجتماع کمک می کند تا هر فرد بتواند در جایگاه خود در اجتماع مفید باشد اما اینکه بتواند کارشناس موضوع ترافیک و یا کمبود آب و حتی مسائل روانشناسی نزدیکانش باشد کمی خطر ناک است . اما از آنجا که ما انسانها بخصوص شرقی و علی الخصوص ایرانیان، مردمانی با فرهنگ و تمدن بیش از دو هزارو پانصد ساله هستیم به سادگی در بیشتر امور جاری می توانیم صاحب نظر و صاحب سبک باشیم. برای نمونه بدون تحقیق و دانش شرکت ثبت می کنیم در خصوص واردات و صادرات، مؤسسه فرهنگی و آموزشی،کلاس زبان و تدریس خصوصی،آژانس مسافرتی و تاکسی تلفنی و... گاهی با کمال شجاعت مدیریت مشاغل دولتی و سازمانها و نهادهای دولتی را نیز می پذیریم که با تزانشاءا... درست می شود و خدا با ماست و آزمون و خطا، فجایعی را به وجود می آوریم که نه تنها به خود بلکه به پیکره جامعه نیز آسیب شدید روحی وروانی وارد می سازیم.برای نمونه یکی از ساده ترین مشاغل رایج همین راننده آژانس تاکسی تلفنی است ،تا حالا فکرش را کردید که این شغل چقدر مهم است و عدم توجه به آن ،چه خطراتی را به همراه خواهد داشت.برای راننده آژانس شدن آیا آموزشی تعریف شده ؟اگر فرد بیمار روحی و یا معلولی ذهنی، مسافر آژانس باشد و یا دچار بیماری مسری باشد وظیفه راننده چیست؟ اگر سالمند محترمی دچار فراموشی باشد راننده باید چه برخوردی با او داشته باشد؟

و یا برای نمونه همین شغل شریف نویسندگی و خبرنگاری، در حرفه ما یک نویسنده یاخبرنگار بعد از سالها تلاش وتجربه برای نوشتن چند خط ساده باید مطالعه، تحقیق و مصاحبه نماید بعد هم از فیلتر نظارت همکاران و مدیران می گذرد تا به چاپ برسد. و هر گز یک خبر نگار اجتماعی به خود اجازه نمی دهد، دارویی را تجویز نماید. حتی جرأت زدن یک آمپول را ندارد اما به سادگی ،یک پزشک مطالب اجتماعی را تجزیه و تحلیل نموده نسخه هم می نویسد تا جامعه سالم شود .جالب اینکه همین پزشک برای تشخیص یک بیماری ده جور آزمایش و تست برای بیمار تجویز می کند!

و هزار باید و شاید دیگر که ما تنها به گو شه ای از آن اشاره می نمائیم.

اینجاست که در کنار هر شغلی وظیفه نظارت و بررسی نه برای بعد، بلکه برای شروع تعریف می شود.البته خوشبختانه بسیاری از مشاغل، امروزه قوانین و مقرراتی را برای تأسیس دارند که بشدت نیز کنترل می شوند. اما آیا در مشاغل دولتی و یا سازمانهای وابسته به دولت نیز این کنترل صورت می گیرد؟ زمانی که یک وزیر با دقّت و حساسیت شدید بعد از بررسی های لازم توسط نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی ،انتخاب می شوند مدیران و معاونینشان را نیز با همان دقّت و کارشناسی انتخاب می نمایند؟ اگر چنین است خدا را شکر،و گرنه،شایسته است که یاد بگیریم که تنها داشتن اطلاعات اولیّه برای مدیریت یک سازمان و نهاد و شرکت کفایت نمی کند و بد نیست گاه بجای آنکه بگوئیم که صد هستیم ،بپذیریم که نود و نُه هستیم.

امید واریم یاد بگیریم که به مدیران محترم و برنامه هایشان احترام بگذاریم و برای بوجود آمدن شرایط بهتر امکان بدست آوردن تجربه لازم را نیز به افراد شایسته ی مدیریت فراهم سازیم .امّا نه در پست و مقام یک مدیر تصمیم گیرنده ،بلکه بعنوان یکی از اعضاء پیکره اصلی، تا به مرور زمان تجربه و دانش بیشتر مدیریت را فرا گیرد و برای تصدی شغل مدیریت مدت زمان خدمات وی در همان حوزه نیز بررسی شود.انشاءا...

جعفر صابری

در اینجا بدنیست یادی هم از صادق هدایت کرده باشیم که می گفت:

در زندگی درد هایی است که روح انسان را از درون مثل خوره می خورند و می زدایند، این درد ها را نه می شود به کسی گفت و نه می توان جایی بیان کرد! و اینک؛ سی و هفت درد و عیب اساسی اجتماعی ما ایرانیان که هیچوقت درمان نشد!
1. اکثر ما ایرانی ها تخیل را به تفکر ترجیح می دهیم.
2. اکثر مردم ما در هر شرایطی منافع شخصی خود را به منافع ملی ترجیح می دهیم.
3. با طناب مفت حاضریم خود را دار بزنیم.
4. به بدبینی بیش از خوش بینی تمایل داریم.
5. بیشتر نواقص را می بینیم اما در رفع آنها هیچ اقدامی نمی کنیم.
6. در هر کاری اظهار فضل می کنیم ولی از گفتن نمی دانم شرم داریم.



ادامه مطلب

تاریخ : جمعه بیست و هشتم آذر 1393 | 14:37 | نویسنده : برگرفته از نوشته های دکتر جعفر صابری | نظر بدهید

به بهانه ی اربعین سالار شهدا

ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة"

سر ور عزیز و گرامی :

به پاس ارج نهادن به ارزشهای والای عاشورایی و شناخت معرفت راه حسین (ع) برآنیم تا لحظه

ای به بهانه ی اربعین سالار شهدا درنگی داشته باشیم ،

یک بار دیگر با حضور ارزشمند خود سر سپاری خویش را به آستان آن حضرت و ولایت به نمایش بگذارید.

التماس دعا

دیدار در: ساعت 14 روز یک شنبه 23 آذر ماه- فلکه دوم صادقیه ، بزرگراه جناح ابتدای خیابان طاهریان سرای محله فردوس

تلفن :44961372


تاریخ : سه شنبه هجدهم آذر 1393 | 20:30 | نویسنده : برگرفته از نوشته های دکتر جعفر صابری | نظر بدهید

جعفر صابری/پنج شنبه ها تعطیل نیست.

http://andisheh-91.blogfa.com

مرکز آموزشی اندیشه

آموزشی پیش دبستانی ،دبستان،راهنمایی و دبیرستان اندیشه مرکزی برای باز فراگیری خانوادها

مطلب زیر به قلم آقای جعفر صابری با عنوان :

پنج شنبه ها تعطیل نیست

تقدیم می شود.

بنام خدا

پنج شنبه ها تعطیل نیست

حضور جناب آقای ایمانی معاونت محترم انجمن اولیاء و مربیان آموزش و پرورش شهر تهران

و

حضور سر کار خانم آجور لو معاونت محترم پیش دبستانی و دبستان های شهر تهران

با سلام

احتراماً ضمن عرض تشکر فراوان در خصوص ایجاد شرایطی برای بوجود آوردن بستری شاد و مناسب برای فرزندان عزیزمان در خصوص بهره مندی از فضاهای آموزشی در روز های تعطیل و بویژه پنج شنبه ها به پیوست نظرات و طرح پیشنهادی خود را در بهبود هر چه بهتر اجراء این پروژه تقدیم می نمایم.

اهداف اصلی:

اهداف اصلی از اجراء پروژه مدرسه تعطیل نیست، ضمن ایجاد یک فضای شاد آموزشی برای دانش آموزان عزیز بوجود آوردن بستر تعامل بیشتر خانواده های محترم با مسئولین آموزشی می باشد .

هدف ،بالا بردن علاقه و کشف استعداد دانش آموزان مستعد و همسو سازی و همسان سازی توان یاد گیری دانش آموزان عزیز.

در این خصوص دعوت از :

چهره های مشهور و موفق اجتما ع برای معرفی بیشتر و الگو سازی مناسب .

دعوت از دست اندر کاران مشاغل مختلف بویژه خد ماتی برای شناخت بهتر نیاز های جامعه

دعوت از دست اندر کاران حفظ محیط زیست و طبیعت

دعوت از کار آفرینان و متخصصین و مخترعین

دعوت از مأموران محترم نیروی انتظامی – آتش نشان ها و ...

دعوت از مدیران انجیوهای ویژه کودکان و نوجوانان و معرفی خد ماتشان

دعوت از افرادی که در گیر امور باز یافت و محیط زیست هستند

دعوت از ماموران راهنمایی و رانندگی و پلیس راه

دعوت از علمای دینی و شخصیت های مذهبی

دعوت از خبر نگاران و روزنامه نگاران

دعوت از عکاسان و تصویر بر داران

دعوت از هنر مندان نقاش و مجسمه ساز

دعوت از فیلم سازان و نویسندگان

پر ورش دهندگان گل و گیاه

ماموران باغ وحش

مربیان ورزش رزمی

مربیان خیاطی

مربیان گلسازی

مربیان گل دوزی

مربیان آشپزی

نقل داستان و مطالب دینی و مذهبی از زبان مربیان مذهبی

شعر خوانی و کتاب خوانی برای بالا بردن استعداد های بچه ها در درک مطلب و تصویر سازی بهتر.

همچنین بر گزاری اردو های یک روزه با هدف یاد گیری بیشتر و آموزش مشاغل گو نا گون ...

بر گزاری آزمون های علمی مشترک بین کلاس ها و دانش آموزان یک پایه تحصیلی است .

نکات مهم :

سعی شود چنانچه اردویی برای دانش آموزان تعریف شده بطور چرخشی باشد و همه ی دانش آموزان در تمام مجموعه فرصت حضور در ار دوها را داشته باشند و به هیچ عنوان تفکیکی صورت نگیرد.

سعی شود به دلایل مختلف هدایا و جوایز به بچه ها داد شود بخصوص توجه ویژه به افرادی که کمتر حضور داشته و یا دارند و از لحاظ درسی و یا هوشی کمی ضعیف تر هستند در این ایام توجه بیشتری شوند.

نتیجه حضور و تلاش بچه ها در روزنامه دیواری هر هفته درج شود و چنانچه امکانش باشد در یک وب لاگ با نام انجمن مدرسه درج و ثبت گردد هر هفته این وب لاگ به درج گزارش ها و تصاویر به روز رسانی شوند و روزنامه های دیواری انجمن تصاویر بچه ها و حضورشان را در هفته قبل به تصویر بکشند.

سعی شود از خود دانش آموزان برای تشکیل یک گروه و دسته برای فعالیت ها استفاده شود و کمتر حضور بزرگسالان در کنارشان باشد مگر برای راهنمایی و مشاوره.

کلیه گروه ها بسته به کلاس و سن و سالشان تعریف و ارزیابی شوند برای نمونه بین کلاس اولی ها و بین کلاس دومی ها و به هیچ عنوان بین همه ی بچه ها مسابقه و امتحان و ارزیابی صورت نگیرد.

در تقسیم بچه ها مواردی چون بیماری وموارد خاص حتماً لحاظ شود و مورد توجه قرار گیرد .

کار گروهی و دست جمعی بین گروه های کلاسها تقسیم شود و از ترکیب یک یا چند گروه از یک کلاس با کلاس دیگر خود داری شود و بچه های هر کلاس فرصت دوست یابی و همکاری با کلاس دیگر را داشته باشند. تا از توان و اندوخته های یکدیگر بیشتر بهره مند شوند.

نحوه اجراء برنامه ها:

این بر نامه ها به شکل معرفی اولیّه شغل و اهمیّت شغل، بر گزاری مسابقه بین بچه ها و حتی اولیاءخواهد بود و در پایان هم مقرر می شود که بعد از یک مدت 15 روزه بچه ها آنچه فرا گرفته اند را در قالب یک کار عملی (ساخت فیلم- ساخت یک قطعه – تولید یک وسیله- بوجود آوردن یک اثر هنری ، به مدرسه ارائه دهند).

برگزاری مسابقاتی مانند آشپزی – خیاطی (مد و لباس)– گلدوزی – طراحی و معماری حتی شهر سازی است.

بررسی طرح های معماری شهر های ایده آل و دوست داشتی کودکان با توجه به سلایق وعلایق ایشان.

تهیه خبر نامه و روزنامه دیواری

اجرائ تاتر و سرود های دست جمعی

اجرا بر نامه های هنری

پخش فیلم و نقد و بر رسی فیلم های ویژه کودکان و نوجوانان با حضور دست اندر کاران صنعت سینما

دعوت از گروه های هنری به جهت آشنایی بیشتر بچه ها با فعالیت های هنری و شاد بویژه تئاتر زنده و عروسکی

و موارد مناسب دیگر...

نمایشگاه های ماهانه:

هر ماه یک نمایشگاه از آموخته های بچه ها درگوشه ای از نماز خانه و یا سالن اجتماعات و همچنین مکان های مناسب دیگربر گزار می شود که می تواند به شکل زیر باشد:

هر یک از آثار دارای یک شناسنامه کامل از سازنده با نام و نام خانوادگی و حتی تصویر وی باید در دفتر نمایشگاه ثبت گر دد. ولی روی کار و اثر تنها یک کد که در هر نمایشگاه هم تغییر خواهد کرد درج می شود این کار بدان دلیل است که نام سازنده مخفی بماند و تنها با کد، شناسایی شود و در فرمی که به شکل زیر خواهد بود توسط دانش آموزان دیگر – مربیان - اولیاء و همچنین بازدید کنندگان بررسی و نمره از ده داده می شود .مجموعه این نمره ها در دفتر نمایشگاه و در مقابل نام فرد در پایان سال تحصیلی به شناخت بهتر توانایی و استعداد یابی معلمین و والدین کمک شایسته ای می نماید.

شایان ذکر است در تمام مراحل به بالاترین نمره جوایزی داده می شود و حتی می توان با اهداء کارت جایزه برای هرفرد در پایان دوره ،هدیه ی ارزنده تری با هماهنگی والدین و افراد خَیّر و مدرسه تقدیم شود.

نمونه فرم :

فرم ارزش یابی اثر هنری کد:

کد دانش آموز

دانش آموز

معلم

اولیا دانش آموزان

مدیر و معلمین

بازدید کنندگان

توضیحات

1

2

3

4

5

6

7

توضیحات 1:

خانه های کد دانش آموزان به تعداد شرکت کنندگان در نمایشگاه است یعنی اگر 100نفر شرکت کنند داریم 100خانه و کد یا همان شماره دانش آموز شرکت کننده باید ثبت شود.

نحوه کمک به اجراء بهتر پروژه:

همانطور که مستحضر هستید همه ی مدارس در همان شروع سال تحصیلی فرم هایی را در اختیار والدین قرار داده اند که در آن والدین به شغل ، تحصیلات و همچنین نحوه همکاری با مدرسه اشاره نموده اند ،برای سهولت کار، ما این فرم ها را باید طبقه بندی بنمائیم.

برای این کار شایسته است اعضاء محترم انجمن، همگی دست به دست هم دهند و برای نمونه مشاغل را به شکل زیر تقسیم نمایند:

مشاغل خد ماتی

مشاغل اداری

مشاغل آزاد

مشاغل خانگی

مشاغل نظامی

مشاغل ورزشی

فروشندگان

آموزشی

پزشکی و پیرا پزشکی

مهندسی و آی تی

مدیریت و بازرگانی

صنعت گران

سایر موارد:

خانه دار ها (بی شک مادران و والدینی که از واژه خانه دار استفاده کرده اند نیز دارای هنر هایی چون آشپزی – خیاطی – و یا حتی کم نیستند افرادی که تحصیلات عالیه دارند)

در اینجا مرحله بعدی تقسیم بندی ما همان تقسیم بندی تحصیلات است که بهتر با شرایط تحصیلی خانواده ها آشنا بشویم و مقدار توانایی و علاقه شان برای حضور در خد مات آموزشی مدرسه .

در مرحله بعد از همکاری معلمین و همچنین همکاران آموزشی مدرسه با در نظر گرفتن علاقه و نیازشان برای کسب درآمد به گفت و گو می نشینیم چرا که کم نیستند معلمین و مربیان محترمی که توانایی فراوانی در بخش های گو نا گون دارند ولی با عنایت به اینکه معرفی خود را به نحو احسن انجام می دهند. باید تمایلشان را برای حضور در فوق برنامه مدرسه جلب بنمائیم.این کار بجهت آشنایی دانش آموزان با ایشان بی شک تأثیرات مثبتی خواهد داشت.

در مرحله بعدی اعضاء انجمن بسته به توان خود در سه یا چهار روز زمان حضورشان را برای ملاقات با گروه های مشخص شده والدین تنظیم و برای نمونه در یک روز با دو یا حتی سه گروه از والدین ملاقات نموده و فرم همکاری برای حضورشان در مدرسه و مساعدتشان در بخش آموزشی و فوق برنامه مطرح نموده و نیازهای مدرسه مانند نیاز به سرویس ایاب و ذهاب برای بردن دانش آموزان به اردو – مکان هایی برای بازدید رایگان - معرفی اشخاص مطرح و مورد نظر در جدول مهمانان برای دعوت و سخنرانی – معرفی اسپانسر برای حضور در برنامه ها و کمک به مدرسه و همچنین توانایی های ایشان برای موارد ی که به نظرشان می رسد ...دعوت می شوند.

شایان ذکر است ما در این مرحله چنانچه گروه ها به تعداد باشند که امکان حضور چند گروه در یک ساعت و یک جلسه باشد مقایرتی نیست و موردی نیز ندارد.

گفتنی است بسیاری از مراکز و افراد و اشخاص نیز هستند که با توجه به جایگاه اجتماعی و مجوز های لازم که به استناد قوانین جاری در کشور شامل حالشان شده مانند صاحبان کارخانه ها و تولیدی هاو بویژه مواد خوراکی مربوط به کو دکان و نوجوانان با کمال میل اسپانسری مراسم و برنامه ها را می پذیرند که در این خصوص اعضاء محترم انجمن با همانگی لازم بامدیر مدرسه که با کلیه قوانین جاری آموزش و پرورش آشنا می باشد می توانند ترتیب حضور و جذب کمک های مردمی ایشان را فراهم نمایند.

البته نکته شایسته دیگر این است که اعضاء محترم انجمن، بویژه خانم های محترم می توانند ترتیب ملاقات با مادران دانش آموزان را نیز داده و با فراغت بیشتری به موارد گفته و خواسته شده در این برنامه بپردازند.

شایسته و بایسته است مدیریت محترم مدرسه نیز با همکاری خود شرایط این گونه ملاقات ها را در فضای مدرسه بویژه در ایام هفته بوجود بیاورد و از فضا های ممکن مانند سالن اجتماعات – کتابخانه – اتاق بهداشت و حتی نماز خانه در صورت نیاز برای حضور والدین در ساعات و اوقاتی مختلف بهره گیرد چرا که شاید بعضی از والدین برایشان امکان حضور در زمان جلسه اصلی محیا نباشد.

بی شک چاپ بروشورهای خبری و اطلاع رسانی، کمک شایسته ای به احیاء این امر در خانواده های محترم می باشد.

همچنین کم نیستند اولیائی محترم، بویژه مادرانی که با کمال میل حاضر هستند بعنوان همکاری با اعضاء انجمن در اجراء بهتر و شایسته تر این طرح همکاری نمایند ،لذا پیشنهاد می شود از این حسن نیت اعضاء انجمن ها و مدیران مدارس استقبال نمایند و ایشان را نیز دعوت به همکاری نمایند.

نکته مهم :

در اجراء درست برنامه، هماهنگی هایی نیز با :

انجمن های مردمی (ستاد ساماندهی سازمانهای مرد م نهاد شورای شهر تهران)

سازمان تبلیغات اسلامی شمالغرب و شمال شرق تهران

سازمان داوطلبان هلال احمر

نیروی انتظامی جمهوری اسلامی

کانون هنر مندان کشور

شرکت تعاونی مطبوعات کشور

معاونت سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی

وزارت ملی جوانان و ورزش

انجمن ورزشکاران و پیشکسوتان کشور

افراد و اشخاص بسیاری برای همکاری، اعلام آمادگی نموده اند.که در صورت تمایل اعضاء محترم انجمن های مدارس به حضورشان معرفی می شوند.

ادامه دارد...

با تشکر فراوان از کلیه اعضاء انجمن اولیا ء و مربیان شهر تهران بویژه:

ریاست انجمن و معاونت محترم شهر تهران

معاونت محترم پیش دبستانی و دبستان شهر تهران

آقایان :ناصر ترکن ، کامیار کامران ، عباسعلی زند ، علی آزاد و...


تاریخ : پنجشنبه ششم آذر 1393 | 12:40 | نویسنده : برگرفته از نوشته های دکتر جعفر صابری | نظر بدهید

جعفر صابری/چگو نه نابغه بسازیم؟

چگونه نابغه بسازیم؟

معنای پرواز چیست؟

پروازشبیه...

روش برقراری ارتباط با تصویر

این روش میتواند کلاس را متحول کند. فقط کافی است یک بار آن را انجام دهید نتایجش را در عمل ببینید . دراین روش تلاش میشود که دانش آموزان راباتصویرهایی مواجه سازیم که تاکنون کمتر با آن برخورد داشته اند. دراین مسیر معلم با ارائه تصاویری کارتونی که دارای مضامین مثبت ، روح بخش، وخلاق است تلاش میکند ذهن دانش آموزان را از فضای خظی خارج کرده و انعطاف و پویایی و تحرک را در ذهن آنها پدید آورد. دراین مدل خلاق از دانش آموزان میخواهیم به سوالاتی درارتباط با تصاویر پاسخ دهند. انتخاب تصاویر ، کاری بسیار مهم و اساسی تلقی میشود و معلم باید بتواند با شناختی که از بچه ها دارد تصاویری را انتخاب کند که به روحیات بچه ها نزدیک تر است تا در مسیر آموزش و تعلیم آنها را بیشتر شناخته و به آنها نزدیکتر شود. در مرحله بعد بهتراست از بچه ها بخواهیم که ایده های نوو وبکر در مورد تصاویر ارائه دهند ، ایده هایی که براساس ذهنیات و خلاقیتشان بیان میشود. سپس از میان آنها چندنفر دواطلب شده و نظریاتشان را برای سایرین میخوانند. دراین مرحله فضای باز و آزاد ، باعث تعامل و ارتباط بیشتر بچه ها با همدیگر میشود. ضمن اینکه آنها با فضای نقد سالم و منطقی آشنا میشوند.

درنهایت دانش‌ آموزان باکمک معلم میتوانند از کلیه تصاویر و بحث های کلاس نتیجه گیری کند. برخی مزایای روش برقاری ارتباط خلاق با تصاویر عبارتند از :

الف: به انعطاف ذهنی دانش آموزان کمک میکند

ب: توانایی ها و استعدادهای ذهنی ، احساسی و ادراکی آنها را تحت تأثیر قرار میدهد.

ج:احساس آرامش و امنیت را در کلاس تثبیت میکند

د: به توانمند شدن و رشد نبوغ کل کلاس کمک میکند

حل مسأله خلاق

تفکر تابشی

مغز انسان یک کامپوتر پیچیده است که میتواند به گونه های مختف تصویر سازی کند. انسان موجودی توانمند است که قدرت هوش خلاق بالایی دارد و میتواند به گونه ای تابشی و انفجاری فکر کند.برای درک بهتر این موضوع میتوان یک بازی زیبا و وفوق العاده و تحسین برانگیز راه انداخت. به تمرین زیر توجه کنید.

کلمه انسان مرکز تأمل و تفکر ماست. حال باید 5کلمه در ارتباط با انسان روی شعاع اطراف آن در نظر گرفت. حال در مرحله دوم میتوان هریک از شعاع عای تابش رابا5 شعاع ادامه داد

حال میتوانیم هریک از شعاع رابا 5 شاخه دیگر ادامه داد

این روند را تا بی نهایت میتوان ادامه داد. در واقع تفکر تابشی یکی از بهترین و مهمترین روش ها برای توجه به انشعاب گسترش ابعاد ذهنی و رشد تفکر خلاق است . حال باید از خودمان بپرسیم آیا میتوانیم بااین کار درابتدا به پنج ایده و بعد بیست و پنج ایده و تا هزاران ایده برسیم.

این تمرین رامیتوان بامقواهای بزرگ و سفید و چسباندن آنها به یک دیگر و با فرش کردن یه اتاق به همراه کلیه اعضای خانواده انجام داد. یک سرگرمی که به گسترش افق های ذهنی ، رشد عقلانیت و چرخش ذهن درهمه ابعاد کمک میکند.

این فعالیت میتواند در کلاس به صورت یک کار گروهی به بچه ها داده شود و ازآنها بخواهیم با چسباندن کاغذها به هم دیگر و گسترش شعاع های تابش تا چندین مرحله پنج تایی ادامه دهند.

این کار یعنی ترسیم یک نقشه ذهنی و خلق تصورات ، مضامین و مفاهیمی که با یکدیگر درارتباط هستند. مایل میکالو در پرفروش ترین کتابش «خلاقیت عالی» نقشه ذهن را حتت عنوان به کارگیری دوسوی مغز در تفکر طولی شوح داده است . او بسیار از مزایای استفاده از نقشه ذهن را عنوان کرده است که این موارد عبارتند از :

وارد کردن تمام مغز به فعالیت

ازبین بردن آشفتگی های ذهنی

تمرکز روی موضوع

فراهم کردن امکان سازماندهی مفصل موضوع

نشان دادن ارتباط میان اجزای جدا شده اطلاعات

ارائه تصویر واضحی از کل و جز ء موضوع

بازنمائی آنچه که درباره موضوع تان میدانید به شکل یک تصویر که به شما اجازه میدهد خلاء های موجود در اطلاعاتتان را شناسایی کنید.

فراهم کردن امکان بسته بندی و سازماندهی مجدد مفاهیم و یافتن شباهت های تأکیدکننده

تایم 15 دقیقه ای را به هیچ چیز فکر نکیند

بعد ازآنکه یک تصویر ذهنی را ترسیم کردید دوباره به آن رجوع کرده و مواردی را به آن بیفزایئد.

هررزو به خود بگویید که نابغه هستید و برای تقویت روحیه نبوغتان تلاش کنید.

قبل از هر آزمون ،سخنرانی ، جلسه ، تمرین و ...آنچه را که قصد انجام یا سخن گفتن درمورد آن را دارید به صورت تصویری روی کاغذ بکشید.

آینده خود و کودکانتان را نقاشی کنید

از رنگ در تصویرسازی ها و ترسیم ذهنی تان استفاده کنید

با پیکان قسمت های مختلف تصویرها را به هم متصل کنید به طوری که ارتباط میان اجرأ یک پدیده را آنچه در ذهن داشتید در عمل مشاهده کنید.

تکنیک های خلاقیت

برای شکوفایی استعداد کودکان و بزرگسالان راه های گوناگونی وجود دارد. یکی از راه ها یادگیری تکنیک های خلاقیت است. تکنیک های که باتمرین های خاص ، ویژه و متناسب با شرایط یادگیرندگان قابلیت انعطاف و تغییر را در فرد ایجاد میکند در واقع تکنیک های خلاقیت روشی برای تبادل افکار ، ایده های حل مسأله ، رسیدن به پاسخ خای متنوع ، تغییر ایجاد کردن و توقیت استعداد های فرد میباشد. این تکنیک ها ابزاری درراستای افزایش توانمندی کودکان است و درصورت تمرین و تمرکز و تکرار میتوانند ذهن دانش آموزان را برای تجربه و تحلیل و نوآوری مهیا سازند.

درفصل های قبل، اشاراتی به برخی ازاین تکنیک ها از جمله طوفان فکری و چرا داشتیم . دراین فصل تلاش براین است که بابرخی ازمتداول ترین و معروف ترین تکنیک هایی که هر معلم میتواند در مدرسه ازآنها استفاده کند ، آشنا شویم.

بچه ها را در حیاط مدرسه جمع کنید و از آنها بخواهید به چند گروه تقسیم شوند . سپس هرگروه برای اجرای یک نقش یا مجموعه ای از نقش ها تمرین کنند. مثلاً عده ای از آنها میتوانند به تهیه گزارش ورزشی از حوادث فوتبال یک هفته کشور مشغول شوند و آن را در قالب یک برنامه تلویزیونی ارائه دهند.

عده ای دیگر میتوانند نقش یک گروه پزشکی را ایفا کنند که هدف آنها نجات جان بیماران است . گروه سوم هم میتوانند نقش یک گروه آتش نشان را ایفا کنند که برای خاموش کردن آتش و اطفا حریق به مکان های مختلف بروند. سپس میتوان یک گروه ناظر هم تشکیل داد تا کارگروهی بچه ها را مورد بررسی و نقد قرار دهند.

میتوان برای بچه ها یک داستان کوتاه از یک نویسنده معروف را تعریف کرد و از آنها خواست در قالب 3 گروه به شیوه های مختلف آن را اجرا کنند. میتوان از بچه ها خواست تا با کمک به پدر و مادر ها داستان های را انتخاب کده و در کلاس اجرا کنند.

یکی از روش های موثر برای تقویت خلاقیت ، هوش ارتباطی و اجتماعی بچه ها، اجرای سخنرانی یاکنفرانس دادن است. یکی از مشکلات آموزش در نظام های سنتی این است که بچه ها بیشتر ازآنکه سوژه یا موضوعی را ارائه دهند. موضوعات طرح شده معلم ها را حفظ درس یا مسائل غیر درسی را برای سایر دوستان ارائه دهند.

تکنیک پی .ام . آی (P.M.I)

انسانها عموماً در مواجهه با مسائل یا حل آنها به طرف مسائل منفی گرایش بیشتری از خود نشان میدهند. به ویژه درکشورهای در حال توسعه و توسعه نیافته این موضوع شدت بیشتری دارد. مردم نسبت به همه چیز یک حس بدبینی و شک وتردید دارند. اما دراین تکنیک هدف این است که ذهن کودکان را در ابتدا تا حدی به طرف نکات مثبت یک قضیه و سپس نکات منفی آن سوق دهیم . درواقع روش کار دراین تکنیک این است که درابتدا ذهن رابه سمت نکات مثبت موضوع و سپس نکات منفی سوق دهیم و در انتها یک سری نکات جالب نه (+) و نه(-) را با عبارت چه جالب میشد اگر... ارائه کنیم

این تکنیک بهترین روش برای حل مسائل از زوایایی گوناگون است با این محوریت که اولویت اول مثبت اندیشی، دیدگاه های نو و مثبت است سپس به نکات منفی و جالب نیز توجه میشود.

مثال: فرض کنید قرار است در مورد سوسکهای آپارتمان صحبت کنیم و از تکنیک PMIبرای ایده یابی دراین خصوص استفاده کنیم. همیشه وقتی از سوسک صحبت به میان میآید بیشتر مردم فکر میکنند که باید به نکات منفی این جاندار ساده رنگ مزاحم درآپارتمان ها توجه کنند . اما در تکنیک PMI این خاصیت زیر سوال میرود و شما باید ابتدا به نکات مثبت ، بعد نکات منفی و در آخر نکات جالب آن توجه کنید . خود این دسته بندی به کلاس کمک میکند که از انحصارات و محدودیت های فکری رهایی یافته و موضوع رابا یک دید خوشبینانه مورد بررسی قرار دهد.

حال به پاسخ های این سوال توجه کنید : نقش سوسک ها در خانه چیست؟

سوسک ها خانه را از یک نواختی درمیاورند

سوسک ها باعث میشوند که انسان احساس تنهایی نکند

سوسک ها در زمان تنهایی بهترین هم صحبت صاحبخانه هستند

سوسک ها جای زیاید در خانه نمیگیرند ، تصور کنید اگر در هر خانه ای به جای سوسک ، ببر ، فیل، شتر وجود داشت چگونه میتوانستیم آسایش داشته باشیم

سوسک ها دزد ها را فراری میدهند. البته آن دسته از دزدهایی که از سوسک میترسند

سوسکها به ما میگویند که قدر زندگی و هرآنچه خداوند به ما داده را بدانیم

وقتی که ما خیلی غذا خورده ایم و توان بلند شدن نداریم حضور یک سوسک مارا وجد و وحرکت وا میدارد

سوسک ها حشرات موذی دیگر را ممکن است به ما آسیب بزنند میخورند

سوسک ها مارا به خنده یا گریه وا میدارند. دو حالتی که نشان میدهد ما انسانیم

وقتی که سوسکی ریو سرامیک خانه ای راه میرود رنگ مشکی آنها روی سفیدی سرامیک ها یک زیبایی خاصی ایجاد میکند

تکنیک های خلاقیت

تصویر صفحه قبل نشان میدهد که موضوع در وسط شبکه اصلی نوشته میشود که در امتداد آن 8 موضوع اصلی مطرح شده که باید مسأله را در 8 شبکه مجزا مورد بررسی قرار داد. این روش باعث میشود که در ذهن پژوهشگر دارای بسته بندی مناسبی نسبت به موضوعات ومسائل مرتبط با مسأله اصلی گردد. همچنین کمک میکند تا محقق از ایده های کلی به سوی ایده های جزئی تر پیش رود.

دراین تمرین ، موضوع بررسی مدرسه و مولفه های مشخصه آن است. ما مدرسه را با واژه هایی مثل کتاب ، درس ، تغذیه ، کلاس ، کارنامه ، مدیر ، معلم ، تنبلی.... میشناسیم. این 8 اصطلاح در حقیقت ایده های اصلی هستند که باید درشبکه های کناری نیلوفر آبی مورد بررسی قرار گرفته و 18 ایده جزدی در مورد هریک ازآنها طاحی شود. این تمرین تا حدی برای کودکان اول و دوم ابتدایی سخت است ، بهتر است از کلاس های سوم ابتدایی به بعد آن را آموزش داد. ولی کاربرد این تکنیم به حدی گسترده است که حتی توصیه میشود در دانشگاه ها در مقاطع کارشناسی ارشد به دانشجویان آموزش داده شود.

آموزش در هزاره سوم

یکی از روش های آموزش خلاقیت ، نگاه به زندگی بزرگان ، مشاهیذ و استفاده از روش هاو متدهای است که آنها به کار میبرند. نوابغ در طول تاریخ توانسته اند با روش های شگفتی آور خدو جهان را دچار تغییر و دگردیسی نمایند. دراین فصل هدف این است که بابرخی از نوابغ تاریخ بشری اشنا شویم و از دل زندگی و تجربیات آنها روشهای را استخراج کینم که معلم و مربیان میتوانند در مدارس آنها را پیاده کرده و بچه ها را آموزش دهند. حال به بررسی و معرفی برخی ازآنها میپردازیم

لئوناردو داوینچی(1519-1452)

لئوناردو داوینچی از هنرمندان و دانشمندان ایتالیایی عصر رنسانس است. او اگر چه یک روستایی زاده بود اما هوش و نبوغ کم نظیرش اورابه جایی رسادن که در فلورانس شهره خاص و عام گشت . یکی ازنشانه ها و ویژگی های عظمت روحی وی مهارت و تسلط او در رشته های گوناگون اعم از معماری ، نقاشی ، مجسمه سازی ، هندسه ، موسیقی ، کالبد شناسی ، ریخته گری و... بود. داوینچی نسبت به محیط و اطراف خود کنجکاو و هر لحظه به دنبال کشف فرصت های تازه و نوبود.

نابغه ها و روش هایی برای .........

راه های انگیزشی ذهن خلاق به روش داوینچی

داوینچی دراین زمینه تکنیک های ویژه ای را به کارمیبرد که به رشد خلاقیت ذهنی اش منجر گردید.

اولین و مهم ترین خصلت وی مهارت استفاده و کار برد از دو دست است. او توانایی این را داشت که با هر دو دست بنویسد و نقاشی کند.اگر شما تلاش کنید که با دست غیر مسلط خود بنویسید و آن را تقویت کنید یقیناً کمک زیادی به رشد ذهنی و فکری و خلاقیت شما خواهد کرد.

لئوناردو انسان عجیبی بود که کارهای عجیب و غریب زیادی میکرد. مثلاً بر روی آینه نامه های به عقب (جهت معکوس) یعنی از راست به چپ مینوشت. او ساعت ها در جلوی آینه مینشست و نامه های به طور معکوس مینوشت. این روش کمک زیادی به گسترش افق ذهنی و ایجاد چالش درآگاهی های یک فرد میکند

از اقدامات دیگر داوینچی به کارگیری تکنیک است که در ایجاد و ترغیب رویای خلاق هر فدر بسیار موثر است . آن تصویر سازی رویاگونه در محیط است. یعنی بانگاه به اطراف رویاهای ذهنیشان را برروش درد و دیوار .... تصویر کنند.

داوینچی در این زمینه تجربیات جالبی داشت. مثلاً در خاکستر شومینه اش تصوایر مختلفی ترسیم میکرد و این شبیه همان تجربه ای است که هنرپیشه معروف جودی فاستر به همراه یک پسر نابغه در فیلم معروف Little Mantataبه دست آورد آنها سایه ای بر روی سقف میدیدند. سایه ای که رنگ رویاهایشان را داشت. حال شما میتوانید همین تصویر سازی رویایی را با ابزارها ،الگوسازی برروی کاغذ دیواری ها یا پوست کندن درخت ها و.... انجام دهید.

به ابرها نگاه کنید ، ببینید چه اشیاء ، موجودات و پدید های میبینید.

از اقدامت دیگر لئوناردو تهیه دفترچه یاداشت و ضبط همه اید های است که به ذهنش میرسید یا مشاهده میکرد. یاداشت برداری در رفتر چه ها ، امروز روشی است که برای برانگیختن تفکر خلاق توصیه میشود. شما میتوانید هرآنچه را در اطرافتان میبیند در دفتر چه یاداشت ضبط کنید و بروی آن اید ها کارکرده و آنها را بسط و گسترش داده و به نو آوری برسید. یاداشت برداری روش منحصر به فرد است که هر فرد را به جایگاه بالاتری سوق میدهد . دراین روش فرد نگاه عمیق ، دقیق و باریک بینانه به جهان اطراف دارد و به همه چیز و پدیده ها به صورت یک سوژه تصویری نگاه میکند.

همه میدانند که لئوناردو یک هنرمند شگفتی آوربوده است .او قادر بود تمام توانایی اش را به کار گرفته و اهداف ذهنی اش را نقاشی کند. این گفتار یعنی شناخت خوب از خود و تبدیل مواد و متریال ذهنی به داده های خلاق که میتوانند محصولاتی شگفت آور و بی نظیر باشند.لئوناردو به خوبی میدانست که بکه و بی همتاست و میتواند به خوبی ازاین توانایی هایش درراستای ایجاد تغییر در محیط استفاده کند . هنوز هم بعد از گذشت قرن ها از عصر داوینچی بسیاری از دانشمندان برروی ذهنیت ، فکر ، احساس ، ادراک و نبوغ لئوناردو متمرکز میشوند و او را تحسین میکنند.

شاید بتوان به ویژگی های اساسی لئوناردو را در موارد زیر خلاصه کرد:

ایمان به عمل خود

شور و نشاط وصف ناپدیر

تصویر سازی خلاق

دریافت های روحانی(شهودی)

تلاش بی وقفه

آگاهی خلاق

به طور خلاصه میتوان چند راه کار برای آموزش در مدرسه نابغه ها براساس روش های لئوناردو داوینچی پیشنهاد کرد. روش های که وی به خوبی ازآنها برای رشد خود بهره برده است.

درکلاس از بچه ها بخواهیم با هر دو دستشان بنویسند و هرروز با دست غیر مسلط خود به مدت 20 دقیقه تمرین کنند.

اگر نگاهی گذرا به تفکر و اندیشه های آلبرت بیندازیم تا حدی روش های برای تدریس خلاق در کلاس های درس مییابیم

اینشتاین معتقد است کسی که هیچ گاه خطائی مرتکب نشده هرگز کار جدیدی را هم شروع نکرده است .این بیان به صراحت به ما میگوید بگذارید بچه ها مرتکب اشتباه شوند. هر قدرآنها بیشتر اشتاه کنند بیشتر به دنبال کارها یا روش های جدید خواهند رفت.

آلبرت میگوید : من آنقدر هنرمند هستم که در خیال خود آزادانه ترسیمکنم. خیال مهمتر از دانش است. دانش محدود است ولی خیال دنیارا برمیگیرد. این همان اصلی است که باید محور واساس تدریس در مدارس جدید باشد ، آزادی فکر ، آزادی احساس و آزادی عمل . وقتی به دانش آموز آزدای داده شود او میتواند دنیا را تغییر دهد. ما امروز نیازمند معلومات انباشته شده در ذهن کوکان نیستیم وظیفه ما خالی کردن ذهن آنها از اطلاعات درهم و برهم و غیر مرتبط است و به جای آن باید به کنجکای های آنها پاسخ مناسبی دهیم.

آلبرت میگوید: بگذارید هرکس مطابق رأی ، فکر ، آرزو ، مطالعات و معلومات خود قضوت کند نه مانند طوطی بازگوی گفته های دیگران باشد.

کودکان باید حرف بزنند . آن هم حرف خودشان را. آنها باید جمله بسازند . آن هم جملات خودشان را. آنها باید نقاشی کنند اما نه درخت یا آسمانی را که معلم کشیده است. به آنها ماهیگیری یاد بدهیم نه فقط خوردن ماهی را

آلبرت براین باور است که هر فرد میتواند فکر کند و از این راه ارزش های جدیدی در اختیار اجتماع بگذارد . او اعتقاد دارد که کشف گیاهان خوردنی ،طرز استفاده از آتش و ساختن لوکوموتیو توسط افرادی ظهور کرده که برای اولین بار مطرح شده است . در واقع هر فکر نو یک دنیای نو ویک زندگی نو محسوب میشود.

و...جعفر صابری


تاریخ : چهارشنبه پنجم آذر 1393 | 13:36 | نویسنده : برگرفته از نوشته های دکتر جعفر صابری | نظر بدهید

جعفر صابری/در باره نقد فیلم...

نقد فیلم چیست؟ چگونه فیلمها را نقد کنیم؟

هر بیننده‌ا‌‌ی پس از تماشای فیلم برداشت‌هایی از نقاط قوت، ضعف و پیام فیلم دارد که غالب این برداشت‌ها ذوقی است. نقد فیلم می کوشد به این برداشت‌های ذوقی جهت ببخشد و با نظام‌مند و فنی کردن آنها درک و فهم بصری بینندگان فیلم را افزایش دهد. بنابراین،یک نقد جامع در حیطه‌ی فیلم،نقدی است که به سه پرسش مهم و کلیدی درباره‌ی آن فیلم پاسخ گوید:
1. فیلم چه می خواهد بگوید؟
2. از چه راهی می خواهد بگوید؟
3. میزان موفقیت فیلم در رساندن پیامش چقدر است؟
پاسخ به هریک از این پرسش‌ها مرحله‌ای از مراحل سه گانه‌ی نقد فیلم را می‌سازد. پاسخ پرسش نخست،توصیف محتوایی فیلم را شامل و تفسیر فیلم نامیده می شود . پاسخ پرسش دوم،توضیح عناصر تکنیکی و فرمی فیلم را دربرمی گیرد و تحلیل فیلم را می سازد.

1- عناصر اصلی نقد فیلم
چکیده‌ی طرح فیلم
چکیده‌ی طرح داستان فیلم یعنی چکیده‌ی طرح داستان، توصیف موجز طرح فیلم با تأکید بر مهم‌ترین لحظات فیلم و افشای نکردن پایان آن. هیچ چیز بدتر از ارائه‌ی بیش از حد اطلاعات درباره‌ی فیلم نیست، چون لذت تماشای آن از تماشاگر گرفته می‌شود .
اطلاعات زمینه
اطلاعات زمینه شامل اطلاعاتی درباره‌ی ستارگان و کارگردان و گروه فیلم‌سازی می‌شود. این بخش می‌تواند شامل اخبار و شایعات جذاب درباره‌ی روند تولید و پخش فیلم هم باشد، و می‌توان اطلاعاتی را درباره‌ی منبع و مأخذ فیلم و ژانر آن نیز در آن گنجاند. منتقد می‌تواند بنا به دلخواه خود نظر دیگر منتقدان و کارشناسان صنعت سینما را نیز در این بخش بگنجاند و از این راه به تماشاگر نشان دهد که احتمالاً از فیلم چگونه استقبالی خواهد شد .
مطالب و استدلال‌ها درباره‌ی فیلم
استدلال‌ها به‌طورکلی بخش اصلی نقد را تشکیل می‌دهند. در این بخش است که منتقد فیلم را تحلیل و بررسی می‌کند و نشان می‌دهد که چه چیز فیلم از کار درآمده و چه چیز از کار درنیامده است و چرا. اغلب منتقدان سعی می‌کنند این اطلاعات را با قدری اطلاعات زمینه ترکیب کنند؛ مثلاً اگر نورپردازی و کمپوزیسیون فیلم بد باشد، منتقد، فیلم‌بردار فیلم را معرفی می‌کند و از او ایراد می‌گیرد.
ارزیابی
ارزیابی منتقد از فیلم درنهایت به این نکته منتهی می‌شود که تماشاگر فیلم را ببیند یا نه. این ارزیابی همواره مبتنی است بر استدلال‌های منتقد در مورد فیلم و نظرهایش در مورد پس‌زمینه‌ی آن. شاید بتوان گفت لحن کلی نقد باید تحت تأثیر و بیانگر ارزیابی منتقد از فیلم باشد. درواقع خواننده پس از خواندن جمله‌ی اول و دوم مطلب باید از نظرکلی منتقد در مورد فیلم آگاه شود. البته اصلاً منظور این نیست که مطلب را باید با این نوع جملات شروع کرد که «فلان فیلم فیلم خوبی است» یا «حتماً باید بروید این فیلم را ببینید». فقط مقصود این است که خواننده باید از دیدگاه منتقد به فیلم به ایده‌ای کلی برسد و این اتفاق باید در همان پاراگراف اول بیفتد.

به‌طورکلی منتقد به هنگام ارزیابی یک فیلم معمولاً یکی یا همه‌ی نکات ذیل را مدنظر قرار می‌دهد: انگیزه‌ی رخدادها در فیلم، سرگرم‌کننده بودن فیلم، معنا و ارزش اجتماعی فیلم، و ارزش زیباشناختی (زیبایی شناسی) فیلم. به هرحال اگر کار ساده‌ای بود همه منتقد می‌شدند. نقد فیلم اغلب اوقات کار بزرگ و جذابی است، مگر آن‌که فیلمی که می‌بینید در کل کار بدی باشد.
منتقدان فیلم اغلب اوقات به انگیزه‌ی رخدادها در فیلم ایراد می‌گیرند. منظور این نیست که آن‌ها از مضمون اصلی فیلم خوش‌شان نمی‌آید، بلکه آن‌ها به دنبال ارتباط یک رخداد خاص با کل فیلم و توجیه کنش خاص یا بخشی از دیالوگ فیلم می‌گردند.
" بردول " انگیزه را به چهار دسته تقسیم کرده است: تلفیقی، واقع‌گرایانه، بینامتنی، و هنری.
انگیزه‌ی تلفیقی با رابطه‌ی علت و معلول در فیلم و منطق آن سر و کار دارد ــ یعنی این‌که آیا در فیلم حرکت از یک صحنه به صحنه‌ی دیگر روند منطقی دارد یا نه. انگیزه‌ی واقع‌گرایانه وقتی درست از آب در می‌آید که کنش‌های فیلم در قلمروی داستان فیلم باورپذیر یا پذیرفتنی باشند.
انگیزه‌ی بینامتنی به رابطه‌ی فیلم با ژانر و منبع آن (مثل رمان یا نمایشنامه یا غیره) ارتباط دارد ــ مثلاً آن‌چه در یک فیلم موزیکال معنا دارد و پذیرفتنی است در وسترن پذیرفتنی نیست.
انگیزه‌ی هنری به شیوه‌ی ساخت فیلم و کاربرد دکوپاژ و میزانسن برای رسیدن به حس و دیدگاه هنری خاص مربوط است. به این نکته نیز باید اشاره کرد که آن‌چه برای یک منتقد توجیه هنری دارد ممکن است برای منتقد دیگر نابجا باشد. به هرحال هر چیزی به ذوق و سلیقه‌ی فرد بستگی دارد.
اغلب منتقدان دست‌کم به سرگرم‌کننده بودن فیلم توجه دارند و می‌دانند که هدف اصلی اغلب فیلم‌ها سرگرم کردن مخاطب است. آن‌ها هم‌چنین می‌دانند که اگر فیلم‌ قادر نباشد حس تعلیق و انتظار در تماشاگر ایجاد کند سرگرم‌کننده نیست. دیگر آن‌که مخاطب باید به‌طور فعال درگیر فیلم شود، فیلم باید توجهش را جلب کند، و احساسات او را برانگیزد. با توجه به قیمت بلیت‌ها در روزگار ما فیلم‌ها بهتر است این‌طور باشند وگرنه...

فیلم چطور به این اهداف دست می‌یابد؟ خب، من اگر همه‌ی پاسخ‌ها را داشتم این وب‌سایت را به امان خدا ول می‌کردم و می‌رفتم می‌شدم مشاور یکی از استودیوهای هالیوود. اما نه، من هم مثل هر منتقد دیگر نظرهایی برای خودم دارم. اول از همه این‌که باور دارم اگر فیلم صاحب مجموعه‌ای تأثیرگذار از شخصیت‌هایی که تماشاگر می‌تواند با آن‌ها هم زاد پنداری کند نباشد سرگرم‌کننده و جذاب از آب در نمی‌آید. این را هم باید گفت که برخی از فیلم‌ها که به اندازه‌ی کافی سکانس اکشن و بدلکاری و انفجار و جلوه‌های ویژه و صداهای کرکننده دارند نظر تماشاگر را جلب می‌کنند و موفق از آب در می‌آیند، به هرحال سرگرم‌ کردن تماشاگر راه‌های مختلف دارد.
مناسبت و ارزش اجتماعی نیز می‌تواند در دیدگاه منتقد نسبت به فیلم نقش مهمی داشته باشد، گه گاه وقتی که فیلم بیانیه و پیام اجتماعی مهمی ارائه می‌کند، منتقد بزرگوارانه برخی از کاستی‌های آن را نادیده می‌گیرد. در فیلم‌هایی مثل همشهری کین یا جی‌اف‌کی می‌توان از اشکالات پراکنده و اتفاقی به خاطر ارزش و اهمیت هنری و اجتماعی‌شان چشم پوشید. به بیان دیگر، گاهی می‌توان به اعتبار پیام فیلم از کاستی‌های فنی آن گذشت، مگر آن‌که این کاستی‌ها و اشکالات آن‌قدر اساسی باشد که به شکل ارائه پیام فیلم نیز ایراد وارد شود.
حال پرسش این است که در یک نقد،ترتیب این عناصر چگونه باید باشد و چه میزان از هریک را باید در نوشته‌ی خود گنجاند؟ این نکته به فیلم و به خود منتقد بستگی دارد. بردول اشاره می‌کند که بهتر است مطلب خود را با یک ارزیابی کوچک شروع کنید (یکی دو جمله که لحن نقد را تثبیت می‌کنند)، خلاصه داستان را بدهید، چند استدلال فشرده ارائه کنید (با تأکید بر بازیگری، منطق داستان، برتری‌های تولید، جلوه‌های ویژه، و غیره)، اطلاعات زمینه را هم در خلال این مطالب بگنجانید، و سپس مطلب را با ارزیابی نهایی فیلم تمام کنید؛ این‌که منتقد چقدر به هریک از این بخش‌ها بها می‌دهد بستگی دارد به خود فیلم و برداشت و شناخت منتقد از خوانندگانش.

چگونه نقدی بر یک فیلم بنویسیم

در ابتدا باید بدانید نوشتن درباره فیلم هم مانند نوشتن درباره هر موضوع دیگری نیاز به کسب اطلاعات و آگاهی دارد. گمان نکنید تنها علاقه کافی است. هر بیننده‌ا‌‌ی پس از تماشای فیلم برداشت‌هایی از نقاط قوت، ضعف و پیام فیلم دارد که غالب این برداشت‌ها ذوقی است. نقد فیلم می کوشد به این برداشت‌های ذوقی جهت ببخشد و با نظام‌مند کردن و فنی نمودن آن ها درک و فهم بصری بینندگان فیلم را افزایش دهد.

چگونه

۱

شاید در حال حاضر، سینما تنها چیزی باشد که برای درک و کسب آگاهی درباره جنبه های مختلف آن باید نقبی به همه علوم زد. ادبیات، سبک های هنری، تاریخ، سیاست، جامعه شناسی، صنعت، اقتصاد و… هریک جایگاه خود را در عالم سینما دارند. از این نکته به راحتی نگذرید، درست است که عمده تولیدات سینمایی چه در کشور ما و چه در کشورهای دیگر آثار متعارفی هستند اما بسیاری از همین آثار نیز متاثر از برخی جریان ها بوده اند. مثلا وقتی در نوشته ای می خوانید این فیلم یک فیلم “نوار مدرن” است، ابتدا باید بدانید یک فیلم نوار ((Film-Noir واقعا چیست، چه نشانه هایی دارد تا بتوانید تشخیص دهید این فیلم رگه هایی از فیلم نوار را دارد اما با رویکردی مدرن (البته این که خود مدرن یعنی چه هم بحث دیگری است)، توجه داشته باشید شما به راحتی نمی توانید چنین ادعاهایی را بکنید مگر آنکه حقیقتا دلایل مستدل و قانع کننده داشته باشید که این مستلزم آگاهی درست است.

۲

در همین ابتدا یک نکته را برای خود روشن کنید: وارد حیطه هایی که درباره آن آگاهی ندارید نشوید. مثلا جنبه های تکنیکی و فنی فیلم به گونه ای است که حتی شما باید خودتان عملا این کارها را کرده باشید که بتوانید تشخیص دهید که آیا جذابیت بصری این صحنه حاصل کار کارگردان است، فیلم بردار و یا حتی تدوین گر و یا برای مثال فیلم برداری این فیلم خوب بوده و یا نه خیلی هم ضعیف بوده.یک کلک دیگر را هم یاد بگیرید: اگر مثلا فیلم برداری یک فیلم چشمتان را گرفته ولی نمی دانید واقعا نظر شما از دید کارشناسان تا چه حد درست است، درباره فیلم برداری فیلم بگویید اما احساسات خود را کنترل کنید، واژه هایی که بار معنایی زیادی را به خواننده منتقل می کنند مثل فوق العاده، عالی، اسطوره ای و… را به کار نبرید.

۳

یک نقد جامع در حیطه‌ی فیلم،نقدی است که به سه پرسش مهم و کلیدی درباره‌ی آن فیلم پاسخ گوید:
فیلم چه می خواهد بگوید؟
از چه راهی می خواهد بگوید؟
میزان موفقیت فیلم در رساندن پیامش چقدر است؟
پاسخ به هریک از این پرسش‌ها مرحله‌ای از مراحل سه گانه‌ی نقد فیلم را می‌سازد. پاسخ پرسش نخست، توصیف محتوایی فیلم را شامل می‌ شود و تفسیر فیلم نام می گیرد. پاسخ پرسش دوم،توضیح عناصر تکنیکی و فرمی فیلم را دربرمی گیرد و تحلیل فیلم را می سازد. پاسخ به پرسش واپسین،ارزیابی و قضاوت فیلم را می سازد و ارزیابی فیلم نامیده می شود.

۴

اگر شما در ابتدای راه هستید پس در تجربه های اول اصلا به سراغ فیلم های خاص نروید. سعی کنید به سراغ فیلم های خارجی هم نروید، بهتر است از تولیدات سینمایی خودمان شروع کنید، باید توجه داشته باشید بخش زیادی از تولیدات هنری به ویژه سینمایی در هر کشوری متاثر از مناسبات سیاسی و اجتماعی و… آن کشورها هستند و شما ابتدا باید اشراف کامل به این مسائل داشته باشید. البته با گذشت زمان، کسب آگاهی و تجربه می توانید پا در همه عرصه ها بگذارید.

۵

شما می خواهید اثری مکتوب ارائه دهید و نامتان را در زیر آن حک کنید، اثری که ممکن است آدم های زیادی آن را بخوانند و رویشان اثر بگذارد، پس باید اصول اخلاقی را رعایت کنید؛ سلیقه شخصی شما نباید بیش از حد نوشته تان را تحت تاثیر قرار دهد، باید نوشته شما منصفانه باشد، جنبه های منفی را در کنار جنبه های مثبت بررسی کنید. نقد تنها به معنای ایراد گیری نیست و… .

۶

چون در ابتدای راه هستید، بهتر است با مقاله های استدلالی شروع کنید، در این صورت شما می خواهید نظر خود را درباره فیلم بیان کنید و با پیش کشیدن استدلالی از آن دفاع کنید. در این حالت شما در طرح ریزی برای نوشتن مقاله سعی خواهید کرد که نظرات و شواهد خود را درون یک فرم خطابه ای قالب ریزی کنید.

۷

احتمالا انتخاب فیلمی که باید تحلیل شود مشکل بزرگی نخواهد بود. شاید چیزی دارد که شما را جذب خود می کند، یا شنیده اید که ارزش بررسی دقیق را دارد. کار مشکل تر از آن، جزئی نگر بودن درباره چیزهایی است که می خواهید درباره آن فیلم بگویید. جذاب ترین یا منقلب کننده ترین چیزی که در ارتباط با این فیلم به ذهن شما رسیده کدام است؟ چه چیزی فیلم را در خور توجه کرده است؟ آیا این فیلم جنبه ای از فیلم سازی را با وضوحی خاص نشان می دهد؟ آیا تاثیر غیر متعارفی روی بیننده می گذارد؟ آیا معانی ضمنی آن دارای اهمیت ویژه ای هستند؟ و… .جواب هایی که به این پرسش ها می دهید نقد تحلیل شما را تشکیل خواهند داد. تز، مثل هر نوشتاری عبارت است از آن ادعای محوری که استدلال شما پیش می کشد. نقد شما نوعا ادعایی خواهد بود درباره کارکردهای فیلم، تاثیرات آن یا معانی آن (یا ترکیبی از این سه جنبه). به عنوان مثال درباره فیلم بازی (The Gam-1995) نقد خود را بر روی نحوه دستیابی فیلم به جنبه های تعلیق و غافل گیری استوار می کنیم و از این پس کار ما اثبات موفق یا ناموفق بودن این جنبه از فیلم است.

۸

وقتی می گوییم تحلیل، بلافاصله تجزیه آن به اجزای تشکیل دهنده اش به ذهن خطور می کند. نقد شما یک ادعای کلی است درباره کارکردها، تاثیرات یا معانی فیلم. تحلیل شما باید نشان دهد که این کارکردها، تاثیرات و معانی، چطور از کنش و واکنش متقابل اجزای مختلف فیلم، نتیجه می شوند. مثلا وقتی ادعا می کنید در فیلم بازی تحول شخصیت نیکلاس ون اورتون به خوبی و به شیوه ای جذاب نشان داده شده است می توانید ادعای خود را با تحلیل شخصیت او دریک سوم اول فیلم، یک سوم میانی و یک سوم پایانی فیلم اثبات کنید.

۹

در بیشتر موارد، بهتر است پیش از شروع عملی به نوشتن مقدمات کار را فراهم کنید. می توانید، فیلم را بخش بندی کنید. حال این بخش بندی می تواند یک بخش بندی کاملا جزئی باشد مانند بخش بندی صحنه به صحنه یا حتی یک بخش بندی دو قسمتی باشد مثلا نیمه اول فیلم و نیمه دوم فیلم. (بخش بندی های جزئی نگر بسیار مفیدند. این کار باعث می شود که فرم کلی فیلم برای شما آشکار شود و بدین ترتیب خواهید توانست الگوهای تکرار، تنوع و بسط را که به فیلم کلیت می بخشند پیدا کنید. البته این نوع بخش بندی ممکن است در ابتدا مشکل به نظر برسد و همین طور هم هست و نیاز به تمرین دارد.)

۱۰

بخش دیگری از کارهای مقدماتی یادداشت برداری دقیق از انواع تکنیک های به کار رفته شده در فیلم (چه تکنیک های روایی، چه تصویری و…) است. بعد از این که ساختار سازمانی کلی فیلم را شناختید، می توانید تکنیک های شاخص را شناسایی کنید، الگوهای به کار گیری تکنیک ها را در سراسر فیلم پیدا کنید و کارکرد آن تکنیک ها را در فیلم معلوم کنید.اغلب، نویسندگان تازه کار مطمئن نیستند که چه تکنیک هایی به نقد آن ها بیشتر مربوط هستند، گاهی می کوشند که هر صحنه، قطع یا حتی لباس هنرپیشه را تشریح کنند و خود را با این اطلاعات خفه می کنند. بهترین راه این است که بدانیم ما نمی توانیم همه جزئیات فیلم را بررسی کنیم مگر آنکه قصد داشته باشیم درباره یک فیلم یک کتاب قطور بنویسیم پس بهترین راه این است که خود را گیج نکنیم، پیشاپیش ببینیم چه تکنیک هایی دارای بیشترین مناسبت ها با تزی که قصد اثباتش را داریم، هستند. مثلا در فیلم بازی (با توجه به ادعایی که کردیم)، بازیگری مهم است و نیز نوع چیدن صحنه ها یا به اصطلاح فرم روایی داستان. پس به این ترتیب اگر می خواهیم نوشته ای منسجم و قابل قبول تهیه کنیم باید از بین اطلاعاتی که جمع کرده ایم، برخی را که بیشتر به درد هدف ما می خورند نگه داریم و باقی را با خونسردی کنار بگذاریم.

۱۱

حال که شما صاحب تزی شدید، به فرم کلی فیلم وقوف یافتید و یادداشت هایی راجع به تکنیک های مربوط به نقد خود تهیه کردید، آماده اید که نقد تحلیلی خود را سر و صورت دهید.

عناصر اصلی نقد فیلم

چکیده‌ی طرح فیلم
چکیده‌ی طرح داستان، توصیف موجز طرح فیلم با تأکید بر مهم‌ترین لحظات فیلم و عدم افشای پایان آن است. هیچ چیز بدتر از ارایه‌ی بیش از حد اطلاعات درباره‌ی فیلم نیست، چون لذت تماشای آن از تماشاگر گرفته می‌شود.

اطلاعات زمینه
اطلاعات زمینه شامل اطلاعاتی درباره‌ی ستارگان و کارگردان و گروه فیلم‌سازی می‌شود. این بخش می‌تواند شامل اخبار و شایعات جذاب درباره‌ی روند تولید و پخش فیلم هم باشد، و می‌توان اطلاعاتی را درباره‌ی منبع و مأخذ فیلم و ژانر آن نیز در آن گنجاند. منتقد می‌تواند بنا به دلخواه خود نظر دیگر منتقدان و کارشناسان صنعت سینما را نیز در این بخش بگنجاند و از این راه به تماشاگر نشان دهد که احتمالاً از فیلم چگونه استقبالی خواهد شد.

مطالب و استدلال‌ها درباره‌ی فیلم
استدلال‌ها به‌طورکلی بخش اصلی نقد را تشکیل می‌دهند. در این بخش است که منتقد فیلم را تحلیل و بررسی می‌کند و نشان می‌دهد که چه چیز فیلم از کار درآمده و چه چیز از کار درنیامده است و چرا. اغلب منتقدان سعی می‌کنند این اطلاعات را با قدری اطلاعات زمینه ترکیب کنند؛ مثلاً اگر نورپردازی و کمپوزیسیون فیلم بد باشد، منتقد فیلم‌بردار فیلم را معرفی می‌کند و از او ایراد می‌گیرد.

ارزیابی
ارزیابی منتقد از فیلم در نهایت به این نکته منتهی می‌شود که تماشاگر فیلم را ببیند یا نه. این ارزیابی همواره مبتنی است بر استدلال‌های منتقد در مورد فیلم و نظرهایش در مورد پس‌زمینه‌ی آن. شاید بتوان گفت لحن کلی نقد باید تحت تأثیر و بیانگر ارزیابی منتقد از فیلم باشد. درواقع خواننده پس از خواندن جمله‌ی اول و دوم مطلب باید از نظرکلی منتقد در مورد فیلم آگاه شود. البته اصلاً منظور این نیست که مطلب را باید با این نوع جملات شروع کرد که “فلان فیلم فیلم خوبی است” یا “حتماً باید بروید این فیلم را ببینید”. فقط مقصود این است که خواننده باید از دیدگاه منتقد نسبت به فیلم به ایده‌ای کلی برسد و این اتفاق باید در همان پاراگراف اول بیفتد.

۱۲

به هرحال اگر کار ساده‌ای بود همه منتقد می‌شدند. نقد فیلم اغلب اوقات کار بزرگ و جذابی است، مگر آن‌که فیلمی که می‌بینید در کل کار بدی باشد.منتقدان فیلم اغلب اوقات به انگیزه‌ی رخدادها در فیلم ایراد می‌گیرند. منظور این نیست که آن‌ها از مضمون اصلی فیلم خوش‌شان نمی‌آید، بلکه آن‌ها به دنبال ارتباط یک رخداد خاص با کل فیلم و توجیه کنش خاص یا بخشی از دیالوگ فیلم می‌گردند.

۱۳

بردول انگیزه را به چهار دسته تقسیم کرده است: تلفیقی، واقع‌گرایانه، بینامتنی، و هنری.انگیزه‌ی تلفیقی با رابطه‌ی علت و معلول در فیلم و منطق آن سر و کار دارد یعنی این‌که آیا در فیلم حرکت از یک صحنه به صحنه‌ی دیگر روند منطقی دارد یا نه. انگیزه‌ی واقع‌گرایانه وقتی درست از آب در می‌آید که کنش‌های فیلم در قلمروی داستان فیلم باورپذیر یا پذیرفتنی باشند.

انگیزه‌ی بینامتنی به رابطه‌ی فیلم با ژانر و منبع آن (مثل رمان یا نمایشنامه یا غیره) ارتباط دارد. مثلاً آن‌چه در یک فیلم موزیکال معنا دارد و پذیرفتنی است در وسترن پذیرفتنی نیست.

انگیزه‌ی هنری به شیوه‌ی ساخت فیلم و کاربرد دکوپاژ و میزانسن برای رسیدن به حس و دیدگاه هنری خاص مربوط است. به این نکته نیز باید اشاره کرد که آن‌چه برای یک منتقد توجیه هنری دارد ممکن است برای منتقد دیگر نابجا باشد. به هرحال هر چیزی به ذوق و سلیقه‌ی فرد بستگی دارد.

۱۴

اغلب منتقدان دست‌کم به سرگرم‌کننده بودن فیلم توجه دارند و می‌دانند که هدف اصلی اغلب فیلم‌ها سرگرم کردن مخاطب است. آن‌ها هم‌چنین می‌دانند که اگر فیلم‌ قادر نباشد حس تعلیق و انتظار در تماشاگر ایجاد کند سرگرم‌کننده نیست. دیگر آن‌که مخاطب باید به‌طور فعال درگیر فیلم شود، فیلم باید توجهش را جلب کند، و احساسات او را برانگیزد. با توجه به قیمت بلیت‌ها در روزگار ما فیلم‌ها بهتر است این‌طور باشند وگرنه… .

۱۵

فیلم چطور به این اهداف دست می‌یابد؟
یک نظر این است که اگر فیلم صاحب مجموعه‌ای تأثیرگذار از شخصیت‌هایی که تماشاگر می‌تواند با آن‌ها همذات‌پنداری کند نباشد سرگرم‌کننده و جذاب از آب در نمی‌آید. این را هم باید گفت که برخی از فیلم‌ها که به اندازه‌ی کافی سکانس اکشن و بدلکاری و انفجار و جلوه‌های ویژه و صداهای کرکننده دارند نظر تماشاگر را جلب می‌کنند و موفق از آب در می‌آیند، به هرحال سرگرم‌ کردن تماشاگر راه‌های مختلف دارد.

مناسبت و ارزش اجتماعی نیز می‌تواند در دیدگاه منتقد نسبت به فیلم نقش مهمی داشته باشد، گهگاه وقتی که فیلم بیانیه و پیام اجتماعی مهمی ارایه می‌کند، منتقد بزرگوارانه برخی از کاستی‌های آن را نادیده می‌گیرد. در فیلم‌هایی مثل همشهری کین یا جی‌اف‌کی می‌توان از اشکالات پراکنده و اتفاقی به خاطر ارزش و اهمیت هنری و اجتماعی‌شان چشم پوشید. به بیان دیگر، گاهی می‌توان به اعتبار پیام فیلم از کاستی‌های فنی آن گذشت، مگر آن‌که این کاستی‌ها و اشکالات آن‌قدر اساسی باشد که به شکل ارایه پیام فیلم نیز ایراد وارد شود.

۱۶

حال پرسش این است که در یک نقد ترتیب این عناصر چگونه باید باشد و چه میزان از هریک را باید در نوشته‌ی خود گنجاند؟ این نکته به فیلم و به خود منتقد بستگی دارد. بردول اشاره می‌کند که بهتر است مطلب خود را با یک ارزیابی کوچک شروع کنید (یکی دو جمله که لحن نقد را تثبیت می‌کنند)، خلاصه داستان را بدهید، چند استدلال فشرده ارایه کنید (با تأکید بر بازیگری، منطق داستان، برتری‌های تولید، جلوه‌های ویژه، و غیره)، اطلاعات زمینه را هم در خلال این مطالب بگنجانید، و سپس مطلب را با ارزیابی نهایی فیلم تمام کنید؛ این‌که منتقد چقدر به هریک از این بخش‌ها بها می‌دهد بستگی دارد به خود فیلم و برداشت و شناخت منتقد از خوانندگانش.

.

نکات و هشدارها

سعی کنید نوشته های منتقدین بزرگ را بخوانید، شاید آن ها بهترین کلاس درس برای شما باشند. البته این به معنی تقلید نیست، بلکه این کار نوعی الگو برداری است و به شما دید بهتری می دهد و حتی ممکن است ابعاد تازه ای را در این کار برای شما آشکار کند.
.


تاریخ : سه شنبه چهارم آذر 1393 | 18:54 | نویسنده : برگرفته از نوشته های دکتر جعفر صابری | نظر بدهید

جعفر صابری:زبان مادری

جعفر صابری...

زبان مادری

صندلی عقب تاکسی نشستم دختر بچه ای پنج شش ساله در آغوش مادر نشسته بود و برخلاف مادر که پشتش به ما بود رویش را به طرف ما کرده بود و مرا نگا ه می کرد بر حسب عآدت قدیمی معلمی و دوست داشتن بچه ها شروع کردم با او صحبت کردن، گفتم خوب دخترگلم اسمت چیه ...ولی او ساکت بود و فقط مرا نگاه می کرد نگران شدم و ذهنم هر جایی رفت ...اما مطمئن بودم صدایم را می شنود با همان لبخند از او پرسیدم عروسک خانم چرا حرف نمی زنی ؟مگه زبونت رو گربه خورده...که مادرش گفت : نه خیر آقا ،این بچه خوشبختانه فارسی بلد نیست ولی مثل بلبل هلندی بلده...نفس عمیقی کشیدم و بعد آهی و گفتم خواهرم نه که فکر کنی من خیلی مقدس مذ هبی و یا ملی گرا هستم ولی بد نیست به تاریخ سری بزنید...حدود چهارصد سال پیش مشکلاتی برای ارامنه پیش آمد ،شاه عباس صفوی آنها را در همین اصفهان خود مان سکنا داد آنها کلیسا و فر هنگ خود شان را بعد از سی نسل هنوز دارند و ما به خانم هایشان مادام و مرد هایشان موسیو می گو ئیم و هنوز لهجه و زبانشان را حفظ کرده اند شما خوشحال هستید که هنوز در نسل خود تان هستید و فرزند تان زبان مادریش را بلد نیست!


تاریخ : دوشنبه سوم آذر 1393 | 15:33 | نویسنده : برگرفته از نوشته های دکتر جعفر صابری | نظر بدهید

جعفر صابری:عاشورای 1436 (به مناسبت روز بسیج)

سرمقاله شماره 362 هفته نامه بین المللی همسر(به مناسبت روز بسیج)

جعفر صابری

عاشورای 1436

مادر بزرگم زن مهر بانی بود ، پدر م را از هشت سالگی از دست داده بودم و نا چار در کنار درس خواندن، کار هم می کردم یک برادر و یک خواهر دیگر هم داشتم که از من کوچکتر بودند و مادرم هم کار می کرد تا مخارج زندگی مان تامین شود...مادر بزرگ هم ما را در خانه اش جا داده بود هر سال اول دهه ی محرم آش می پخت و خیرات می کرد، می گفت : برای سلامتی خواهرم که بیمار شده بود نذر دارد...آش مادر بزرگ خیلی خوشمزه بود .خوب یادم هست آن سال ،سال سردی بود من تازه از مدرسه رسیده بودم که بوی آش مادر بزرگم به مشامم رسید همان جا جلو در نشستم و گفتم مادر بزرگ از این آش به من هم می دی؟ با لبخندی مهر بان گفت البته عزیزم این آش مال تو است، اما تا سرد بشه، تو این کاسه را ببر خانه زری خانم ،عروسش پا به ماه است ،بوی آش میاد شاید هوس کرده باشد! خانه زری خانم دو تا کو چه اون طرف تر بود من رفتم و آش را دادم و این اتفاق بیشتر وقت ها می افتاد، حتی همسایه های ما نیز برایمان گاه غذا می آوردند و این یک فرهنگ در بین ما ایرانی ها بود...آن روز ها خانه هایمان آپارتمان نبود و لی همه، همدیگر را می شناختند .اما ااین روز ها چرا هیچ کس از خانه همسایه بغلیش خبر ندارد؟

آبگوشت غذای خوشمزه ای بخصوص اگه این غذای سنتی و خوشمزه را به روش سنتی خودش هم بخوری یعنی با دستهای شسته شده نان را لقمه درست کنی و با ترشی یا سبزی نوش جان کنی...مشغول خوردن بو دم که پسرم گفت بابا جلوی بچه ها زشته...تعجب کردم و پرسیدم کجاش اشکال داره؟ اینکه آبگوشت می خورم یا اینکه با دست میخورم؟ مؤدبانه گفت دومیش...با تعجب پرسیدم پسرم شما با دوستاتون میرید رستوران سفارش پیتزا میدید و با دست نشسته میشینید میل میکنید عیبی نداره، من آبگوشت را با دست شسته می خورم زشته و دور از اخلاقه؟

حسین آقا بقال ، مرد خوبی بود مغازه اش کوچک بود، اما همه چی توش بود...خوب یادمه هر وقت ازش چیزهایی مثل نخود،شکر و یا لوبیا..هر چیزی که با ترازو سرو کار داشت می خریدیم یه پیمونه بیشتر می ریخت رو خرید ما...وقتی میپرسیدیم چرا ،میگفت می خوام حق الناس نشه...حالا فروشگاه ها بزرگ شده خیلی بزرگ حتی هایپر استار داریم وقتی خرید می کنیم میگن پول خرد نداریم و اگه با تعجب نگاهشون کنی میگن این آدمس را بردار!بیشتر وقتها رقم ها رو گرد می کنند، مثلاً دوهزارو هفصدو شصت تومان میشه سه هزار تومان ...

خوب یادمه سال 1350 بود برای دیدن برادرم رفتم فرانگ فورد (آلمان) تو فرود گاه دیدم نمازم داره قضا میشه به خانمم گفتم حواست باشه ،من همینجا نمازم را می خونم، تا قامت بستم، چند نفر پلیس دور من ایستادند تا کسی مزاحم نماز خواندن و عبادت من نشود ...

سال 1340 خیابان منیریه دبیرستان رهنما درس می خوندم سر کوچه فردوس یه تکیه بود و ما با بچه های محل میرفتیم روضه حاج آقا علی شاه ،روضه خون خوبی بود...بین بچه ها یه دوست ارمنی هم داشتیم که باباش دکتر بود و با ما خیلی قاطی شده بود حتی هیئت هم می امد...من و دوستان سعی داشتیم او را مسلمان کنیم و او هم تمایل پیدا کرده بود که به دین اسلام در بیاد...خوب یادمه یه شب بعد از مراسم ، حاج آقا برای بیماران اسلام دعا کرد دوست ارمنی ما از من پرسید چرا فقط بیماران اسلام شفا پیدا کنند و من جوابی نداشتم .رفتیم پیش حاج آقا پرسیدیم و او گفت خوب چون مسلمون هستند من پرسیدم غیر مسلمونها چطور ؟ گفت: اونها که اینجا نیستند و من با خوشحالی گفتم چرا این دوست ما ارمنیه ...حاج آقا با ترشرویی گفت :شما غلط کردید یه بابای ارمنی را اوردید تو هیئت امام حسین(ع)...

روزهای سرد زمستون سرد تر هم میشه اگه رحمانیت خدا را فراموش کنیم .چند روز پیش یه جوان از این هندزفری ها تو گوشش و کوله پشتی هم رو دوشش ،بچه محصل و یا دانشجو بود... من ایستاده و او پشتش به من بود...وقتی اتوبوس در ایستگاه بعدی ایستاد او پیاده شد و بند کوله اش به کت من گیر کرد طوری که من را می کشید و من هرچی صداش میزدم او نمی فهمید، چون گوشی تو گوشش بود ناچار با دست زدم رو دوشش و برگشت بدون عذرخواهی گفت :خدا شفات بده پیر مرد...من خیلی خوشحال شدم و گفتم جوون خدا از دهنت بشنوه خیلی درد دارم از پا درد گرفته تا کمر درد وخلاصه دستت درد نکنه که من را دعا کردی من هم تو را دعا می کنم که خدا عقلت بده!

ما کجا هستیم چقدر خودمونو می شناسیم از کی بگم از امام علی (ع)که حتی برای خانواه دشمنش هم به طور نا شناس آذوقه میبرد یا از امام حسن که طرف، کلی بهش توهین کرد و او به سفره خودش دعوتش کرد...پدرم می گفت صلاح الدین ایوبی اگه پیامبر نبود یک انسان کامل و مسلمان واقعی بود...حتی دشمنانش هم به او احترام می گذاشتند...چرا که یک سر دار واقعی بود برای نمونه وقتی با سزار می جنگید سزار بیمار شد و لشکریان سزار و مردم همه نگران شدند که صلاح الدین به آنها حمله خواهد کرد اما با کمال تعجب دیدند صلاح الدین یک ظرف آش را برای سزار می فرستد و برایش آرزوی سلامتی میکند، و می گو ید تا در بستر بیماری هستید هرگز به شما حمله نخواهیم کرد!

ما ملتی بودیم که حتی زمانی که آب در آب انبار ها بود و کمیاب دو تا شیر آب یکی به داخل خانه و برای مصرف اهل خانه و دیگری برای رهگذر ها و در کوچه نصب می کردیم حتی دشمن ما نیز از آن آب می نوشید ولی ما وجه آن را می پر داختیم.

عصر روز پنج شنبه ، یکی دو هفته پیش با زن و بچه ام رفتم تا تلوزیون خونه ام را بفروشم نا چار به محله مغازه های خریدار جنسهای دست دوم فروشی رفتیم یه مغازه دار گفت 120 هزار تومان می خرم و من خوشحال شدم...تلوزیون را برد داخل مغازه و گذاشت روی میز، سیم آنتن را بهش وصل کرد و تصویر آمد گفت آقا این تصویرش واضح نیست من با تعجب گفتم اما این تصویرش عالیه ، نمی دونم چرا این طوری شده...او همین طور که تصویر تلوزیون های داخل مغازه را نشانم می داد در بسته شکلات را باز کرد که خیرات شب جمعه بده گفت یعنی من دروغ می گم...گفتم نه آقا، اما فکر می کنم اشکال از سیم آنتن باشه شما این سیم را عوض کن اگه تصویر عالی نبود، تلوزیون مجانی مال شما...اما اون تلوزیون را بر داشت گذاشت جلوی مغازه ش و گفت ما خریدارش نیستیم...بهش گفتم اگه می خوای جنس من را ارزون تر بخری درست بگو نا حق عیب ،رو دستگاه من نذار نه خیرات کن نه مال مردم را ضایع!

این روزها فیلم مرد جوانی به نام نیک که از دو دست و دو پا معلول است را در گوشی های همراه میشه دید که میره تو مدارس و برای بچه ها و جوان ترها حرف میزنه و چقدر ،آنها هم مورد تأثیر قرار میگیرند!خدا وکیلی این همه جون که تو جنگ برای این ممملکت دست و پا و چشم دادند و بعدش هم کمر همت بستند و درس خوندند و نه تنها در ورزش ،بلکه در علم و دانش هم نفر اول بودند. نمی شه بردشون به جوان ترهای خود مون نشون بدیم و براشون حرف بزنند که امید به خدا و وطن پرستی یعنی این!همیشه باید بگیم خارجی ها خیلی از ما سر تر هستند؟

صد ها خاطره در بین ما مردم هست که اگه خوب نگاه کنیم می فهمیم که دلیل اسید پاشی و نا هنجاری هایی از این دسته، کم رنگ شدند همین ارزشهای درست انسانی و اسلامی رایج بین ما بوده...روزی صد ها بار به صورت فرد فرد ما ، از اسید بدتر ریخته میشه، توسط آدمهایی که از جنس خود مون هستند وبد تر از آن ،اینکه گاهی خود ما هم مرتکب اسید پاشی می شیم اما نمی فهمیم که از کجا و چطور؟ بی شک تاثیر این نا هنجاری های رفتاری ما در دراز مدت همین میشه که صورت یکیمون بسوزه و چشمهای یکی نا بینا بشه...اگه چشمهای خود مون رو باز کنیم و ببینیم می فهمیم که خیلی وقت ،خیلی ها مون نا بینا شدیم و نمی بینیم که حق الناس میکنیم...خیلی ها رو می شناسم که به طلب کارشون راحت میگویند نمی دهم برو هر کاری می تونی بکن هیچ غلطی نمی تونی بکنی رسید داری ؟ شاهد داری ؟ می خوای بدم آبروت رو ببرند می خوای ازت شکایت کنم...و این جوری پول در میارن می دن زن و بچشون می خوره اینجوری میرن تو هیئت امام حسین می نشینند، درست کنار کسانی که حقشون رو خوردند...وای از دل حسین و اهل بیت... با ما مسلمون نما ها...کم می فروشیم ، گران می فروشیم، قرعه کشی میکنیم ،جایزه میدیم ،کار مزد میگیریم،بهره محاسبه میکنیم ،سود خالص و سود کار مزد محاسبه می کنیم بعد میگیم چرا این طوری شد؟ آبادی میخانه ز ویرانی ماست ،اسلام به ذات خود ندارد عیبی ، هر عیب که هست از مسلمانی ماست...


تاریخ : دوشنبه سوم آذر 1393 | 15:30 | نویسنده : برگرفته از نوشته های دکتر جعفر صابری | نظر بدهید

جعفر صابری/انتشار روزنامه و نقش آن در آگاهی دادن به ایرانیان

جعفر صابری/انتشار روزنامه و نقش آن در آگاهی دادن به ایرانیان شنبه 17 آبان 1393

انتشار روزنامه و نقش آن در آگاهی دادن به ایرانیان

گرداورنده و نگارش :جعفر صابری

در حاشیه 20 نمایشگاه مطبوعات کشور

کلمه روزنامه در زبان فارسی ، ریشه ای قدیمی دارد . در بسیاری از کتابهای قرون اولیه اسلامی ، این کلمه با معرب آن به صورت « روزنامجه » دیده می شود. از جمله ذکر گردیده که صاحب بن عباد ، کاتب و وزیر مشهور آل بویه (م ۳۸۵ ه.ق) روزنامه ای داشته و وقایع روزانه را در آن ثبت می کرده است . بنابراین، روزنامه در گذشته های دور به معنی دفتر یادداشت و گزارش های روزانه به کار می رفته است . اما روزنامه به معنی معمول و رایج کنونی ، همان کاغذ اخبار (Newspaper) انگلیسی است .
نخستین روزنامه فارسی ، کاغذ اخبار بود که توسط میرزا صالح شیرازی (یکی از دانشجویان اعزامی به فرنگستان) و در عهد محمدشاه ، به سال ۱۲۵۳ تا ۱۸۳۷ هجری قمری و به طور ماهیانه منتشر می شد . دومین روزنامه « وقایع اتفاقیه » بود که به دستور امیرکبیر و از سال ۱۲۶۷ منتشر شد. در این روزنامه علاوه بر اخبار دولت و دربار ، از اوضاع سیاسی و اجتماعی اروپا و آمریکا نیز مطالبی نوشته می شد. این نشریه بعدها به نام روزنامه « دولت علیه ایران » تغییر نام داد. روزنامه های دیگری نیز همچون «روزنامه علمیه دولت علیه ایران»، «روزنامه ایران»، «روزنامه رسمی ایران»، «شرف»، «شرافت»، «تربیت»، «مریخ»، «اطلاع» و ... در تهران و در عهد ناصری و مظفری منتشر می شدند.
برخی شهرستانها نیز روزنامه خاص خود را داشتند. از آن جمله اند روزنامه های «تبریز»، «احتیاج»، «الحدید»، «ادب» و «کمال» که در تبریز منتشر می شد و « فارس » که در شیراز و « فرهنگ » که در اصفهان به طبع می رسید. اغلب این روزنامه ها دولتی بودند و طبیعی است که مطالب آنها نیز در راستای تحکیم موقعیت حکومت قاجارها بود، اما در عین حال، اطلاعات مختصری هم درباره اوضاع و احوال کشورهای جهان، به ویژه پیشرفت های اروپاییان در آن ها درج می شد و در آگاه سازی مردم بسیار موثر بود.

قدیمى‌ترین روزنامه ایران

قدیمى‌ترین روزنامه را در ایران میرزا صالح شیرازى در ۱۲۵۴ زمان محمدشاه راه انداخت ولى نپائید تا آنکه در آغاز پادشاهى ناصرالدین شاه روزنامهٔ وقایع اتفقایه به اشارهٔ امیرکبیر در ایران دایر گردید.

مباشر این روزنامه حاجى میرزا جبار ناظم‌المهام و ادوارد برجیس معروف به برجیس صاحب بوده است و از شماره یک مورخهٔ پنجم ربیع‌الثانى سنهٔ ۱۲۶۷ تا شماره ۱۹۱ مورخهٔ پنجشنبه پنجم محرم ۱۲۷۱ نزد نگارنده موجود است ـ بالاى شماره یک مجلسى است که شیر و خورشید در وسط و بالاى آن نوشته ”یا اسدالله الغالب“ و دور شیر و خورشید صورت دو درخت و سبزه و ابر نقاشى شده است و زیر آن مجلس نوشته شده است ”روزنامهٔ اخبار دارالخلافهٔ طهران“ و صفحهٔ نخستین از دومین صفحه شروع گردیده و پشت صفحهٔ اول سفید مانده است و همچنین صفحهٔ آخر نیز سفید است و مجموع صفحات هشت است دو سفید و شش نوشته در دو ستون به مطبهٔ سنگی، ولى در شمارهٔ دوم چنین نیست و سر و صورت تازه‌ یافته است و نقاشى درخت و اسدالله الغالب برطرف شده تنها شیر و خورشیدى است و روى آن نوشته ”روزنامهٔ وقایع اتفاقیه به تاریخ جمعه یازدهم شهر ربیع‌الثانى مطابق سال ئیت ئیل سنهٔ ۱۲۶۷“ ـ طرف راست شیر و خورشید ”نومرهٔ دو“ و طرف چپ ”قیمت روزنامچه از قرار یک عدد در یک هفته پانصد دینار است که در سال دو تومان و چهار هزار دینار مى‌شود“. زیر شیر و خورشید نوشته: ”اخبار داخلهٔ ممالک محروسهٔ پادشاهی“ و نام مدیر و دبیر در سر این روزنامه نیست، این روزنامه تا سال ۱۲۷۷ به همین نام و از آن پس به ”روزنامهٔ دولت علیه ایران“ نامیده شد.

نخستین خبرى که در شمارهٔ اول این روزنامه نوشته شده این است:

”از آنجا که همت حضرت اقدس شاهنشاهى مصروف به تربیت اهل ایران و استحضار و آگاهى آنها از امورات داخله و وقایع خارجه است لهذا قرار شد که هفته به هفته احکام همایون و اخبار داخلهٔ مملکتى و غیره را که دردول دیگر گازت مى‌نامند در دارالطباعة دولتى زده شود (لفظ ”چاپ“ هنوز معمول نبوده است) و به کل شهرهاى ایران منتشر گردد که اهالى ممالک ایران نیز در هر هفته از احکام دارالخلافهٔ مبارکه و غیره اطلاع حاصل نمایند و از جملهٔ محسنات این گازت یکى آنکه سبب دانائى و بینائى اهالى این دولت علیه است. دیگر آنکه اخبار کاذبهٔ اراجیف که گاهى برخلاف احکام دیوانى و حقیقت حال در بعضى از شهرها و سرحدات ایران پیش از این باعث اشتباه عوام این مملکت مى‌شد بعد از این به واسطهٔ روزنامه موقوف خواهد شد و بدین سبب لازم است که کل امناى دولت ایران و حکام ولایات و صاحب‌ منصبان معتبر و رعایاى صادق این دولت این روزنامه‌ها را داشته باشند، و برحسب قرارداد فوق در یوم جمعه پنجم شهر ربیع‌الثانى ایت سنهٔ ۱۲۶۷ به این کار شروع شد و مباشر این روزنامه به هر کس که طالب باشد هفته به هفته خواهد رساند“.

تاریخ روزنامه‌ها و مجلات فارسى

تاریخ روزنامه‌ها و مجلات فارسى را پرفسور ادوارد براون خاورشناس انگلیسى در ضمن تاریخ ادبیات مشروطهٔ ایران گرد آورده است بدانجا رجوع شود. من‌جمله بعد از این روزنامه روزنامهٔ دولتى و یکى روزنامهٔ ملتى و دیگر علمى بورق کوچک نشر یافت و بالأخره به تاریخ یازدهم محرم سنهٔ ۱۲۸۸ روزنامهٔ بزرگ‌تر و مهم‌ترى به‌نام ”ایران“ در تحت ریاست محمدحسن‌خان پیشخدمت خاص و رئیس دارالطباعهٔ دولتى ملقب به صنیع‌الدوله که بعدها در ۱۳۰۴ اعتمادالسلطنه لقب گرفت در مطبعهٔ سنگى به ورق کوچک هفته‌اى سه شماره منتشر گردید، و در ربیع‌ اول سنهٔ ۱۲۸۸ نیز روزنامهٔ کوچک یک ورقى به‌نام ”مرآت‌السفر و مشکوةالحضر“ در سرگذشت مسافرت شاه در اردوى شاهى انتشار یافت و چاپخانهٔ سنگى که روزنامه در آن چاپ مى‌شد همه جا با اردو در اسفار حرکت داده مى‌شد و رئیس آن هم محمدحسن‌خان مذکور بود و این روزنامه مصور بود، و در سنهٔ ۱۲۹۴ روزنامهٔ ”علمی“ مصور در تهران منتشر گردید. و غالب این جراید در چاپخانهٔ سنگى ”لیتوگرافی“ به طبع مى‌رسید ـ جزء روزنامهٔ ایران که اول در مطبع سنگى چاپ مى‌شد و بار دیگر در چاپخانهٔ حروفى به طبع رسید و بار دیگر به چاپخانهٔ سنگى عودت کرد. و در آغاز سال ۱۳۰۰ نیز به ریاست محمد‌حسن‌خان صنیع‌الدوله روزنامهٔ نفیسى در تهران به مطبعهٔ سنگى و به خط نستعلیق مرغوب که غالباً خط میرزا رضاى کلهر استاد مشهور نستعلیق‌نویس است با تصور رجال کشور و رجال خارجه با بهترین نقاشى‌هاى ”ابوتراب غفاری“ و ”موسی“ ماهى یک شماره به‌نام ”شرف“ انتشار یافت و تا اواخر سنهٔ ۱۳۰۹ دائر بود و مجموع هشتاد و هفت شماره است. بعد از فوت محمدحسن‌خان اعتمادالسلطنه این روزنامه هم خوابید و سپس در شهر صفرالمفر سنهٔ ۱۲۱۴ سال اول جلوس مظفرالدین شاه روزنامه‌اى به همان قواره و همان ساخت منتها دو برابر آن یعنى در هشت صفحهٔ مصور به قلم ”مهدی“ و ”مصورالملک“ که ظاهراً هر دو یک نفر است ماهیانه منتشر شد و نام آن را ”شرافت“ نهادند و این روزنامه زیر نظر محمدباقر اعتمادالسلطنه دایر گردید ـ اما حق آن است که خط و تصویر این یکى به آن نمى‌رسید معذلک در خط و تصویر در عالم خود بى‌نظیر بوده است، و امروز هم استادان ایرانى بهتر از آن نمى‌توانند گراور قلمى را ظریف و جاندار و خوشرنگ از کار بیرون آورند. ماهوار شرافت تا سنهٔ ۱۳۲۰ شهر صفر شصت و پنج شماره منتشر شده است و بعد از آن خبرى نیست.

در عصر ناصرى و مظفرى روزنامه‌هاى زیاد مانند: روزنامهٔ اختر در اسلامبول و قانون ملکم در لندن و ثریا و پرورش در مصر و حبل‌المتین در کلکته و ماوراءبحر خزر در عشق‌آباد و غیره دایر بودند، و از این جراید ثریا و پرورش که در مصر چاپ مى‌شد از حیث سبک انشاء قابل توجه بود چه نویسندهٔ آن روزنامه میرزاعلى پرورش از ادباى بسیار خوش‌ذوق بود و در ۱۳۲۰ جوانمرگ شد.

در داخلهٔ ایران نیز روزنامه‌اى به‌نام تربیت به مدیرى و دبیرى مرحوم میرزا محمدحسین ادیب متخلص به فروغى در چاپخانهٔ سنگى انتشار مى‌یافت و این روزنامه نیز از حیث انشاء خوب بود ـ فروغى در روزنامهٔ ایران و سایر جرایدى که زیردست اعتمادالسلطنه منتشر مى‌گردید نیز دست‌اندر کار بوده است و در حقیقت مطبعهٔ دولتى و روزنامه‌ها را معزى‌الیه مى‌چرخانیده است ـ همچنین در کتبى که مرحوم اعتمادالسلطنه طبع مى‌کرد فروغى احیاناً متحمل زحمت نویسندگى بوده و او از نویسندگانى است که به هر دو سبک (سبک قدیم و سبک ساده) چیز مى‌نوشته است، و تاریخ ساسانیان که ترجمهٔ کتاب ”راولنسن“ است به قلم او و به‌نام خود او به طبع رسید و پاورقى‌هاى بسیار لطیف مانند رمان ”عشق و عفت“ در روزنامهٔ تربیت از او باقى است، فروغى نیز دستى داشت و صاحب دیوان است.

روزنامهٔ حروفى دیگر ”اطلاع“ است که با حروفى سربى منتشر مى‌شد ـ مدیر و نویسندهٔ این روزنامه مرحوم مجیرالدوله کاشانى از فضلاى آن عصر بود و این روزنامه تا ظهور مشروطه دوام آورد.

روزنامهٔ دیگر ”ادب“ بریا است و به قلم مرحوم میرزا صادق ادیب‌الممالک متخلص بامیرى در خراسان و تبریز و طهران منتشر مى‌شد ـ گاهى هم کاریکاتور داشت و اشعار امیرى آن را گاه به‌ گاه زینت مى‌بخشود.

اینها بودند روزنامه‌هاى مهم آن عصر و سواى این نیز روزنامه‌ها و مجله‌هائى دایر بوده است که براى شناخت همه بایستى به تاریخ ادبیات مشروطه تألیف پرفسور ادوارد براون رجوع شود.

همچنین در شماره -روزنامه رسالت > شماره 6755 28/4/88 > صفحه 18 (تاریخ) > متن-روزنامه رسالت به قلم آقای حجت الله کریمی مطلب زیر آمده که خواندنی است.
نگاهی به تاریخچه مطبوعات در ایران از آغاز تا 1320





مخالفت شدید محمدعلیشاه با اساس مشروطیت و آزادیخواهان نهایتا منتهی به کودتای وی و به توپ بستن مجلس شورای ملی در 23 جمادی الاولی 1326 هـ.ق شد. نامبرده به دستیاری درباریان و دیگر مخالفان مشروطه رسما علم مخالفت با مشروطه را بر افراشت و علی رغم قسمی که در پاسداشت آن یاد کرده بود بنیان مشروطیت را بر هم زد.
حوادث مذکور تاثیر بسزایی در وضع جراید ایران داشت به طوری که پس از جریان بمباران مجلس تمتم مدیران جراید که مدافع مشروطیت و مخالف استبداد بودند یا کشته شدند یا از نفی بلد شده تبعید گشتند. در نتیجه استبداد صغیر بر کشور سایه افکنده و رکن چهارم مشروطیت تعطیل گردید. میرزا جهانگیر خان صور اسرافیل و نیز مدیر روزنامه روح القدس از جمله فدائیان و مقتولین این حوادث بودند. آنهایی هم که توانستند از این مهلکه جان سالم به در برند از قبیل سید محمد رضا مساوات مدیر روزنامه مساوات و علی اکبر دهخدا نویسنده روزنامه صور اسرافیل که بعدا روزنامه ای به همین نام در سوئیس تاسیس کرد و همچنین مدیر روزنامه مظفری و مدیر الملک مدیر روزنامه صبح صادق و جمع زیاد دیگری آواره و حیران و سرگردان د رممالک بیگانه از جمله اروپا، هند و مصر به سر می بردند. تا اینکه قهرمانان ملی بار دیگر به پا خواسته تهران را فتح کردند، بنیان استبداد را برچیده و مشروطیت را احیاء نمودند. بنابراین محمد علیشاه تاج و تخت را رها کرده به روسیه پناه برد و آزادیخواهان و مدیران و اصحاب مطبوعات به موطن خویش بازگشتند.
با جانشینی احمد شاه و بازگشت ارباب و اصحاب مطبوعات به کشور و شروع مجدد کار، بازار جراید رونقی دوباره یافت. این بار جراید با کار مفیدتر، قطع بزرگتر و هریک با سبک مخصوص و با مسلکی خاص شروع به انتشار نمودند. احزاب، انجمنها و جریانات مختلف سیاسی هر کدام روزنامه ای به عنوان ارگان خود به راه انداخته و افکار و عقاید خود را از آن طریق رواج می دادند؛ دموکراتها روزنامه “ایران نو” را تاسیس کردند جمعیت اعتدالیون جریده “شوری” را برقرار نمودن و حزب اتفاق و ترقی روزنامه میانه رو استقلال ایران را به معرض انتشار گذاشتند.
پس از انحلال دوره دوم مجلس باز هم یک دوره خمودی و فترت بر بازار جراید سایه افکند. و برای مدتی فعالیت جراید تقریبا متوقف ماند تا اینکه دوره سوم مجلس افتتاح شد.
دوران پس از انحلال مجلس سوم تا تشکیل مجلس چهارم که در ادبیات سیاسی و تاریخی کشور از آن به دوره فترت تعبیر می شود برهه حساسی در تاریخ مطبوعات کشور به شمار می رود. این دوران که از سال 1330 تا 1340 ه.ق یعنی قریب به ده سال به طول انجامید دوره ای است که تحولات عظیمی در وضعیت جراید کشور به وقوع پیوست. تحولاتی که می توان آن را بلوغ جراید فارسی نامید. دوره فترت با تمام اعمال نظرها و غرض ورزیها که برخی جراید را تا سر حد تبدیل شدن به کاغذ پاره ای تنزل می داد از لحاظ دخالت و تاثیر مطبوعات در اداره امور کشور از مهمترین ادوار تاریخ مطبوعات در ایران است.
با در نظر گرفتن اینکه در دوران مذکور شالوده سیاسی کشور از هم پاشیده شده و عملادر کشور نه دولتی قوی و متمرکز وجود داشت و نه مجلس و قوه مقننه ای که به تنظیم و اداره امور کشور بپردازد و لحاظ مسئله حضور بیگانگان در کشور اهمیت و نقش ویژه مطبوعات محرزتر می گردد. به همین علت است که در دوره فترت جراید مهم و تاثیر گذار متعددی در تهران و سایر نقاط کشور تاسیس و منتشر شد. جراید مهم این دوره عبارت بودند از: ستاره ایران، رعد، برق، عصر جدید، کوکب ایران، نوبهار، ایران، شفق سرخ، ایران آزاد، وطن، عصر انقلاب، گلشن، حلاج، صدای طهران، زبان آزاد، صدای ایران، میهن، بهارستان، حیات جاوید، کار، حقیقت، مرد آزاد، قانون، رهنما، شمس، بدر، جنت، توفیق، نسیم شمال و ...
در این دوره حوادث جنگ جهانی اول و اخبار مربوط به رخدادهای حاصل از آن چه در داخل کشور چه در خارج همچنین اخبار تاسف بار مربوط به جنگ موضوعات تازه ای برای درج در مطبوعات پدید آورد و روزنامه های ورق بزرگ هر کدام سه صفحه خود را به درج اخبار جنگ جهانی اختصاص می دادند. و حتی بعضی از این جراید مانند عصر جدید اغلب سرمقاله های خود را در مورد بحث درباره حوادث خارجی و اوضاع جنگ به رشته تحریر در می آوردند.
نفوذ و اهمیت جراید در دوران فترت باعث شد که چندین بار دولت به تعطیلی و توقیف روزنامه ها اقدام نماید. بارها دولتهای وقت تمام یا عده ای از روزنامه های پایتخت را بستند. از جمله در دولت مستوفی الممالک در اسفند 1296 کلیه جرای سیاسی توقیف شد. و فقط جریده نیمه رسمی و دولتی “ایران” به مدیریت سید حسین اردبیلی منتشر می شد.
کودتای 1299 و روی کار آمدن رضاخان آغاز دورانی سخت برای اصحاب مطبوعات بود. پس از کودتا و با تشکیل کابینه از سوی سید ضیاء الدین طباطبایی، سید ضیاء که خود از روزنامه نگاران معروف به شمار می آمد و به اهمیت و نقش جراید در سیاست وقوف کامل داشت تعداد زیادی از جراید مهم پایتخت از جمله گلشن، حلاج و ستاره ایران را توقیف کرد.
سختگیری بر مطبوعات با پایان حکومت سید ضیا پایان نیافت بلکه پایان زمامداری کوتاه وی آغاز قدرت گیری رضاخان و سر آغاز آزار و اذیت و سختگیریهای بیشتر برای ارباب و اصحاب مطبوعات بود. رضاخان که تاب تحمل انتقادها و نیش و کنایه های روزنامه نگاران را نداشت بر منتقدین و مخالفین بسیار سخت گرفته و از سوی دیگر موافقین را مورد حمایت قرار می داد. از بدترین برخوردهای رضاخان با روزنامه نگاران مخالف کتک زدن صبا و قتل عشقی دو تن از روزنامه نگاران وطن پرست و پرشور ایران بود.
میرزاده عشقی مدیر روزنامه قرن بیستم از نویسندگان، شعرا و جوانان پر شوری بود که با سرودن اشعار انتقادی و نوک تیز قلم انتقاد خود از اوضاع سیاسی کشور قلدریهای رضاخان و علی الخصوص از جمهوریخواهی ادعایی رضاخان به شدت انتقاد می کرد. رضاخان و طرفدارنش که به هیچ وجه تاب تحمل این رفتارها را نداشتند موجبات قتل این شاعر انقلابی را فراهم کردند. قتل عشقی راه دیکتاتوری رضاخان را هموار ساخت و آزادی را از مطبوعات گرفت. هر چند پس از واقعه قتل عشقی عده ای از روزنامه نگاران در مجلس تحصن نموده و به این اقدام اعتراض کردند اما این مقاومت ها دیری نپایید و سرانجام زور و قلدری غالب شد و در اندک مدتی جراید یکی پس از دیگری در محاق تعطیلی فرو رفتند.
رضا شاه در آذر 1304 با انحلال قاجاریه رسما تمامی امور کشور را به دست گرفت. و چون قبلاتمام مقدمات کار را به نحو اکمل آماده ساخته بود وتمامی مخالفین را از سر راه برداشته و رعب و وحشت را در دل همگان انداخته بود از این جهت جراید و مطبوعات نیز بخصوص با پیش آمد قتل عشقی همه فکر کار خود را کرده و کاملامراقب وضع خود بودند. با اینکه تغییر سلطنت و انتقال آن از دودمان قاجاریه به فردی بی ریشه و یک نظامی گمنام امری غیر متعارف و خلاف عرف و قانون به شمار می آمد با این وجود رویکرد جراید به آن چندان غیر عادی نبود بلکه اکثرشان آن را عنوان امری متعارف نشان دادند و اغلب با آن همصدا گشتند.
دوران حکومت 16 ساله رضاخان از سخت ترین و تارک ترین دوران مطبوعات در کشور به شمار می رود. در این دوره شهربانی کاملادر مندرجات جراید نظارت می کرد و مدیران مطبوعات حق نشر هیچ گونه مطلبی را بدون اجازه شهربانی نداشتند. دخالت شهربانی نه فقط نسبت به مقالات سیاسی و اخبار داخلی و خارجی جراید بود، بلکه اعلامیه های روزنامه ها نیز قبل از انتشار به نظر شهربانی می رسید.
در این دوره کوچکترین مطلبی خلاف نظر دولت درباره مدیران جراید برای حبس و تبعید مدیران جراید کافی بود وچه بسا مدیر روزنامه که به علت درج کوچک مدتها در سیاه چال زندان قصر به سر می بردند. تنها روزنامه هایی می توانستند به انتشار خود ادامه دهند که اولابر خلاف نظر دولت و شخص شاه کوچکترین چیزی در روزنامه خود ننویسند و ثانیا در رفتار و اعمال خود کمال احتیاط و مواظبت را نموده مبادا که شهربانی نسبت به آنان بد بین گردد. روزنامه های اطلاعات و ایران از روزنامه هایی بودند که توانستند با سیاست مدبرانه خود در طول سلطنت رضاشاه به انتشار خود ادامه دهند و حتی مدیران آنها از مزایای نزدیکی به دستگاه دولتی برخوردار شوند.
رفتار دولت و شهربانی نسبت به بعضی از مدیران جراید به اندازه ای خشن و سخت بود که عاقبت پس از تحمل رنجهای فراوان در زندان جان داده و مدتها کسی حق بردن نام آنها را نیز نداشت. من جمله از این مدیران فرخی یزدی مدیر روزنامه توفان است. وی اصالتا از مردم یزد و شاعری خوش قریحه و نویسنده ای توانا بود. به مناسبت افکار آزادیخواهانه خود مدتها در زندان رضاشاه به وضع بدی به سر می برد و عاقبت هم با تزریق آمپول هوا در زندان جان داد و بودن آنکه شهربانی بگذارد کسی از مرگ او اطلاع حاصل کند وی را به خاک سپردند.
سرگذشت فرخی نمونه کوچکی است از طرز رفتار شهربانی و اداره سیاسی با مدیران جراید. رفتار این ادارات بخصوص از سالهای 1316 به بعد که گروه کمونیستی در ایران کشف شد به مراتب سخت تر گشت و مندرجات جراید منحصرا عبارت بود از دستورات متوالی و پی در پی شاه و اخبار و سخنرانیها که به منظور تقویت سلطنت ایراد می شد و همچنین مسافرتهای شاه به اطراف کشور و مطالبی از این قبیل بود. تا این که در شهریور 1320 دیکتاتور از کشور اخراج شد و جای خود را به ولیعهدش محمد رضا سپرد.
شروع سلطنت محمد رضاشاه آغاز دوران تازه ای برای مطبوعات کشور بود با سقوط رضاشاه و باز شدن دربهای آهنین زندانها و متعاقب آن آزادی زندانیان سیاسی که سالها در حبس دیکتاتور به سر برده بودند سیلی از مدیران جراید نیز که به جرمهای سیاسی در حبس به سر می بردند آزاد شدند. با آزادی زندانیان سیاسی و مدیران دربند مطبوعات که همزمان با آزادی نسبی فضای سیاسی کشور پس از سقوط رضا شاه بود جراید بار دیگر پا به عرصه انتشار نهادند. و هر روز در تهران و شهرستانها یک یا چند روزنامه تاسیس و منتشر می شد.
اوایل دهه 1320 دورانی بود که کشور بعد از یک دوره خفقان سیاسی و دوران دیکتاتوری و قبل از آنکه محمدرضاشاه بتواند به کمک حامیان خارجی خود دیکتاتوری نوینی را تاسیس کند فضای نسبتا آزادی را تجربه می کرد. در این دوره ابتدا اکثر صفحات و اوراق جراید به انتقاد از دوره گذشته و اعمال خلاف قانون رضاشاه اختصاص می یافت و جراید به شدت از شاه سابق و دستگاه پلیسی او انتقاد می کردند. به خصوص با محاکمه سر پاس مختاری رئیس کل شهربانی دولت رضا شاه و جمعی از همدستان و همکاران او این روند شدیدتر شد.
در این دوره علاوه بر انتشار جرایدی که در گذشته منتشر می شد و در دوره رضا شاه توقیف و یا مدیران آنها از انتشار صرف نظر کرده بودند (روزنامه هایی از قبیل نجات ایران، امید، اقدام و ...) روزنامه های بسیاری نیز تازه تاسیس و انتشار می یافت و هر روز به تعداد آنها افزوده می شد. تا اینکه حادثه 17 آذر در دولت قوام پیش آمد و نامبرده دستور توقیف تمام جراید را صادر کرد و فقط یک روزنامه رسمی دولتی به نام “اخبار روز” منتشر می شد و مدتی تنها روزنامه پایتخت همین روزنامه اخبار روز بود تا اینکه قانون مطبوعات از تصویب مجلس گذشت و مجددا روزنامه های واجد شرایط اجازه انتشار یافتند.
از شهریور 1320 به بعد به علت برقراری حکومت نظامی در کشور غالبا جراید به وسیله حکومت نظامی توقیف و مدتی از انتشار آنها جلو گیری می شد. با اشاره دولتها حکومت نظامی می توانست برای هر مدت و هر اندازه که لازم بداند از انتشار هر روزنامه ای جلوگیری کند. برای نشر و دریافت امتیاز از شورای عالی فرهنگ شرایط و مقررات مشکلی به صورت تصویب نامه از هیئت وزیران گذشت که عده محدود و معینی می توانستند از آن برخوردار شوند. من جمله اینکه سردبیر روزنامه حتما باید دارای درجه لیسانس یا بالاتر باشد و نیز صاحب امتیاز باید برای انتشار روزنامه مبلغ پنج هزار تومان و برای نشر مجله یکهزار و پانصدتومان تضمین بانکی برای مدت یکسال بپردازد.

برای اطلاعت بیشتر می توانید نوشته زیر را هم مطالع نمایید.

روزنامه

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

پرش به: ناوبری، جستجو

روزنامه نشریه‌ای است که به طور مرتب و منظم تهیه، چاپ و پخش می‌شود و بی هیچ قید و شرطی در دسترس مردم قرار می‌گیرد. روزنامه نه بیانیه است و نه اطلاعیه و برای روشن ساختن افکار مردم بلکه به نشر اخبار و اطلاعات در زمینه‌های گوناگون و انتقاد و صلاح‌اندیشی در امور عمومی می‌پردازد.

پیدایش روزنامه‌ها [ویرایش]

در سده ۱۸ جزوه‌ها و اوراق اطلاعاتی برای نخستین بار در اروپا؛ به طور روزانه، چاپ و پخش می‌شد. پس از پایان سده ۱۹ تعداد خوانندگان روزنامه‌های اروپایی افزایش یافت و به هزاران یا میلیون‌ها نفر رسید. روزنامه‌های اولیه بسیاری از انواع اطلاعات را در قطعی محدود و قابل تکثیر جای می‌دادند. روزنامه‌ها اطلاعاتی را درباره امور جاری، سرگرمی و آگهی در یک‌جا ارائه می‌کردند.

چاپ مطبوعات روزانه ارزان در ایالات متحده آمریکا، به سال ۱۸۹۲ میلادی باز می‌گردد. این روزنامه‌ها نخست فقط در شهر نیویورک توزیع می‌شد، اما پس از مدتی در تمام شهرهای بزرگ شرق آمریکا توزیع گردید. در نخستین سال‌های سده ۲۰، روزنامه‌های شهری یا منطقه‌ای پدیدار شد که اکثر مناطق ایالات متحده آمریکا را پوشش می‌داد. در دوران مهاجرت انبوه، روزنامه‌های بسیاری به زبان‌های خارجی در آمریکا منتشر گردید. در سال ۱۹۱۱، نود و هفت روزنامه به زبان آلمانی در شهرهای غربی و شمال شرق آمریکا منتشر می‌شد.

نخستین روزنامه‌های معتبر نیویورک تایمز و لندن تایمز بودند. در دیگر کشورهای اروپایی، این دو روزنامه به عنوان الگو مورد توجه قرار می‌گرفتند. روزنامه‌های بخش ممتاز بازار تبدیل به نیروی سیاسی عمده‌ای شدند.

در سال ۱۹۶۰ هر روز در انگلستان بیش از یک روزنامه به ازای هر خانواده به فروش می‌رسید؛ به طور متوسط ۱۱۲ روزنامه برای هر ۱۰۰ خانواده، اما این نسبت از آن پس پیوسته کاهش یافته‌است. امروزه کم‌تر از ۹۰ روزنامه برای هر ۱۰۰ خانواده به فروش می‌رسد.

کشورهای اروپایی، هر کدام تعدادی روزنامه‌های سراسری، خصوصی و دولتی دارند. روزنامه‌های اروپا اغلب دیدگاه‌های سیاسی متفاوتی دارند، موضوعات متفاوتی را دربر می‌گیرند و امکان انتخاب برای خواننده فراهم می‌کنند. در آمریکا، هم‌چنان انتشار روزنامه‌های محلی به صورت یک پیشه انحصاری درآمده‌است. اگر چه روزنامه‌ها در آمریکا محلی هستند، اما به هیچ وجه تماماً در مالکیت افراد محلی قرار نمی‌گیرند. بیش از ۷۰ درصد این روزنامه‌ها به وسیله شرکت‌های انتشاراتی زنجیره‌ای کنترل می‌شوند. در بعضی از این روزنامه‌ها، همانند بسیاری از روزنامه‌های اروپا، مالکان خط مشی‌ها و سیاست‌های سرمقاله‌ها را تعیین می‌کنند و سردبیران و روزنامه‌نگاران خود را به پیروی از این سیاست‌ها متعهد می‌دانند. در زنجیره روزنامه‌های هرست، هر روز چندین سرمقاله برای سردبیران هشت روزنامه عمده فرستاده می‌شود، که بعضی از آن‌ها باید مورد استفاده واقع شوند، در حالی که بعضی دیگر می‌توانند مورد استفاده قرار گیرند.

بسیاری از دولت‌ها اقدام به جلوگیری تملک روزنامه‌ها به وسیله شرکت‌های زنجیره‌ای بزرگ کرده‌اند تا تلاش کرده‌اند موازنه سیاسی را به مطبوعات تحمیل کنند.در سال ۱۹۷۰ در نروژ، برنامه‌ای برای متعادل کردن سرمایه‌گذاری میان روزنامه‌هایی که نماینده جناح‌های مختلف سیاسی بودند آغاز گردید، و بیشتر اجتماعات محلی در آن کشور تنها دو یا چند روزنامه دارند که دیدگاه‌های گوناگون را در مورد اخبار ملی و بین‌المللی ارائه می‌کنند.

با ظهور اینترنت و کتاب الکترونیکی به تدریج تعداد روزنامه‌ها افزایش یافته و از شمارگان آن‌ها کاسته می‌شود. فناوری جدید چاپ و تولید روزنامه‌ها را بسیار آسان‌تر از گذشته ساخته‌است.

نخستین روزنامه‌های به زبان فارسی [ویرایش]

واژه «روزنامه» در متون کهن فارسی به کار ­رفته‌است و منظور از آن، بیان رویدادهای مهم درباره پادشاهان و شرح زندگانی وزیران و بزرگان بوده و در یک نسخه منتشر می­‌شده‌است.[۱]

این واژه تا روزگار آغازین دوره قاجار نیز به همین مفهوم بوده‌است، چنانکه مجموعه­‌هایی از این روزنامه‌­ها در زبان فارسی موجود است که آخرین مجموعه مستقل از این نوع، روزنامه میرزامحمد کلانتر شیراز در شرح رویدادهای زندیان، و روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه است.[۲]

در دوره قاجاری در معنی واژه روزنامه تغییری پدید آمد. به گزارش‌­های وقایع‌نگاران دولتی که از شهرستان­‌ها اخبار جاری را به دولت مرکزی می‌­نوشتند نیز روزنامه گفته می‌­شد.[۳]

نزدیک به شصت سال پیش از چاپ نخستین مطبوعات در ایران و هم‌عصر با زندیان، در سده ۱۸ (میلادی)، چاپ مطالب به زبان فارسی در روزنامه‌های هند و سپس انتشار روزنامه‌های تمام فارسی در آن کشور آغاز شده بود. از جملهٔ این روزنامه‌ها، می‌توان سلطان‌الاخبار، جام جهان‌نما و سراج‌الاخبار را نام برد. اسدالله خان غالب، شاعر نامور پارسی‌سرای آن زمان در سراج‌الاخبار شعرهایش را به چاپ می‌رساند.[۴]

پیشینهٔ روزنامه در خاورمیانه [ویرایش]

نخستین روزنامه خاورمیانه در سال ۱۸۲۸ هم زمان با سلطنت محمدعلی پاشا در مصر منتشر شد و نامش «الوقایع المصریه» بود. سه سال پس از آن روزنامه‌ای ترکی به نام «تقویم وقایع» منتشر گردید و هشت سال بعد در ایران روزنامه «کاغذ اخبار» (ترجمه کلمه Newspaper) به اهتمام میرزاصالح شیرازی یکی از نخستین دانشجویان اعزامی به اروپا انتشار یافت.

بازار روزنامه‌ها در آستانه انقلاب مشروطه رونق گرفت. رنه گروسه یکی از خاورشناسان می‌نویسد: «رستاخیز ملت ایران در آغاز قرن بیستم رستاخیز ادبی بود که بیشتر از طریق روزنامه‌ها متجلی گردید.» [۵]


یک سال پس از انقلاب (۱۲۸۶ خورشیدی-۱۹۰۷ (میلادی) ) هشتاد و چهار روزنامه در ایران منتشر می‌شد، نفوذ این روزنامه‌ها بر افکارعمومی به قدری بود که میرزا آقاخان کرمانی و جهانگیرخان صوراسرافیل دوتن از روزنامه‌نگاران نامی آن روزگار توسط محمدعلی شاه قاجار به جوخه اعدام سپرده شدند. فشار بر روزنامه‌ها در دوران رضاشاه نیز ادامه پیدا کرد، در این دوران هم میرزاده عشقی و فرخی یزدی بر سر این کار جان باختند.

درخشانترین دوران مطبوعات ایران دهه ۱۳۲۰ بود که فضای باز سیاسی رشدی بی سابقه را در روزنامه‌ها پدید آورد. تنها در طول سالهای ۲۰ تا ۲۶ تعداد ۴۶۴ نشریه منتشر می‌شد که ۴۳۳ عنوان به فارسی و بقیه به زبان‌های ارمنی، ترکی، کردی، انگلیسی، فرانسوی، روسی و لهستانی بود.[۶]

این روزنامه‌ها امور داخلی را با نهایت آزادی مورد بحث قرار می‌دادند، (امورخارجی توسط متفقین سانسور می‌شد) اکثر این روزنامه‌ها نیز از انقلاب اجتماعی دم می‌زدند و حمله به حکومت را وظیفه خود می‌دانستند. اما پس از کودتای ۱۳۳۲ روزنامه‌ها در ایران در محاقی طولانی افتادند که تا امروز ادامه دارد. در دوران پهلوی تنها نشریه‌ای که گاه خشم شاه را بر می‌انگیخت نشریه توفیق بود و جز در دو دوره کوتاه؛ یکی پس از انقلاب اسلامی در سالهای ۱۳۶۰-۱۳۵۷ و دیگری پس از ریاست جمهوری محمد خاتمی در سال‌های ۷۷و۷۸ مطبوعات ایران همواره از انعکاس آزادانه اخبار و انتقاد از حکومت محروم بوده‌اند.

مطبوعات در قانون ایران [ویرایش]

قوانین مطبوعاتی در ایران از اولین قانون مصوب محرم ۱۳۲۶ قمری تاکنون در پی محدود کردن آزادی‌های مصرح درقانون اساسی بوده‌اند.[نیازمند منبع] هرچند قانون اساسی مشروطه و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران هر دو بر آزادی مطبوعات تأکید داشته‌اند:

  • (...غیر از کتب ظلال و مواد مضر به دین مبین... – قانون اساسی مشروطه اصل بیستم)
  • (...مگرآنکه مخل به مبانی اسلام یا حقوق عمومی باشد...- قانون اساسی جمهوری اسلامی اصل بیست وچهارم)

هر دو قانون نیز رسیدگی به جرایم مطبوعاتی را همچون جرایم سیاسی به هیئت منصفه واگذار کرده‌اند.

جستارهای وابسته [ویرایش]

منابع [ویرایش]

  1. رحمانی، عنایت‌الله: روزنامه پروین خمسه و فهرست محتوای آن. بازدید: نوامبر ۲۰۱۱
  2. همان.
  3. همان.
  4. سید علی کاشفی خوانساری (صاحب امتیاز و مدیرمسئول). تهران: مؤسسهٔ شهرزاد قصه گوی کودک، 1387.
  5. رنه گروسه، ایران و نقش تاریخی آن، ترجمه: غلامعلی سیار
  6. ال ول ساتن و دیگران، ادبیات نوین ایران، ترجمه یعقوب آژند، ۱۳۶۳، ص۲۳۱
  • علی اکبر امینی، نگاهی به روزنامه نگاری در ایران تا پایان زمامداری مصدق، اطلاعات سیاسی اقتصادی شماره۲۱۳-۲۱۴
  • آنتونی گیدنز، پیامدهای مدرنیته، محسن ثلاثی،۱۳۷۱، ص۹
  • قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
  • قانون اساسی مشروطه
  • آنتونی گیدنز. جامعه‌شناسی. ترجمهٔ منوچهر صبوری. چاپ سوم. تهران: نشر نی، ۱۳۷۶. ۲۳۸.


تاریخ : شنبه هفدهم آبان 1393 | 15:18 | نویسنده : برگرفته از نوشته های دکتر جعفر صابری | نظر بدهید

جعفر صابری /بیسمین نمایشگاه مطبوعات و خبر گزاری ها

تاریخ : شنبه هفدهم آبان 1393 | 14:49 | نویسنده : خبرنگاران

حسین انتظامی

معاون امور مطبوعاتی و اطلاع
رسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت: هیچ کدام از همکاران رسانه‌ای ما در کشور خواهان آزادی بی‌قید و شرط نیستند.

به گزارش خبرنگار مهر، حسین انتظامی معاون امور مطبوعاتی و اطلاع رسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی عصر امروز شنبه ۱۷ آبان پس از پایان مراسم افتتاحیه بیستمین نمایشگاه مطبوعات و خبرگزاری‌ها در جمع خبرنگاران درباره تفاوت‌های این دوره با دوره‌های قبل گفت: امسال شاهد افزوده شدن بخش‌هایی مانند نشریات حوزه دین و اندیشه و کودک و نوجوان به نمایشگاه مطبوعات بودیم اینها بخش‌هایی بوده که متاسفانه همواره مورد غفلت قرار گرفته و این در حالی است که ما رسانه‌های خوبی در حوزه‌های فکری و دینی و حوزه کودک داریم.

وی افزود: علاوه‌بر این امسال کسب و کار مرتبط با رسانه‌ها هم به نمایشگاه اضافه شدند؛ سال‌های گذشته فقط خود رسانه‌ها بودند که در این همایش حضور پیدا می‌کردند اما امسال ما این فرصت را مغتنم شمردیم که رسانه‌ها بتوانند با خدمات چاپ و توزیع آشنا شوند و نوعی هم افزایی بوجود بیاید.

در مورد شعار آزادی مسئولانه هم برای نمایشگاه مسال یادآور شد: این شعار در شورای سیاستگذاری و با کمک شورای هماهنگی تشکل‌های مدیریتی مطبوعاتی، طراحی شد. ما امسال سعی کردیم که تصمیم‌گیری‌ها در نمایشگاه مطبوعات با همکاری صنوف مرتبط با این عرصه باشد و از کمک آنها استفاده کنیم و در همین راستا این شعار مطرح شد که در واقع رویکرد رسانه ها را به مقوله آزادی بیان نشان می دهد.

انتظامی گفت: مسلما هیچ کدام از همکاران رسانه‌ای ما مدعی این نیستند که در اعلام نظر و انتشار اخبار و اطلاعات، آزادی بی‌قید و شرط داشته باشند اتفاقا این ادعا را کسانی به رسانه‌ها می چسبانند نمی‌خواهند آنها به خوبی فعالیت کنند در حالی که رسانه‌های ما عمدتا معتقد به رعایت قانون هستند.

معاون امور مطبوعاتی و اطلاع‌رسانی وزارت ارشاد در مورد برخی گلایه‌ها و اعتراض‌ها به نحوه انتخاب غرفه و جانمایی رسانه‌ها در نمایشگاه امسال هم گفت: امسال برای اولین‌بار در تاریخ نمایشگاه‌های کشور، جانمایی شرکت کنندگان به صورت الکترونیک انجام شد به این معنی که کل فرایند ثبت نام و جانمایی به جای مراجعه حضوری، به صورت آنلاین انجام شده است.

یکی از تفاوت‌های دیگر نمایشگاه امسال با دوره‌های قبل این است که در جهت حمایت از رسانه‌های بخش خصوصی، تعرفه مربوط به غرفه این رسانه‌ها تفاوت نسبتا قابل توجهی با تعرفه مربوط به نشریات در رسانه‌های دولتی دارد.

وی گفت: معمولا نمایشگاهها در روز اول به طور کامل آماده نیست ولی شما شاهد هستید که با همت خود رسانه‌ها، غرفه‌ها در روز اول تشکیل شده است.

انتظامی در پایان ابراز امیدواری کرد سال آینده نمایشگاه به طور کامل به صنوف مطبوعاتی واگذار شود.

نوشته شده در تاریخ شنبه هفدهم آبان 1393 توسط من و شما...

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی تاکید کرد:

علی جنتی
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در مراسم افتتاحیه نمایشگاه مطبوعات گفت: دخالت دولت در رسانه‌ها مغایر امنیت پایدار سیاسی و اجتماعی است.

علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی عصر امروز شنبه ۱۷ آبان در مراسم افتتاح بیستمین نمایشگاه مطبوعات و خبرگزاری‌ها با پاسداشت ایام عاشورا گفت: ما افتخار می‌کنیم که خودمان را پیرو مکتب اباعبدالله الحسین(ع) می‌دانیم که درس ایثار و فداکاری به همه آموخت.

آزادی و آزادگی در ذات بشر است و هر انسان غیرتمندی آمادگی دارد که برای کسب آزادی، حتی گوهر وجودش را نیز فدا کند و چه بسیار انسان‌هایی که برای کسب آزادی و بیرون آمدن از قید و بندها، قیام کردند‌ و جان‌های گرانقدرشان را در این راه ارزای کردند.

جنتی با اشاره به شعار "رسانه؛ آزادی مسئولانه" که شعار نمایشگاه امسال مطبوعات است، گفت: آزادی مسئولانه شعار هوشمندانه‌ای است که برای این دوره از نمایشگاه مطبوعات انتخاب شده است. این شعار آزادی را در چارچوب قوانین و عرف رایج تعریف می‌کند. آزاده بودن یعنی صرف نظر نکردن از حقیقت و استقلال در تصمیم‌گیری بدون وابستگی و قید و بندهای گروهی و جناحی.

وزیر ارشاد اضافه کرد: آزادی مسئولانه را بسیاری از اصحاب مطبوعات در دنیا مطرح می‌کنند و پایبندی به قانون را هم همه آنها ابراز می‌کنند. آزادی مسئولانه به معنای آزادی انتشار اخبار با رعایت چارچوب‌های قانونی و عرفی و اخلاقی و پرهیز از دروغ و تهمت و شایعه سازی و بزرگ نمایی و کوچ نمایی.

جمهوری اسلامی به آزادی رسانه‌ها در چارچوب قانون عمیقا اعتقاد دارد

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی عنوان کرد: دولت و نظام جمهوری اسلامی ایران به آزادی رسانه‌ها در چارچوب قانون عمیقا اعتقاد دارد و این دولت هم تلاش می کند که به این اصل جامه عمل بپوشاند.

این عضو کابینه دولت تدبیر و امید یادآور شد: آزادی مسئولانه به معنای این است که رسانه‌ها بدنبال فضای آزادی البته نه آزادی بدون قید و شرط هستند. رسانه‌ها همواره خود را پرسشگر و دولت را پاسخگو می‌دانند اما این به آن معنا نیست که خود آنها نباید به هیچ کس پاسخ بدهند و یا هر خلافی را مرتکب شوند و گاه تا حد پیاده نظام برخی جریانات سیاسی خود را تنزل بدهند و در عین حال ادعای نمایندگی افکار عمومی را داشته باشند.

وی گفت: روزنامه نگاران نیازمند یک میثاق شفاف و دقیق اجتماعی هستند تا سازوکار ارزیابی آنها را آسان تر کند و بتواند در درون خودش، سازوکاری را ایجاد کند که مجموعه نظام روزنامه نگاری ما را از عناصری که در پوشش رسانه، بدنبال کارهای دیگری هستند، پالایش کند.

لزوم تدوین سلسله ضوابط اخلاقی

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی افزود: تدوین سلسله ضوابط اخلاقی می تواند مسئولیت های حرفه ای را بهبود ببخشد و سرقت‌های ادبی و بی‌توجهی احتمالی برخی مدیران به حقوق روزنامه‌نگاران و یا بی تعهدی احتمالی برخی روزنامه نگاران نسبت به رسانه خودشان، بکاهد.

وی تاکید کرد: دخالت دولت در رسانه ها مغایر امنیت پایدار سیاسی و اجتماعی است و دولت عقیده مند است که امور نظارتی را با رعایت حدود آن به صنف روزنامه نگاران و اصحاب رسانه واگذار کند.

دولت به‌دنبال ایجاد سازمان نظام صنفی رسانه

جنتی از برنامه دولت برای ایجاد یک سازمان نظام صنفی رسانه خبر داد و گفت: دولت بدنبال آن است که سازمان صنفی رسانه را در قالب یک لایحه قانونی به مجلس ارائه کند تا چارچوب کامل و دقیقی برای تعریف روابط روزنامه نگاران با سایر اقشار جامعه باشد.

به گفته وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، گمگشته امروز رسانه های ایران، اخلاق حرفه ای و رعایت الگوهای اخلاقی است و وجود یک اخلاق حرفه‌ای رسانه‌ای از اولویت های رسانه ها در ایران است.

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی سپس یادآور شد گاه این کنش‌های رسانه‌ها است که به هنجارهای اجتماعی تبدیل می‌شوند اگر رسانه‌ها آشکارا دروغ بگویند و تهمت بزنند و یا آبروی فردی هتک شود، دیگر نمی‌شود گفت آن رسانه به اخلاق حرفه ای متعهد است.

واگذاری نشریات دولتی به بخش خصوصی

جنتی اضافه کرد: دولت خودش باید از رسانه دار اجتناب کند؛ امروز شاهد انتشار بسیاری از نشریات دولتی هستیم که اینها باید به تدریج به بخش خصوصی واگذار شوند توجه به بخش خصوصی و کمک به بالندگی آن یکی از اصول مترقی قانون اساسی است که باید مورد توجه باشد.

وی همچنین نوید داد: قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات که حدود سه، چهار سال بود معوق مانده بود، دارای یک آئین نامه مدون شده و در کمیسیون فرهنگی دولت هم به تصویب رسیده است.

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی پیش بینی کرد: این آئین نامه قانونی ظرف یک هفته آینده به تصویب نهایی دولت برسد و این زمینه خوبی است که می تواند دولت را در مقابل رسانه ها و مطبوعات بیشتر پاسخگو کند.

تامین آزادی قانونی برای رسانه‌ها از وظایف دولت است

در این مراسم و پیش از سخنان وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی حسین انتظامی معاون امور مطبوعاتی و اطلاع رسانی این وزارتخانه نیز در سخنانی از فعالیت ۵۶۰ غرفه شامل رسانه‌ها و کسب و کار مرتبط از جمله در برگیرنده حوزه‌های توزیع، پخش، فناوری اطلاعات، تولید محتوای و خدمات فنی و همچنین نشریات دانشجویی در سه حوزه وزارت علوم، وزارت آموزش و پرورش و وزارت بهداشت در نمایشگاه بیستم خبر داد.

به گفته انتظامی تقسیم بندی موضوعی بر اساس گروه‌های نه گانه و همکاری با شورای هماهنگی تشکل های مدیریتی رسانه از ویژگی های نمایشگاه امسال است.

انتظامی همچنین ابراز امیدواری کرد جشنواره مطبوعات امسال به طور کامل به تشکل‌های روزنامه‌نگاری و نمایشگاه مطبوعات سال بعد هم به طور کامل به تشکل های مدیریت حوزه رسانه واگذار شود و دولت تنها در حیطه حاکمیتی به امور نظارتی خود بپردازد.

وی با اشاره به شعار نمایشگاه امسال، آزادی مسئولانه را معرف نگاه رسانه‌ها به آزادی توصیف کرد و تامین آزادی برای رسانه ها را با رعایت حدود قانونی از وظایف دولت دانست.

نوشته شده در تاریخ شنبه هفدهم آبان 1393 توسط من و شما...

پوستر نمایشگاه مطبوعات



شنبه 17 آبان 1393

عصر